بسمه تعالی
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنن و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی ست که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت .
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید . سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی .
گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟
معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار )
کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم .
نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است».
منبع: سایت علمی دانشجویان ایران
تهیه : شکوری
تنظیم : آقازاده
بسمه تعالی
در ماده ۱۰۲ قانون تعزیرات سال ۶۲ جزای بدحجابی تعریف شده بود اما در سال ۷۵ این قانون اصلاح شد. با این حال تنها قانونی که اشاره به موضوع حجاب دارد طرحی بود که در مجلس هفتم و در اواسط دی ماه سال ۸۴ با عنوان «راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» به تصویب رسید. بعد از آن هم قانون مشخصی در این باره به تصویب نرسید.اما این قانون چه می گوید؟
به گزارش خبرگزاری خانه ملت(www.icana.ir)، براساس این قانون، ۲۶ سازمان و نهاد موظف به فرهنگسازی شدند به طوری که قرار شد؛ رسانه ملی موظف به تبیین نقش حجاب و عفاف در سلامت جامعه، آموزش و پرورش موظف به تعیین رنگهای پوشش دانش آموزان با محوریت عفاف، میراث فرهنگی موظف به اطلاعرسانی با محوریت حجاب در بین گردشگران و وزارت راه موظف به نصب تابلوهای راهنما با محوریت عفاف بپردازد و از سوی دیگر تربیتبدنی موظف به کنترل سالنهای ورزشی از نظر رعایت حجاب، وزارت ارشاد موظف به اجرای قانون منع استفاده ابزاری از تصاویر زنان در نشریات، وزارت کشور موظف به تهیه شناسنامه فرهنگی مناطق مختلف کشور، سازمان مدیریت موظف به تنظیم ضوابط مربوط به حجاب در جذب کارمندان و قوه قضائیه موظف به برخورد با بدحجابان است. خلیل حیات مقدم ،عضو کمیسیون قضایی مجلس در این باره می گوید:«در باب مقوله بدحجابی هیچگونه تعریفی در قانون نداریم. ما در قانون تعریفی مبنی بر اینکه چه لباسی نشان از حجاب دارد و چه لباسی بیحجابی است نداریم اما عرف و قوانین شرع این را برای ما مشخص کرده است. » محمد کرمی راد نماینده کرمانشاه در مجلس نیز با حیات مقدم هم نظر است:« قانون دقیقی برای مقابله با بدحجابی وجود ندارد اما اگر به قانون نیاز است مجلس آمادگی بررسی آن را دارد. نیروی انتظامی نیز میتواند با کسب تجربه از طرحهای قبلی خود یک راهکار قوی را در دستور کار خود قرار داده با هنجارشکنان برخورد قانونی کند. »
با این حال کماکان و بعد از گذشت بیش از ۵ سال از این قانون ولی هنوز شاهد این هستیم که این قوانین اجرا نمی شود و یا اگر هم اجرا شود به صورت بدی عملی می شوند.
یک قانون، ۲۶ دستگاه مسئول، یک مجری!
برخورد با این معضل اجتماعی با وجود اینکه وظیفه ۲۶ دستگاه بوده است اما در شرایط فعلی تنها بر عهده ناجاست و نیروی انتظامی هم متناسب با امکانات خودش با این روند مقابله می کند. سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی در اینباره می گوید:«با توجه به قانون مقابله با ناهنجاریها از ۲۵ تیر ماه در صورتی که نتیجه مطلوب در برخورد با بدحجابی حاصل نشود میزان برخورد در این مقوله شدت خواهد گرفت.»
سردار احمد روزبهانی، رییس پلیس امنیت اخلاقی نیروی انتظامی هم مبارزه با بدحجابی را بخشی از وظیفه ناجا می داند و معتقد است:« با توجه به افزایش درخواستهای مردمی برای برخورد با مظاهر بدحجابی، پلیس امنیت اخلاقی در اقصی نقاط کشور به طور جدی به وظیفه خود در این خصوص عمل خواهد کرد.»
البته رییس پلیس کشور درباره نوع برخورد با مفاسد اجتماعی تاکید کرده:« متناسب با موقعیتهای موجود برخورد صورت خواهد گرفت و در هر استان و منطقهای که این تخلفات کمتر مشاهده شده، ماموران انتظامی با ملایمت بیشتر و در صورتی که این تخلفات و فساد اجتماعی بیشتر باشد نقش و برخورد ماموران انتظامی نیز پر رنگ تر خواهد شد.»
سردار احمد روزبهانی درباره برخوردهای نیروی انتظامی با بدحجابی معنقد است:« در بحث بد پوششی و کسانی که به صورت مانکن اقدام به تردد در خیابانها میکنند به اجرای قانون خواهیم پرداخت و برخورد لازم صورت می گیرد.» وی همچنین درباره افرادی که در این باره دستگیر می شوند تصریح کرد:« افرادی که به دلیل بدپوششی دستگیر شوند به مقر پلیس هدایت و به خانواده آنها برای تهیه لباس مناسب اطلاع داده میشود ضمن اینکه از فرد تعهد گرفته میشود تا در صورت تکرار تخلف به مراجع قضایی معرفی شود.»
آیت الله آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه هم با بیان این که به بهانه کار فرهنگی نباید قوانین را زمین زد گفت:« برخورد با بی حجابی و بد حجابی یک خواست مردمی است واین گونه اقدامات از لحاظ قانونی جرم است و مجوزی نیز برای اجرای نکردن قانون به بهانه کار فرهنگی وجود ندارد و نیروی انتظامی باید با قدرت با شرارتها و هنجارشکنیهای اجتماعی برخورد کند »
دهقانی نماینده مردم دورود و ازنا درباره مبارزه با بی حجابی با نظر رییس دستگاه قضا موافق است:« گاهی افراد از سر ترس و گاهی از روی نادانی میگویند باید فرهنگسازی بشود. خب چقدر فرهنگسازی؟ از اینها گذشته نیروی انتظامی باید وارد معرکه شود و جلوی ورود لباسهای نامناسب را بگیرد سپس ارشاد کنند و در خیابانها تذکر بدهند .»
عملکرد تنها مجری قانون در ترازوی نقد
درباره رضایت از برخورد نیروی انتظامی علیرغم صحبتها و فعالیتهایی که در این حوزه صورت گرفته نظرهای مختلفی وجود دارد. محمدتقی رهبر به عنوان کسی که تا به حال این موضوع برایش از اهمیت خاصی برخوردار بوده فعالیت نیروی انتظامی را مثبت ارزیابی نمیکند و معتقد است:« نیروی انتظامی و معاون وزیر کشور مدعی هستند که وضع بدحجابی در جامعه بهتر شده است ولی ما این قضیه را در خیابانها می بینیم.» ابوطالب کوشا،رییس سابق دانشگاه علوم قضایی کشور هم نظر رهبر را در این مورد دارد و می گوید:« :« ما نهتنها قانون در این زمینه کم نداریم بلکه قوانین خوبی هم داریم اما متأسفانه این قوانین اجرا نمیشود.در این موارد قانونگذار اجرا شدن یا نشدن را تعیین میکند اما متأسفانه امروز شاهد آن هستیم که نیروی انتظامی خودش با میل خود از اعمال قانون تخطی میکند. »
اما خلیل حیات مقدم عضو کمیسون قضایی مجلس تنها مقصر را نیروی انتظامی نمیداند:« برای حل این موضوع تنها نباید نیروی انتظامی را مسئول و موظف دانست بلکه این موضوع حمایت همه دستگاهها را میطلبد. »
سیدعلی طاهری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس در اینباره معتقد است: «در زمینه برخورد با بدحجابان گلهمندیهایی از نیروی انتظامی وجود دارد ولی آنها نیز حرفهایی دارند مبنی براینکه دستگاه قضایی برخورد مناسب نمیکند.» مرادی نایب رئیس کمیسیون قضایی مجلس درباره برخورد قوه قضاییه و گله مندی نیروی انتظامی می گوید: «هیچ مشکلی در دستگاه قضایی برای اجرای این طرح وجود ندارد چرا که دستگاه قضایی مجری قانون است و در چارچوب قواعد و مقررات جزایی و شرعی با هر نوع عمل مجرمانه ای که در جامعه رخ دهد برخورد می کند.»
موسی قربانی عضو فراکسیون روحانیون مجلس تبادل نظر نیروی انتظامی به عنوان مجری قانون مبارزه با بدحجابی را با علمای مجلس مطلوب ارزیابی می کند و می گوید:« روحانیون مجلس از گسترش بدحجابی در جامعه نگران هستند و انتقاداتی از وضعیت حجاب در جامعه دارند که انتقال این انتقادات به نیروی انتظامی در ایجاد راهکارهای جدید برای مقابله با این ناهنجاری اجتماعی موثر خواهد بود.»
این بار نوبت آقایان است
نکته ای که تا به حال در بحث مبارزه با بدحجابی مغفول مانده بود موضوع حجاب آقایان است که در طرح جدید نیروی انتظامی که از ۲۵ تیر درحال اجرا است با مردانی که لباسهای نامناسب و یا آرایش موی ناهنجار دارند برخورد خواهدشد. "سردار حسین ساجدی نیا "، رییس پلیس تهران درباره این مطلب میگوید: «در کنار زنان بدحجاب باید مردانی هم که از پیراهنهای نامناسب و از آویزهای ویژهای با عنوان گردنبند استفاده میکنند هم دستگیر میشوند.» حسین ابراهیمی نماینده مردم بیرجند درباره حجاب مردان معتقد است:« اجرای این طرح همه افراد جامعه را در بر دارد و مظاهر بدحجابی و بیاخلاقی مختص زنان نیست بلکه مردان هم باید در پوشش و تعاملات اجتماعی به ملاحظات و عرف جامعه توجه کنند.»
فاطمه آجرلو عضو فراکسیون زنان مجلس پوشش برخی مردان را نامناسب می داند و می گوید: «وقتی مردان با ظاهری نامناسب در جامعه حاضر میشوند، زنان هم امنیت خاطر نخواهند داشت، پس مردان هم باید مثل زنان حرمتهای اجتماعی را رعایت کنند.»
فاطمه آجر لو با مثبت ارزیابی کردن این طرح ابراز امیدواری کرد که:« اجرای طرح به صورت مساوی در جامعه دنبال شود و مسئولان با مردان بدلباس هم برخورد جدی داشته باشند.»
محمدرضا امیری کهنوج پوشش و آرایش نامناسب برخی مردان را زننده می داند و معتقد است:« رعایت پوشش مناسب فقط مختص زنان نیست و متاسفانه این روزها میبینیم که برخی مردان با ظاهر و آرایش زننده تری نسبت به زنان در جامعه ظاهر میشوند که باید در این زمینه هم برخوردهای جدی اتخاذ شود.»
زیرساختهای فراموش شده
بسیاری از نمایندگان مجلس درباره معضل بد حجابی اعتقاد به کار فرهنگی دارند و این روند را بهترین شیوه برای حل این پدیده ناشایست اجتماعی می دانند. مرادی نایب رییس کمیسیون قضایی مجلس درباره کار فرهنگی در این حوزه نظر جالبی دارد:« مشکل اصلی ما کار فرهنگی است که در این زمینه باید با برنامه ریزی های درازمدت، راهکاری پیش بینی کنیم که موجب شود مردم از لحاظ اخلاقی و فرهنگی ایده و عقیدهشان به سمتی رود که بدحجابی را برای خود ننگ بدانند.»
غلامرضا مصباحی مقدم در راستای مبارزه با بدحجابی برنامههای فرهنگی را مهمترین عامل می داند:« اشاعه فرهنگ حجاب در جامعه باید از طریق برنامه ۹۰ درصد کار فرهنگی و ۱۰ در صد کار قهری و برخوردی پیگیری شود چرا که در غیر این صورت نتیجه بخش نخواهد بود.»
محمد علی رضایی عضو فراکسیون روحانیون مجلس برخورد قهری پلیس را به تنهایی کافی نمی داند و برنامه های فرهنگی را لازمه مقابله با بدحجابی می داند: «اگر زیرساختهای فرهنگی آماده نباشد، تشدید برخورد نیروی انتظامی اثری مقطعی خواهد داشت وقتی فضای فرهنگی کشور برای پذیرش باورهای دینی و اجتماعی آماده نیست، برخورد تند نیروی انتظامی اثری مقطعی و گذرا خواهد داشت.»
امیری کهنوج عضو فراکسیون روحانیون مجلس هم همین نظر را دارد و می گوید:« اگر زیرساختهای فرهنگی مناسب در جامعه طراحی و بعد از آن با مظاهر بدحجابی و بدپوشی به روشهای مختلف برخورد شود، میتوانیم به اجرای موفق طرح امنیت اجتماعی امیدوار شویم.»
علی مطهری حضور تمام نهادهای زیربط فرهنگی در این موضع را لازمه موفقیت مقابله با بی حجابی می داند و معتقد است:« کار فرهنگی در حوزه حجاب و عفاف ازسوی همه نهادهای فرهنگساز لازم و ضروری است، چنانکه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت آموزش و پرورش وظیفه دارند با ارائه استانداردهای حجاب و عفاف به جوانان و نوجوانان زمینههای فرهنگی حفظ عفاف و حجاب را فراهم سازند.
صداوسیما موظف به الگوسازی است
صداوسیما براساس قانون«راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» به عنوان نهادی که وظیفه تبیین نقش حجاب و عفاف در سلامت جامعه را برعهده داشته و دارد چقدر در این حوزه موفق عمل کرده و اساسا چه نقشی را در این روند می تواند بر عهده بگیرد؟ حیات مقدم نماینده مردم ماهشهر در این باره معتقداست :« بدون شک امروز نیازمند تصویب قانون و مشخص کردن الگوها هستیم. در مسیر الگوسازی صدا و سیما و رسانهها میتوانند نقش خوبی را ایفا کنند و به مقابله با بدحجابی کمک کنند.»
مصباحی مقدم عضو فراکسیون روحانیون هم نقش برنامههای صداوسیما را در ارائه الگوی مناسب حجاب مهم می داند و می گوید:« برنامههای صدا و سیما باید برنامههای لازم برای ارتقا سطح فرهنگ حجاب را در جامعه به طور جدی تری پیگیری کند و علاوه بر ارائه الگوهایی اسلامی در میزگردهایی با حضور زنانی که مومنانه حجاب را رعایت میکنند به توجیه فکری مردم بپردازند.».سید علی طاهری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس هم دراین باره تصریح کرده:«صداو سیما باید با تولید برنامه های جذاب و هنری فواید و مضرات حجاب را بازگو کند با اجرای برنامه های اثر گزاردر این حوزه در راستای حل آن قدم بردارد.»
و اما دولت !
نگاه و عملکرد دولت برعکس سایر نهادها به مقوله بد حجابی یک فرآیند منفعلانه را دنبال می کند.این موضوع به خصوص در نگاه رییس جمهور نمود بیشتری دارد. محمود احمدی نژاد در سال ۸۴ و نزدیک به انتخابات درباره حجاب زنان و جوانان گفته بود: «مگر مشکل کشور ما تار موی جوانان است» البته این تمام ماجرا نبود بار دیگر این اتفاق در سال قبل افتاد و رییس جمهور این بار در یک برنامه زنده تلویزیونی به نیروی انتظامی و برخوردهایی که در زمینه حجاب و عفاف صورت می گرفت اعتراض کرد:« ما اینگونه برخوردها را توهین میدانیم که زن و مردی در خیابان راه بروند و کسی بیاید بگوید نسبت شما چیست؟ به اعتقاد بنده روش موجود روش درستی نیست، البته این به آن معنا نیست که ما نابسامانیهای اجتماعی را نمیبینیم یا نباید اصلاح کنیم .دولت اینگونه رفتارها را قبول ندارد و تا آنجایی که بتواند برخورد و کنترل خواهد کرد . بنده در همین جا به صراحت اعلام میکنم که ما مطلقا و از بنیاد با این موضوع مخالفیم.». علی اکبر جوانفکر در سایت خود و در جواب سوالی درباره نظر دولت درمورد حجاب و عفاف به حمایت از رییس جمهور پرداخت و گفت:« فکر می کنم برای همه روشن است که دولت در مساله برخوردهایی که به خاطر پوشش و حجاب صورت گرفته و می گیرد ، مسوول نیست هرچند که به راحتی هم نمی شود از بار مسوولیت شانه خالی کرد. اگر نیروی انتظامی تحت فرمان وزیر کشور یا رئیس جمهور قرار می داشت جای گله و نگرانی نبود".»
با این اظهارنظرها دولت به عنوان یکی از مسئولان اجرای قانون حجاب و عفاف تکلیف خود را با موضوع بدحجابی روشن کرد. محمدتقی رهبر درباره نگاه دولت به مقوله حجاب می گوید:« در مورد برخورد با بدحجابی نگاه غلطی در دولت وجود دارد که خود آنها نیز در دوره هشتم و نهم دولت اعلام کردند که با برخورد با بدحجابی مخالفیم و نباید با بدحجابان برخورد شود که البته این اقدام دولت موجب باز شدن میدان برای بی حجابان شد.» علی مطهری صحبت های رییس جمهور را در این باره به شدت نقد کرده و معتقد است:« این اظهارنظر نه تنها حجاب و عفاف را در جامعه تضعیف کرد، بلکه به اقتدار نظام در مسئله عفاف و حجاب آسیب وارد کرد و بسیاری گمان بردند که حکومت اسلامی به دو بخش تقسیم شده است که بخشی از آن خواستار برخورد با ناهنجاریهای عفاف و حجاب هستند و برخی آن را قبول ندارند»عضو کمیسیون فرهنگی مجلس برخورد با بی حجابی را وظیفه دولت می داند و در ادامه می گوید:« اعمال قانون در حوزه امر به معروف و نهی از منکر وظیفه مردم و علما نیست، بلکه اجرای قانون عفاف و حجاب برعهده دولت است و دولت نیز در انجام این وظیفه کوتاهی و قصور کرده است.»
محدتقی رهبر سیاستهای غلط دولت را عامل افزایش بی حجابی در جامعه می داند و اضافه می کند:« سیاست غلط و عدم هماهنگی موجب شده روز به روز بدحجابی در جامعه زیاد شود و نوعی بی توجهی، سستی و وادادگی در دستگاه دولتی مقابل پدیده شوم بدحجابی دیده می شود.» البته این ها گوشه ای از اظهار نظرهای نمایندگان مجلس در این باره بود، ولی نمایندگان بی کار ننشسته اند و وزیر کشور را برای پاره ای از توضیحات به مجلس احضار کرده اند. علی مطهری درباره سوال از وزیر کشور میگوید:« در صورتی که توضیحات وزیر کشور در کمیسیون کافی و قانعکننده نباشد، سؤال از وزیر کشور را به صحن علنی مجلس میبریم و برای آن امضا جمع میکنیم.» محمدتقی رهبر هم هشدار جدی ای در باره این موضوع به دولت داده و تاکید کرده است:« آقایان بدانند که از احضار وزرا به مجلس به خاطر حجاب خسته نخواهیم شد چرا که رسالت ما حراست از حقوق مردم و جوانان است.»
بسمه تعالی
خبرگزاری فارس: آیتالله روحالله قرهی در درس اخلاق خود اظهار داشت: ترک گناه خود به خود، عبادت لذّت بخش برای انسان میآورد، امّا وقتی روح و جسم مبتلا به گناه شد، دیگر لذّت عبادت برای انسان نیست.
به گزارش خبرگزاری فارس، در آخرین جلسه درس اخلاق آیتالله روحالله قرهی که در مسجد و حوزه علمیه امام مهدی(عج) برگزار شد به بررسی نقش گناه و ترک آن در پیدایش لذت عبادت، پرداخته شد؛ که مشروح آن تقدیم میشود:
ذوالجلال و الاکرام دائماً در قرآن تذکار داده که بشر مقام الهی خودش را متوجّه شود و مواظب یک مطلب باشد؛ که اگر آن مطلب را رعایت کرد، حضرت حق به لطف و کرمش او را اوج میدهد تا جایی که ملائکه الله به حال او غبطه میخورند.
حضرت حق نه تنها این تذکار مهم را در قرآن و به انبیاء عظامش، داوود، زکریّا، یحیی، موسای کلیم و عیسی بن مریم(علی نبیّنا و آله و علیهم الصّلوة و السّلام) در حال مناجات و اتّصال و در بهترین حالاتی که داشتند، فرمود بلکه آن را از روز نخست به آدم ابوالبشر نه در دنیا بلکه در ابتدای خلقتش در بهشت بیان فرمود.
اگر انسان این یک چیز را رعایت کرد، خود ذوالجلال و الاکرام کفالت ما بقی آمورش را به دست میگیرد و او را به اوج میرساند و آن این که انسان گناه نکند.
اگر انسان بتواند بر گناه چیره شود، ما بقی امور در دست خداست. فقط گناه نکند، ببیند چه قیامتی به پا میشود. پروردگار عالم او را بالا میبرد، دیگر هیچ پابند و قفلی در عالم نیست که بخواهد او را به زمین میخکوب کند.
گناه یعنی چه؟ معنی جدیدی از گناه بیان کنم که عرفای عظیمالشّان آن را تبیین کردهاند و عندالعرفا عجیب است. گناه؛ یعنی انسان به آن فعلی که خدا نهی کرده است - که نهی حضرت حق حکمت او برای رشد بشر است - دچار شود.
عرفا میگویند: هر فعلی از ناحیه ذوالجلال والاکرام نهی شد؛ یعنی ای بشر! یک ریسمان از ریسمانهایی که به پای تو است، برداشتم؛ چون گناه ریسمان و زنجیری است که به پای انسان بسته میشود و او را از حرکت و پرواز باز میدارد.
* نشانه حب خدا به انسان
ذوالجلال و الاکرام بندگانش را دوست دارد و نهی از افعال زشت و گناه، دلالت بر حبّ او است. تعبیر بسیار زیبا و عجیبی را عارف بزرگوار ملّا حسینقلی همدانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) دارند. ایشان میفرمایند: هر کس بخواهد نشانه حبّ خدا را ببیند، در اوامر حضرت حق نبیند بلکه در نواهی حضرت حق جستجو کند؛ چون نواهی حضرت حق؛ یعنی ذوالجلال و الاکرام نمیخواهد بندهاش از مقام بندگی و قرب به او بیافتد.
لذا حضرت حق درباره هر چیزی که نهی کرد و اسم گناه بر آن گذاشت، میخواهد بفرماید: بنده من! این عامل میشد تو اوج نگیری، من تو را دوست دارم و به تو عشق می ورزم، نمیخواهم تو به گناه؛ یعنی آن عاملی که تو را از پرواز باز میدارد، مبتلا شوی و اوج نگیری!
سلطانالعارفین، آیتالله سلطانآبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعبیر بسیار عالی دارند، ایشان میفرمایند: حبّ ذوالجلال و الاکرام به بندگانش آنقدر زیاد است که حتّی خصّیصین درگاه حضرت حق، این حب را بما هو حب درک نمیکنند.
ایشان در ادامه میفرمایند: چون خدا بندهاش را دوست دارد، قبل از اینکه اعلام کند حسنات را انجام بدهید، به لسان ناطقیّه و حکمتیّه خودش از لسان مولیالموالی، علیّ ابن ابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان فرمود: "اِجتنابُ السیّئات اَولی مِن اِکتِسابِ الحَسنات "[1] - دوری از گناهان برتر است از اکتساب حسنات - و این عین حبّ است.
* تضمین رسیدن به مقام تالی تلو معصوم!
آسیّد هاشم حدّاد(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف بزرگ به بعضی از شاگردان و خصّیصینشان بیان فرمودند: من تضمین میکنم، شما یک سال از هر گناه و فعل زشتی دوری بجویید، اگر به مقام رفیع تالی تلو معصوم نرسیدید، فردای قیامت نزد خدا هاشم را مؤاخذه کنید. حرف بسیار سنگینی است. این را برای خودتان تکرار کنید، ببینید چه به دست میآورید؟ اگر گناه نباشد، طبیعی است انسان به خودی خود در دریای رحمت خدا قرار میگیرد و به اوج؛ یعنی رسیدن به مقام تالی تلو معصوم پرواز میکند. تالی تلو معصوم جزء چهارده معصوم نیست؛ امّا فعل و عملش عین معصوم است- این را به عنوان کد به ذهنتان بسپارید-
حضرت امام (اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن امام العارفین راجع به شهید بزرگوار، عارف عظیم الشّأن، شهید چمران(اعلی اللّه مقامه الشّریف)میفرمایند: ایشان فردای قیامت با آبرو است. میدانید این حرف یعنی چه؟ یعنی ایشان تالی تلو معصوم است.
شما در دعای توسّل، وقتی میخواهید به اوج دعا برسید، در هر فرازی میگویید: "یا وجیهاً عند اللّه اشفع لنا عنداللّه " یا به بی بی دو عالم(سلام اللّه علیها) عرضه میدارید: "یا وجیهة عنداللّه اشفعی لنا عنداللّه " ای آبرومند نزد خدا، ای آبرومند نزد پروردگار عالم. امام فرمودند: شهید چمران آبرو دارد؛ یعنی مقام شفاعت دارد؛ یعنی تالی تلو معصوم است.
مناجاتهای شهید چمران را ببینید، حال عجیبی دارد. میدانید دلیل آن چیست؟ از ایشان سؤال کردند: این حالاتی که شما دارید، از چیست؟ ایشان بدون تأمّل فرموده بودند: من از سن قبل از تکلیف مواظبت کردهام که نواهی ذوالجلال و الاکرام را انجام ندهم و گناه نکنم - خیلی حرف بزرگی است- بعد فرموده بودند: نمیدانم، من معصوم نیستم، خطا کردهام، گناه کردهام امّا سعیام بر این بود.
"لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی "[2] سعی انسان بر این باشد که گناه نکند، ببیند تا کجا میرود. اگر گناه نکردیم اوج میگیریم، اگر گناه نکردیم تالی تلو معصوم میشویم؛ یعنی معصوم میشویم.
آسیّد هاشم حدّاد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) نفرمودند: اگر یک سال گناه نکردید، آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میشوید - که ایشان هم همین حال را داشتند- بلکه به طور کلّی بیان کردند: تالی تلو معصوم میشوید. اگر آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آیتالله قاضی شد و تالی تلو معصوم شد به خاطر این بود که مواظبت کرد گناه نکند، دنبال این نرفت که ثواب زیادی جمع کند، روزههای مستحبّی زیاد بگیرد؛ چون وقتی کسی گناه نکرد، این کارها خود به خود به وجود میآید.
شخصی در زمان طاغوت اهل قمار بود، در گود عربها یک عدّه از قماربازها را جمع میکرد و خودش هم تلکه بگیر آنها شده بود. ولی در ماه محرم، صفر و ماه مبارک رمضان از این کار خود دست میکشید، تا این که با عنایت و نگاه آن مرد الهی، حاج میرزا علی اصغر صفّار هرندی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، عوض شد و خودش از اوتاد و اولیاء الهی گردید.
خود این شخص تعریف میکرد: حاج میرزا داشت به سمت مسجد میآمد، من هم داشتم از گود بالا میآمدم، به طور ناگهانی به هم برخوردیم، موقعی که من داشتم نزدیک میشدم، احساس کردم الآن یک اتفّاقی میافتد، یک نگاه عمیقی به من کرد، من سلام کردم و او گفت: سلام. با نگاه او دگرگون شدم.
ایشان بعد از آن قضیه با ترک گناه و مطالبی که داشت، به یکی از اوتاد تبدیل شد. من چیزهایی از ایشان دیدهام خودشان فرمودند: من قبلاً در ماه مبارک رمضان که میخواستم روزه بگیرم حتّی در زمستان، در هوای سرد و روزهای کوتاه اصلاً حالی برای روزه نداشتم، وقتی هم که روزه میگرفتم، دائم میگفتم: کی اذان میشود؟ بعدها وقتی در اوج گرما روزه میگرفتم، غروب که میشد، میگفتم: تا نمازم را نخوانم، افطار نمیکنم و دائم از خدا میخواستم که ای کاش ساعات زیادتر میشد.
یک روز با آیتالله انصاری همدانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) برخورد کردم، سلام کردم و دست آقا را بوسیدم، ایشان یک دفعه من را بغل کردند و با خنده در گوشم فرمودند: این قدر نگو ساعات زیاد شود، تو تنها نیستی، دیگران هم دارند روزه میگیرند. یعنی به خاطر لذّتی که خودت از روزه در روزهای بلند تابستان در اوج گرما میبری، دائم میگویی: ای کاش ساعت زیادتر شود تا من از این روزه کیف کنم!
* محرومیّت از عبادت لذّت بخش
ترک گناه خود به خود عبادت لذّت بخش برای انسان میآورد - به این تعبیر دقّت بفرمایید- امّا وقتی انسان مبتلای به گناه شد، برای همین سه رکعت، چهار رکعت نماز واجب هم حالی ندارد. مگر این چند رکعت نماز چقدر از انسان وقت میگیرد؟ نمازی که ما میخوانیم، چهار، پنج دقیقه، نهایت ده دقیقه طول میکشد، امّا انسان مبتلای به گناه، برای همین نماز معمولی کأنّ کوه عظیمی را میخواهد جا به جا کند، میگوید: نمیدانم چرا؟ وقت دارم امّا دائم میگویم: الآن بلند میشوم، ده دقیقه دیگر، پنج دقیقه دیگر، یک موقع نگاه میکنم نمازم قضا شده و به خواب رفتم. اوایل خودم از خودم بدم میآید، میگویم: من که میتوانستم بخوانم، دو رکعت، سه رکعت، چهار رکعت نماز که وقتی نمیگرفت، چرا نخواندم؟ دلیل، همان گناه است.
وقتی روح و جسم مبتلا به گناه شد، دیگر لذّت عبادت برای انسان نیست، برای همین است که از آنجا به بعد عبادت برای انسان سنگین میشود امّا وقتی انسان گناه را ترک کرد، روز طولانی، گرما و عطش برای او مهم نیست. چنان از روزه کیف میکند، چنان با عبادت حال میکند، چنان به خلوت با خدا عشق میورزد که اصلاً میخواهد تمام عمرش در این لحظات باشد "فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب "[3].
ذوالجلال و الاکرام به یحیی بن زکریا(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام)، آن نبّی مکرّم فرمود: یحیی! اگر بندگان خاصّ خودم را که از گناه بریدند و به من متصّل شدند به حال خودشان بگذارم؛ چون از گناه بریدند و لذّت عبادت را میچشند، دیگر گرسنگی و تشنگی را درک نمیکنند، آنقدر به عبادت مشغول میشوند و آنقدر گرسنه و تشنه هستند که در همین حال جان به من تسلیم میکنند. امّا من خودم یک حالاتی را برای آنها قرار میدهم، لحظاتی آنها را از آن حال بیرون میآورم که احساس گرسنگی، تشنگی و نیازهای بشری و دنیوی کنند.
ببینید ترک گناه چه میکند! اوج میدهد تا جایی که دیگر انسان نمیفهمد گرسنه یا تشنه است. اگر امتحان کنیم، میبینیم تشنگی در یک حدّی است، اوّل عطش میآید، اوج میگیرد، وقتی به آن محل نگذاشتی، جسم عادت میکند دیگر تشنه نیست.
امّا آن چیزی که باعث میشود انسان از اوّل عطش را درک نکند، عطش به قرب خدا و دور شدن از گناه است. با عطش به قرب خدا، انسان عطش جسم را نمیفهمد و دلیل عطش به قرب خدا دوری جستن از گناه است. لذا عزیزان من! جوانهای عزیز! فرزندان عزیزم! کد اصلی همین است، اگر کسی بفهمد کد اصلی این است، دیگر به جایی نمیرود.
* هر دو مدهوشند امّا این کجا و آن کجا؟
پیغمبر اکرم، حضرت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: گناه و خطا سکرآور است، مست میکند و وقتی انسان دائم بر گناهانش افزود، مستی او بیشتر میشود.
امشب رمزی را که اولیاء داشتند، پرده برداری کنم: بدانید در هر دو طرف سکر است، هم گناه سکرآور است و هم عبادت. ترک گناه سکر دیگری دارد و مشغول شدن به گناه سکر دیگری. هر دو مستی دارند امّا خوشا به حال آن کسی که در مستی عشق به خدا و عبادت به خدا غرق شود.
مست است که در عالم مستی وصال با پروردگار عالم عطش را درک نمیکند و گرسنگی برای او معلوم نیست. خود پروردگار عالم فرمود: اگر من مانع نمیشدم و موانعی برای او ایجاد نمیکردم و لحظهای او را از این حال خارج نمیکردم، آنقدر در این مستی، جوع و عطش را درک نمیکرد که جان به جانآفرین تسلیم میکرد. چون مست، متوجّه نیست چه خبر است، یک جای دیگر است و این حال خوش اولیاء است.
میدانید اولیاء بعد از نماز عشاء یک چیز مختصری، یک دو لقمه نان و انگوری میخوردند و به ساعتی نمیگذشت که شروع به نماز شب خواندن میکردند - حسب مطالب و حالاتی که داشتند - و فقط یک رکعت میخواندند، طوری که وقتی به رکوع میرفتند تا نزدیک اذان صبح و بعضی مواقع هنگام اذان که صدای اذن الهی را باد صبا به گوش آنها میرساند -که اگر آن حال را هم خدا نمیآورد، دیگر صدای اذان را هم نمیشنیدند- سر از رکوع برمیداشتند.
چطور میشود کسی ساعتها، آن هم در زمستان که شبها طولانی است، یک موقع مثلاً از هفت شب تا پنج صبح همینطور در حال رکوع باشد و با پرودگار عالم اینگونه عشقبازی کند، اصلاً چه میگوید؟ یک "سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ " را صد بار تکرار کن، بالاخره خسته میشوی، این چیست که یک "سُبْحَانَ رَبِّیَ " میگوید، چنان با این "رَبِّیَ " عشقبازی میکند که احساس میکند متعلّق به خودش است. "رَبِّیَ "، کدام ربّ من؟ ربّ من که عظیم است "رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ ". آنوقت تکرار این هر بار یک معنایی دارد - مثل نماز وجود مقدّس مولا که صد بار "إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ " بیان میکنند و هر کدام یک معنا و یک حالی برای آنها دارد، آنقدر معانی میآید و برای آنها باز میشود که عشق، عبادت، کمک از او، خلوت با او، حالات حالیّه با او را میبینند و این زبان مدام میچرخد و میگوید: "إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ "، جسم در اختیار این اتّصال قرار میگیرد و اصلاً خستگی نمیفهمد -
از مرحوم آیتالله اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) که معروف به مرحوم نخودکی است، سرّ رکوع اولیاء را سؤال کردند و پرسیدند: آقا! این چه حالی است که پیرمردی که دیگر به طور طبیعی وقتی میخواهد راه برود عصا به دست میگیرد، کمرش درد میکند، در آن حال رکوع نمیفهمد کمردرد چیست؟
فرمودند: آن کسی که از گناه دور شد، آنقدر این جسم هم از عبادت لذّت میبرد که اینجا دیگر جسم است که به روح قسم میدهد: ای روح! دائم بگو، بگذار من هم لذّت ببرم. جسم و روح یکی میشوند - حرف خیلی سنگینی است- برای همین است که اجسام این اولیاء در قبر هم نمیپوسد، حتّی کفن هم نمیپوسد. دیگر این جسم نحیف اولیاء الهی به روح اجازه نمیدهد، میگوید: باز هم بگو، من دارم لذّت میبرم. جسم هم دائم در اتّصال است! این حال خوش اولیاء است.
گناه که نباشد، خود عبادت میآید و لذّت از عبادت برای انسان معلوم میشود. یک سال گناه نکنیم، ببینیم چه پیش میآید و چه حالی هست!
* بپرهیز از مستی گناه!
پیغمبر اکرم، حضرت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: "احْذَرْ سُکْرَ الْخَطِیئَةِ "[4] از مستی خطا و گناه بپرهیز- خطا تو را مست میکند، آن طرف یک مستی دارد و این طرف یک مستی - "فَإِنَّ لِلْخَطِیئَةِ سُکْراً کَسُکْرِ الشَّرَابِ " چون مستی هر گناهی عین مستی شراب است، عقلت را ضایع و زایل میکند.
شراب حرام است، چون مستی دارد. آن کسی که مست شد متوجّه نیست، عربده میکشد، فریاد میزند، فحّاشی میکند، بیادبی میکند، گاهی خودش را عریان میکند، آبرو و حیثیت خودش را میبرد. گاهی حتّی به جایی میرسد که به محارم خودش تعدّی میکند؛ چون مست شده، هیچ چیز نمیفهمد، بیعقل شده و در حال خودش نیست.
پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، آن حبیب خدا میفرمایند: گناه هم مستیای عین مستی شراب دارد. تو را غرق میکند، وجودت را میگیرد و نمیفهمی. گاهی انسان یک لحظاتی به هوش میآید، میفهمد این کار بد است امّا مجدّد بستر و زمینه گناه که آماده میشود، به آن سمت میرود؛ چون مست شده، بیعقل شده و نمیفهمد، دست خودش نیست. خیلی باید مواظب بود.
آیتالله العظمی بهاءالدّینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: هشتاد درصد از مذنبین بعد از گناه برای یک لحظه هم شده پشیمان میشوند ولی میگویند: نمیتوانیم ترکش کنیم، عادت کردیم.
گناه مرض است و انسان گناهکار به مرض مبتلا شده، خودش هم میفهمد این مستی بد است، آبرویش را برده، میگوید: این گناه را انجام دادم، بعد چه شد؟ خودش هم میفهمد خطا کرد، چیزی به دست نیاورد، مقام انسانیّتش خرد شد، امّا نمیتواند ترک کند چون مست است و گرفتار شده است. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: "بَلْ هِیَ أَشَدُّ سُکْراً مِنْهُ " مستی گناه از مستی شراب بدتر است.
شخصی برای مشاوره زنگ زده بود، اشک میریخت، میگفت: به یک گناهی مبتلا هستم. بدم میآید امّا نمیدانم چرا در خلوت که میروم دست خودم نیست، آن را انجام میدهم. بعد سرم را به دیوار میزنم امّا نمیتوانم آن را ترک کنم، میدانم عمل زشتی است، من را عصبی هم کرده است امّا نمیدانم چرا در خلوت یکدفعه دچار میشوم، بدبخت شدم، یک دارویی، یک چیزی به من بدهید، به دادم برسید، چه کنم؟ این فرد مست شده، مستی گناه انسان را با خودش میبَرد - إنشاءالله ما درمان هر کدام از این گناهان را به موقع عرض میکنیم -
مستی گناه از مستی شراب بدتر است؛ چون مستی شراب بالاخره ساعاتی است، بعد از بین میرود امّا مستی گناه انسان را بیچاره میکند. وقتی مستی آن از بین رفت، به آن اعتیاد دارد، مجدّد میخواهد آن را انجام بدهد.
پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در ادامه میفرمایند: "یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ " خدا میفرماید: چنین کسی دیگر کور، کر و لال میشود.
عزیز دلم! اینکه میگویند: "اجْتِنَابُ السَّیِّئَاتِ أَوْلَى مِنِ اکْتِسَابِ الْحَسَنَاتِ "[5] به خاطر این است که وقتی انسان مبتلا شد، دیگر برنمیگردد "فَهُم لا یَرجِعُون ". میگوید: من خودم هم بدم میآید امّا نمیدانم چرا مبتلا هستم؟! مواظب باشیم، دنبال ثواب نرویم.
* دیگر خدا را عبادت نکنید؟!
آیتالله آشیخ جعفر شوشتری(اعلی اللّه مقامه الشرّیف) حرف زیبایی را فرمودند، ایشان در به کار بردن تکّههای ناب معروف هستند. یک روز بالای منبر رفتند و بعد از حمد و ثناء فرمودند: مردم! همه آمدهاند و شما را به عبادت پروردگار عالم دعوت کردهاند، من امشب میخواهم بگویم که شما خدا را عبادت نکنید. ثواب جمع نکنید. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
گفتند: این شیخ امشب میخواهد چه بساطی را برای ما پهن کند؟! فردی گفت: شیخ ما را بیچاره نکن! ما که میدانیم یک مطلبی داری!
فرمودند: چه عجب، یک کسی چیزی گفت! بعد فرمودند: عبادت نکنید امّا گناه هم نکنید! همه فعلِ انجام دادن را ترویج میکنند، من فعلِ انجام ندادن را. عبادت نکنید، گناه هم نکنید. وقتی انجام ندادید اصلاً خودتان میبینید که عبادت کردید! اگر گناه نکردید دیگر عابد هستید.
لذا رمز این است: گناه نکنید. امّا اگر گناه کردید و مبتلا شدید، پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: "فَهُم لا یَرجِعُون " است؛ یعنی دیگر برگشتی نیست.
* تنها راه بازگشت
البته یک راه وجود دارد، عزیز دلم! راهش این است که انسان در مجالس موعظه، اخلاق و نزد اولیاء الهی برود.
عزیز دلم! جوان عزیز! دختر گرامیام! پسر عزیزم! من به فدای شما! انسان باید خودش را در حصن حصین قرار دهد! به خدا قسم که این امر مولاجان است که به اوتاد و اولیاء فرمودهاند. فرمودند: به جوانها بگویید تا میتوانند خودشان را به اولیاء متّصل کنند، به چهره آن بزرگان نگاه کنند و در محضرشان باشند که نفس آنها انسان را از آن حال و هوای گناه بیرون میکشد.
چطور در مجلس گناه حال و هوای انسان عوض میشود! مجلس الهی هم انسان را به یک حال دیگری میبرد، از دنیا میبُرد! عزیز دلم! یک جایی برو که از دنیا بِبُری! آن کسانی که ما را به دنیا دعوت میکنند، به حسب روایت قُطّاع الطّریق هستند؛ دزدان گردنه هستند. ما خودمان دنبال دنیا میدویم، اهل دنیا هستیم، آنوقت فرد دیگری هم بیاید و ما را به دنیا پرتاپ کند؟! محبّت و عشق به دنیا را بیشتر کند؟!
یک مکانی برویم که ولو ساعاتی ما را از این دنیا بکَنند. ما را از این قیل و قالها، از این های و هویها، از این دنیای رنگارنگ بیرون بکشند، خودمان شویم! عزیز دلم! خود ما این نبودیم. خود ما همان حال خوشی است که داریم. این کد را بدهم: آن لحظهای که حال خوش پیدا کردی، بدان که تازه خودت شدهای!
* ماه دردانه خدا
رجب المرجّب دارد تمام میشود. چشم به هم بزنیم، شعبان المعظّم میآید. باورمان میشد که به این سرعت بگذرد؟! خودمان را برای آن ماه خوبی، ماه مبارک رمضان، عشق اولیاء، محلّ رقص روح اولیاء و اکسیر رحمت خدا، آماده کردهایم؟ عجب ماهی است؟! ماه عشق بازی، ماه سبک شدن، ماه خودمان شدن، ماه خدا شدن!
اولیاء ماه رجب المرجّب که میآمد هر روز اشک میریختند، ناله میزدند که خدا! میشود جان ما را نگیری؟ میدانی ما جان عزیز نیستیم امّا ماه دردانهات، ماه مبارک رمضان دارد میآید. ماه خلوتکده دارد میآید!
یک بریز و بپاشی است! ضیافت است! چه کسی بانی ضیافت است؟ ملکی نیست! خود خدا میزبان شده است! خود خدا میگوید: بنده من! آمدی! خوش آمدی! خودم برایت دعوت نامه داده بودم: "کُتِبَ عَلَیکُمُ الصیام ". در آغوش من بیا! بیا تا با هم خلوت کنیم! یک مهمانی راه انداختم، چه مهمانی؟! ملائکه را راه نمیدهم، فقط باید بوی آن به مشام ملائکه بخورد. من هستم و تو!
یک عشقبازیهایی است! یک ضیافت عجیبی است! اولیاء گریه میکردند که خدایا! وقتی ماه مبارک رمضان تمام شد، اگر خواستی ما را ببر! برای همین است که میبینید اکثر اولیاء و اوتادمان از شوّال به بعد از دنیا رفتهاند. آنها فهمیدند که چه خبر است! "لَیلَة القَدر خَیرُ مِن ألفِ شَهر "
وقتی در ضیافت آمدند میدانند که فقط یک نفر هست، در این خلوتکده با خدا یک نفر همه کاره سفره ضیافت است، حجت بن الحسن المهدی(صلوات اللّه علیه و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف)! آقاجانمان میفرماید: آمدی؟! دیدی چقدر خلوت خوشمزه است؟! دیدی با خدا ضیافت داشتن چقدر میارزد؟! حالا من مهدی فاطمه هم به امر خداوند تو را دوست دارم. بعد میبینی که به خدا قسم، آقاجان دستانشان را باز میکنند و میفرمایند: در آغوش من بیا!
بعضی در ضیافت به جاهایی رسیدند! بعضی در دعای ابوحمزه که اوّل عرفان بود، به جایی رسیدند! چه کسانی از سال گذشته تا به حال با آقاجانشان خلوت کردهاند و حرف زدهاند؟ یکی از مسئولین نظام گفتند: از موقعی که این مطلب را شما فرمودید و من انجام دادم، یک مطالبی برای من اتّفاق افتاده است.
با آقاجانمان خلوت کنیم، بگوییم: آقاجان! من هر شب با شما خلوت میکردم، اسم من از لیست خط نخورد؟! من در ضیافت الله و مهمانی باشم. آقاجان! شما اسامی را مینویسید، دعوت نامهها را شما باید بدهید. ذوالجلال و الاکرام میفرماید: مهدی جان! این دعوت نامهها را به هر کسی میخواهی بده، دست توست! یکی را پاک میکنی، یکی را اضافه میکنی! حجّت خدا تو هستی! آقاجان! من هر شب داشتم با شما حرف میزدم. آقا اسم من خط نخورد؟!
از امشب به بعد اینگونه با آقا حرف بزن! ضجّه بزن! بگو که آقا ماه مبارک دارد میآید، من را فراموش نکن! وقتی کسی دارد به زیارت میرود، پیش او میآیند و میگویند: ما را یادت نرود! ما آخرآمدیم که در ذهن شما بمانیم. هرشب به آقا بگو: آقاجان ما را یادت نرود!
منابع
1. غررالحکم،ص: 185
2. نجم/39
3. الشرح/7
4. بحارالأنوار، ج: 74، ص: 104، باب: 5
5. غررالحکم، ص: 185، حدیث: 3514
خبرگزاری فارس: خبرگزاری فرانسه اعلام کرد که زهرا میرباقری از اعضای برجسته مجاهدین خلق، از اردوگاه اشرف گریخت و خود را تسلیم ارتش عراق کرد.
به گزارش فارس، خبرگزاری فرانسه اعلام کرد که " زهرا میر باقری " که اعضای برجسته مجاهدین خلق (منافقین) است توانست از اردوگاه اشرف بگریزد و خود را تسلیم نیروهای عراقی کند.
باقری اعلام کرد: بارها خواستم که از این اردوگاه فرار کنم و در نهایت با کمک نیروهای عراقی توانستم فرار کرده و به آزادی برسم.
خبرگزاری فرانسه نوشت زهرا میرباقری در تشریح نحوه فرار خود با صدایی بغضآلود گفت که بعد از آنکه اعضای مجاهدین خلق فهمیدند که میخواهم فرار کنم مرا مورد شکنجه قرار دادند به طوری که سلامتی خود را از دست دادم و قدرت خود را برای ایستادن یا نشستن برای مدت طولانی از دست دادم.
بحار الأنوار : روایت شده است که مردى نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت : من ، مردى گُنهکارم و در برابر گناه ، شکیبایى ندارم . مرا اندرزى ده . امام علیه السلام فرمود : «پنج کار را انجام بده و سپس ، هر گناهى که خواستى ، بکن . نخست ، آن که روزىِ خدا را نخور و هر گناهى خواستى ، بکن . دوم ، از ولایت خدا بیرون برو و هر گناهى خواستى ، بکن . سوم ، جایى که خدا تو را نبیند ، پیدا کن و هر گناهى خواستى ، بکن . چهارم ، چون فرشته مرگ آمد تا قبضِ روحت کند ، او را از خود بران و هر گناهى خواستى ، بکن . پنجم ، چون مالک (فرشته جهنّمْ) تو را به دوزخْ وارد کرد ، به آن ، وارد مشو و هر گناهى خواستى ، بکن» .
گفت و شنود
گفت: دیروز مجلس شورای اسلامی در اقدامی تحسین برانگیز یکی از بزرگترین مشکلات مردم را حل کرد!
گفتم: هزاران آفرین، صد بارک الله. خب! حالا کدام مشکل بزرگ مردم را حل کرده اند؟
گفت: دیروز تصویب کردند که یک دوره ناتمام نمایندگی هم یک مقطع تحصیلی حساب می شود و تمام نمایندگان دوره کنونی مجلس قبل از پایان دوره نیز فوق لیسانس تلقی شده و می توانند در انتخابات دور بعد نامزد شوند!
گفتم: اولا مطابق نص صریح اصل 63 قانون اساسی یک دوره نمایندگی 4 سال است، نه 3 سال و چند ماه، ثانیا مطابق اصل 98، تفسیر قانون اساسی برعهده شورای نگهبان است، نه مجلس و ثالثا؛ اصل 63 کمترین ابهامی ندارد که نیاز به تفسیر داشته باشد.
گفت: چه عرض کنم؟! مجلس هشتم روی دست دانشگاه تقلبی «هاوایی» بلند شده. بدون تحصیل مدرک تحصیلی می دهد! تازه، دوره همین مدرک تحصیلی غیرعلمی و عجیب و غریب را هم برای رقابت با کسانی که مدرک تحصیلی واقعی دارند، دستکاری می کند و کاهش می دهد و...
گفتم: یارو برای رقابت با مسجد محل، یک مسجد ساخته بود و بالای سردر مسجد پلاکارد بزرگی نصب کرده و روی آن نوشته بود؛ مژده! مژده! نماز صبح، یک رکعت، بدون وضو، بعد از طلوع آفتاب! و برای رعایت حال متقاضیان نماز با لباس غصبی هم اشکالی ندارد!
بسمه تعالی
1- هرگونه بحث درباره برنامه موشکی ایران مستقیما با بحثی بزرگتر پیوند می خورد و آن هم این است که چه عواملی ایران را به یک قدرت منطقه ای تبدیل کرده است؟ به این سوال معمولا چهار نوع پاسخ داده شده است. پاسخ اول این است که ایران یک قدرت منطقه ای است به این دلیل که هیچ کشور دیگری در منطقه خاورمیانه دارای ظرفیت های انسانی، نهادی و جغرافیایی ایران نیست. پاسخ دوم این است که ایران تنها کشور منطقه خاورمیانه است که یک برنامه هسته ای مستقل و بسیار پیشرفته را از دل انواعی از محرومیت ها و محدودیت ها با موفقیت توسعه داده است. از منظر مادی، برنامه هسته ای موجب شده ایران به یک منبع جدید و تقریبا تمام نشدنی تولید انرژی و همچنین کالاهای قابل صادرات به بازار فناوری های سطح بالا (مانند سوخت هسته ای) دست پیدا کند. از منظر سیاسی هم برنامه هسته ای یک منبع تمام نشدنی تولید اقتدار ملی است که غربی ها به هیچ کشور دیگری در منطقه خاورمیانه اجازه دست یابی به آن را نداده اند. پاسخ سوم این است ایران یک قدرت منطقه ای است به این دلیل که قلب محور مقاومت محسوب می شود. در باره این موضوع بین تحلیلگران تقریبا هیچ اختلاف نظری وجود ندارد که تا وقتی مسئله ای به نام مقاومت وجود دارد ایران قدرت اول منطقه باقی خواهد ماند و دقیقا به همین دلیل هم هست که آمریکا در دوران اوباما تصمیم گرفته به هر قیمت ممکن نوعی سازش را در منطقه ایجاد کند. آمریکایی ها عقیده دارند کوتاه ترین راه برای پایین کشیدن ایران از جایگاه قدرت اول منطقه این است که با ایجاد سازشی میان اسراییل واعراب، «مسئله مقاومت» منتفی شود. و پاسخ چهارم برنامه موشکی ایران است. این نکته در میان تحلیلگران امور نظامی و راهبردی در غرب بی گفت وگو پذیرفته شده است که ایران دارای پیشرفته ترین برنامه موشکی در منطقه خاورمیانه است و هیچ کشوری در منطقه، حتی در بلند مدت قادر به پر کردن فاصله خود با ایران در این حوزه نخواهد بود. مهم ترین سندی که این موضوع را تایید می کند گزارشی است که رونالد برگس رئیس سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) در 19 اسفند 1389 (10 مارس 2011) منتشر کرد و در آن تاکید شده است که ایران پیشرفت چشمگیری در توسعه فناوری موشک های بالستیک داشته است که لااقل در منطقه خاورمیانه رقیبی برای آن وجود ندارد.
2- تبدیل شدن این اصل به یک اصل بدیهی در ذهن تحلیلگران نظامی غربی که «ایران بزرگترین قدرت موشکی خاورمیانه و یکی از معدود قدرت های موشکی جهان است»، دارای یک پیام راهبردی بسیار مهم است و آن هم این که برخلاف بسیاری از قدرت های غربی که برتری نظامی خود را از راه توسعه سلاح های «غیر متعارف» (بویژه سلاح های هسته ای، میکروبی و شیمیایی) به دست آورده اند، ایران برتری نظامی خود را بر پایه سلاح های متعارف استوار کرده است. در دکترین دفاعی ایران، جایی برای سلاح های NBC Nuclear Biologic Chimistrical) باز نشده و به همین دلیل شاید بتوان ادعا کرد ایران تنها کشوری در جهان است که بدون تکیه بر سلاح های نامتعارف توانسته قدرت نظامی خود را تا حدی غیر قابل رقابت در محیط اطرافش توسعه بدهد و البته بدون شک برنامه موشکی نقشی بی بدیل در آن ایفا کرده است. پیام راهبردی این موضوع آن است که برخلاف آنچه آمریکایی ها تصور می کنند ایران برای حفظ برتری منطقه ای خود هیچ نیازی به ساخت سلاح هسته ای ندارد. توسعه برنامه هسته ای غیرنظامی در کنار رشد برنامه موشکی و ترکیب این دو با نفوذ روز افزون منطقه ای، باقی ماندن در جایگاه قدرت اول منطقه را در بلند مدت تضمین خواهد کرد.
3- برنامه موشکی ایران از دو بخش تشکیل شده که هر کدام ماموریت ویژه ای دارد. بخش اول، برنامه موشک های پدافندی ایران است که اهدافی اساسی دفاع در مقابل تهاجم هوایی دشمن را تعقیب می کند. پیشرفت های ایران در این حوزه که به طور کامل در قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیا(ص) تجمیع شده بر دفاع از آسمان کشور متمرکز است و یک سیستم رصد و رهگیری زمین پایه کاملا بومی را بوجود آورده است. کشورهای غربی و برخی شرکایشان تلاش های فراوانی برای اخلال در شکل گیری این سیستم به عمل آوردند ولی بومی شدن پایه های مهندسی این سیستم امکان هرگونه ایجاد اختلال بیرونی در آن را از بین برده است. به عنوان نمونه، وقتی روس ها در یک اقدام غیرقانونی پس از صدور قطعنامه 1929 در ژوئن 2010 اعلام کردند که سامانه دفاعی اس 300 را به ایران تحویل نخواهند داد، ایران با یک برنامه ریزی داخلی فشرده توانست سامانه دفاعی مرصاد را توسعه دهد که عملا از همه قابلیت های اس 300 از جمله رهگیری همزمان یکصد هدف برخوردار است. اما بخش دوم برنامه موشکی ایران که در رزمایش پیامبر اعظم(ص) 6 گوشه هایی از آن به نمایش درآمد با وجود اینکه ظاهرا یک برنامه تهاجمی است اما در واقع آن هم ماهیتی دفاعی دارد چرا که صرفا به سمت اهدافی نشانه گرفته شده است که دشمن رسما اعلام کرده از آنها برای حمله به خاک ایران استفاده خواهد کرد یعنی سرزمین های اشغالی به اضافه پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه. بنابراین، این ایده که برنامه موشکی ایران یک تهدید منطقه ای و فرامنطقه ای است اساسا بی مبناست. این برنامه فقط علیه کسانی تهدید خواهد بود که قصد تهدید ایران را داشته باشند. جالب است که آمریکایی ها هم تا امروز قادر نبوده اند برنامه موشکی ایران را در عرض برنامه هسته ای به عنوان یک تهدید بین المللی توسعه بدهند. در سال 2010، کشورهای عضو ناتو در اجلاس لیسبون زیر بار استدلال های آمریکا و فرانسه در این باره که برنامه موشکی ایران تهدیدی برای اروپاست نرفتند و نام ایران از فهرست تهدید های موشکی ناتو که در سند راهبرد 10 ساله این سازمان آمده است حذف شد. روس ها هم مدت هاست باور ندارند که برنامه موشکی ایران خطرناک باشد و دقیقا به همین دلیل در مقابل توسعه سپر دفاع موشکی مشترک آمریکا و ناتو ایستاده اند. استدلال روسیه این است که برنامه موشکی ایران با توجه به هدف گذاری های انجام شده آن ، هرگز تهدیدی برای اروپا نخواهد بود پس اگر ناتو اصرار دارد رادارها و سامانه های دفاع موشکی را در نزدیکی مرزهای روسیه مستقر کند، لابد روسیه را هدف گرفته است؛ اقدامی که روس ها گفته اند با استقرار سامانه های تهاجمی اسکندر در سن پترزبورگ به آن پاسخ خواهند داد. ایران دیروز هم به صراحت اعلام کرد با وجود اینکه به لحاظ فنی هیچ مشکلی ندارد، اما به این دلیل که اسراییل و تمامی پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه، در فاصله ای کمتر از 1200 کیلومتر از ایران قرار دارند، برد موشک های خود را به اندازه ای بیش از 2000 کیلومتر (برد موشک های شهاب3و سجیل) افزایش نخواهد داد.
4- برنامه موشکی ایران دارای برخی ویژگی های راهبردی است که ماهیت و اهداف آن را تقریبا به طور کامل توصیف می کند. این ویژگی ها را به طور خلاصه می توان چنین فهرست کرد:
ویژگی اول این است که برنامه موشکی ایران بر خودکفایی کامل داخلی متکی است و هیچ نوعی از وابستگی خارجی ندارد که بتواند به عنوان نقطه آسیب پذیری آن در نظرگرفته شود. ضمن اینکه در برخی حوزه های خاص که ایران علاقمند به تامین مواد یا قطعاتی از خارج بوده همانطور که گزارش های سازمان ملل نشان می دهد به آسانی همه تحریم ها را دور زده و بسیاری از کشورهایی که به تحریم ها رای مثبت داده بودند هم دراین دور زدن مشارکت کرده اند. علاوه بر این، ناظران بین المللی تایید می کنند که برنامه موشکی ایران دارای نوعی ویژگی «پیشرفت مستمر» است که همین ویژگی تکیه آن به منابع خارجی را منتفی می کند چرا که اگر برنامه ای به دانش یا فناوری خارجی متکی باشد، قادر به حفظ یک سرعت ثابت در روند پیشرفت خود نخواهد بود و قاعدتا از نوسانات ارتباطات خارجی تاثیر می پذیرد. جالب ترین نمونه در این مورد، مربوط به هفته گذشته است که موشک ماهواره بر سفیر ایران موفق شد ماهواره رصد را در مدار قرار دهد. سال گذشته، وقتی همین موشک ماهواره امید را در مدار قرار داد تعدادی از تحلیلگران نظامی در آمریکا گفتند که این موفقیت ایران امری تصادفی بوده است. اما وقتی این اتفاق به فاصله چند ماه یک بار دیگر تکرار شد همان تحلیلگران اذعان کردند که اگر این امر تصادفی بود نمی توانست یک بار دیگر رخ بدهد.
ویژگی دوم برنامه موشکی ایران آن است که این برنامه یک برنامه نظامی صرف نیست. طراحی ماهواره برهای بومی مهم ترین شاهدی است که ثابت می کند برنامه موشکی ایران اهداف غیر نظامی مهمی را هم دنبال می کند. موشک ماهواره بر سفیر اساسا یک موشک بالستیک با سوخت جامد است که عمود بر سطح زمین شلیک می شود اما اگر همین موشک به موازات سطح زمین یا با زاویه ای معین نسبت به آن شلیک شود، تبدیل به یک موشک دوربرد تهاجمی خواهد شد. بنابراین، این نکته دقیقی است که گفته شود میان برنامه موشکی و ماهواره ای ایران پیوندی معنادار وجود دارد.
ویژگی سوم برنامه موشکی ایران این است که همانطور که در بالا گفته شد روی اهداف منطقه ای تمرکز کرده و هدف گذاری های تهاجمی فرامنطقه ای ندارد.
ویژگی چهارم برنامه موشکی ایران که اهمیتی فوق العاده دارد این است که ایران توان شلیک انبوه موشک های بالستیک را به دست آورده است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که «توان شلیک انبوه» یکی از مهم ترین سازوکارهای دفاعی آمریکا و رژیم صهیونیستی یعنی سامانه های دفاع موشکی را ناکارآمد می کند. به لحاظ نظری، سامانه های دفاع موشکی همواره بر اساس این فرض ساخته می شوند که بناست با شلیک های منفرد مقابله کنند و هیچ سامانه دفاع موشکی وجود ندارد که قادر به مهار شلیک انبوه موشک ها باشد. درست است که آمریکا و اسراییل نه در آسمان خود و نه در منطقه هنوز قادر به استقرار هیچ سامانه دفاع موشکی کارآمدی نشده اند (عملیات دفاع موشکی زمان پایه آمریکا در سال 2010، شکست خورد، سامانه دفاع موشکی آرو در اسراییل هنوز مستقر نشده و در خلیج فارس هم تنها چند کشتی مجهز به سامانه دفاع موشکی ایجیس وجود دارد) اما پیام این توانمندی ایران آن است که حتی اگر چنین سامانه هایی مستقر هم بشود در مقابل شلیک انبوه موشک ها از ایران کارایی نخواهد داشت.
مهدی محمدی
بسمه تعالی
بصیرت:گروه ترجمه - پایگاه اینترنتی «فرانتپیج» 27 ژوئن 2011 (6تیر) در مقالهای نوشت: این پرسش مطرح است که آیا اسرائیل باقی خواهد ماند؟ از آغاز و حتی پیش از رأی سازمان ملل برای تشکیل اسرائیل در سال 1948، یهودیان در اسرائیل با جنگ، ترور و نابودی روبهرو بودهاند. در حال حاضر، اسرائیل با نابودی موجودیت خود بهدلیل وجود دو تهدید مهم روبهروست: نخست، از سوی جمهوری اسلامی ایران و دوم، تشکیل کشور فلسطین در آینده. این تهدیدات، عوامل بسیار مؤثر نگرانی در آینده بهشمار میروند. این وضعیت بهدلیل حمایت باراک اوباما از راهحل دوکشوری و پذیرش تشکیل کشور فلسطینی از سوی نتانیاهو نگرانکنندهتر شده است. بهعلاوه، طرف فلسطینی تنها به دنبال راهحل یککشوری است و غیرنظامی کردن فلسطین در عمل، امری نامحتمل به شمار میرود.
در ادامه مقاله آمده است: در حال حاضر، ایران کشوری با توانایی بالقوه برای تبدیل شدن به تهدیدی هستهای علیه اسرائیل در آینده نزدیک است. جامعه بینالملل تاکنون برای توقف هستهای شدن ایران اقدامی جدی انجام نداده و واضح است که تحریمهای کنونی علیه ایران نیز چندان مؤثر نبوده است. دولت فتح با نیروهای امنیتی خود که تحت نظر ارتش آمریکا در اردن آموزش دیدهاند نیز طرحهای نابودی اسرائیل را در سر دارد. این طرحها با گروه حماس که در حال حاضر رابطه منظم و نظاممندی با ایران و القاعده دارد، در میان گذاشته شده است. در تابستان امسال، طرحهای جنگی ایران و سوریه علیه اسرائیل از لبنان که جنگ نیابتی حزبالله را نیز در پی خواهد داشت، میتواند تهدید قطعی دیگری به همراه داشته باشد.
در پایان مقاله آمده است: حال، اسرائیل برای مقابله با این شرایط چه اقداماتی باید انجام دهد؟ در صورتی که هدف اوباما برای تحقق «جهانی عاری از تسلیحات هستهای» محقق شود، کشور یهودی اسرائیل، شانسی نخواهد داشت. خوشبختانه، این هدف اوباما نه تنها احمقانه است، بلکه غیرواقعگرایانه نیز بهشمار میرود و اسرائیل احتمالاً برخلاف این گونه طرحها، بمب هستهای خود را حفظ خواهد کرد. یکی از عوامل نگرانکننده دیگر، تمایل مشهود اسرائیل به آشکارسازی محدود توان هستهای کاربردی و نفوذکننده خود است؛ البته میزانی که دولت و ارتش اسرائیل، عناصر مشخصی از دکترین هستهای آن را آشکار میکند نیز تأثیرگذار است. برای نمونه، از دیدگاه بازدارندگی موفق، این نکته حائز اهمیت است که آیا اسرائیل توان هستهای خود را به عنوان اقدامی ضدارزش علیه شهرها و غیرنظامیان دشمن به کار خواهد برد یا تنها از آن علیه تسلیحات و زیرساختهای مربوط به دشمن استفاده خواهد کرد. در نهایت با توجه به اوضاع زیستی اسرائیل در محیط خاورمیانه باید گفت اسرائیل حق قانونی برای مواجهه جدی با آسیبهای بالقوه ناشی از حملات هستهای ایران و تروریسم فلسطینی را برای خود محفوظ میداند.
بصیرت: شکست تاریخی صهیونیستها در جنگهای 33 روزه و 22 روزه و پدیدار شدن عواملی جدید در منطقه که در صورت لزوم میتواند این شکستها را برای صهیونیستها تکرار کند، تحلیلگران آنها را واداشته تا با عقبنشینی از موضع تبلیغاتی قدرتمند نشان دادن ارتش صهیونیستی به آخرین خاکریز یعنی سلاح هستهای پناه ببرند و از آن ناحیه به تقویت مباحث بازدارندگی بپردازند که در واقع یک ضعف بزرگ محسوب میشود.
بسمه تعالی
یادمان هست که نصف وقت دولت نهم صرف دعوای دانشگاه آزاد شد با دولت، اما دست راست رئیس همین دانشگاه پری شب، یک شب قبلش، با دستور رئیس قوه مجریه، شد معاون امور مالی اداری دستگاه دیپلماسی دولت. بنشینیم بررسی کنیم چطور همچین چیزی ممکن است:
آیا مواضع دانشگاه آزاد به دولت نزدیک شده، آیا دولت به دانشگاه آزاد نزدیک شده، آیا اجنه واسطه این نزدیکی بوده اند، آیا جاسبی به احمدی نژاد، آیا احمدی نژاد به جاسبی، آیا اکبر به محمود، آیا محمود به اکبر، آیا آقازاده ها حالا شدند خوب؟! آیا دانشگاه آزاد به جریان انحرافی نزدیک شده، آیا جریان منحرف به دانشگاه آزاد، آیا احمدی نژاد در این مورد قانع شده، جاسبی کوتاه آمده، آیا به توافق رسیده اند، آیا دولت حق را به دانشگاه آزاد داده، دانشگاه آزاد عدالت محور شده، دانشگاه آزاد قرار است در دولت ادغام شود، دولت قرار است در دانشگاه ایرانیان ادغام شود، دانشگاه آزاد قرار است با دانشگاه ایرانیان یکی شود، ایرانیان قرار است از شر بد بودن دانشگاه آزاد، آزاد شوند، ذی حسابی وزارت خارجه قرار است آزاد شود، پول شهریه را قرار است به سفرا بدهند، در تمام پایتخت های دنیا قرار است دانشگاه آزاد شعبه جدید بزند، سفارتخانه ها قرار است بیایند در دانشگاه، آقای جاسبی قرار است وزیر خارجه شود، صالحی قرار است رئیس دانشگاه آزاد شود، دانشگاه ایرانیان هنوز تأسیس نشده، از 7 دولت آزاد شده، دولت آزاد شده، آزاد، دولتی شده، دولتی، آزاد شده، آزادی، دولتی شده، دولت واگذار شده به بخش خصوصی، معاون امور مالی دستگاه دیپلماسی به طور خصوصی عوض شده، یواشکی عوض شده، کلاً دنیا عوض شده، دانشگاه آزاد خوب شده، ما بد شدیم، ما نمی فهمیم، ما عقل مان به این جور چیزها قد نمی دهد، هیچ کس نمی فهمد، فقط جریان انحرافی می فهمد؟! آیا همه بد، جریان انحرافی خوب؟!
¤¤¤
من که جان شما مانده ام مثل چی؟! حکما عدالت محوری و گرفتن ژست های رابین هودی و چی و چی، فقط مصرف تبلیغاتی دارد. ندارد؟! آیا دولت، ما را سر کار گذاشته ؟! آیا ملت، سرکار هستند؟! آیا آمار بیکاری که می گویند کم شده، این را هم حساب کرده اند؟! آیا «کار مضاعف» یعنی به شکل دوبل، ملت را سر کار بگذاریم؟! آیا جریان انحرافی در حاشیه دولت است؟! آیا دولت در حاشیه جریان انحرافی است؟! آیا دو تا یکی هستند؟! آیا با احتساب دانشگاه آزاد، دو تا دو تا هستند؟! آیا 2 ضرب در 2 عشقی است؟! آیا یک روز 4 می شود و یک روز که دلش نخواست، یک عدد دیگر می شود؟! آیا دانشگاه آزاد ایام انتخابات بد بود، حالا شد خوب؟! حالا شهریه بی اشکال شد؟! حالا که به جریان انحرافی رسید، همه چیز شد گل و بلبل؟!
«چیز کوچولو
بسمه تعالی
«فرهنگ» و «جنگ» همواره مقابل هم یا دست کم دور از هم دیده شده اند اما آیا عمق ماجرا نیز همین است که در بادی امر می نماید؟ بسته به اینکه از کدام چشم انداز به حوزه فرهنگ بنگریم و کدام تصویرها را بتوانیم ببینیم یا از چشم ما پوشیده بماند، قضاوت ما درباره نسبت میان جنگ و فرهنگ و مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» متفاوت خواهد شد و به تناسب آن، هاضمه فکر ما در قبال تعابیری نظیر «قرارگاه فرهنگی» و «مهندسی فرهنگی» قبض یا بسط پیدا خواهد کرد. اینکه آیا برای صیانت از فرهنگ، قرارگاه ضرورت دارد یا نه، پرسشی است که پاسخ آن را باید در میزان اشراف بر صحنه سیاست و فرهنگ جهانی جست وجو کرد.
تعبیر «قرارگاه فرهنگی» معطوف به کدام واقعیت هاست؟ آیا تهاجم فرهنگی واقعیت دارد؟ و اگر واقعیت دارد، به معنای ضعف ما نیست؟ چرا نیازمند مهندسی فرهنگی هستیم؟ و مردانی که در این میدان پای می گذارند، باید کدام مبانی راهبردی را پیشه کنند؟
1- جنگ و تهاجم فرهنگی، یکی از انکارناپذیرترین حقایق جهان معاصر است. ما در این جنگ نه تنها دست و پا بسته نیستیم بلکه از ظرفیت های بسیار بزرگ پیروزی برخورداریم که طلیعه آن را در همین عصیان ملت های مسلمان منطقه علیه جبهه استکبار می توان مشاهده کرد. مگر بدون باورهای متعالی و الهی می توان پنجه در پنجه طاغوت های مسلط انداخت؟ این انقلاب ها همان قدر که اسلامی هستند، ضدآمریکایی اند. هم نفی طاغوت است و هم اعتلای کلمه الله. اگر سخن از جنگ و تهاجم فرهنگی است، ابتدائا به این معناست که سلطه گران فهمیده اند برای مهار ملت های سر به عصیان گذاشته، لاجرم باید باورهای عزت بخش و کرامت آفرین آنان را هدف گرفت. جبهه استکبار امروز در اعماق استراتژیک خود- در جزیره های ثبات- از ملت ها ضربه می خورد و بنابراین می کوشد برای تداوم غلبه و سیطره خویش، ضربه را در عمق استراتژیک طرف مقابل بزند. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، همه کشورهای دنیا گستره تهاجم فرهنگی جبهه استکبار هستند اما مهم ترین هدف، جمهوری اسلامی است چرا که 1-نظام اسلامی در مقابل نظام سلطه ایستاده 2-اثبات کرده در این ایستادگی صادق است 3-توانایی مقابله و 4-توانایی پیشرفت را نیز دارد.
چگونه می توان در ضرورت و اهمیت «قرارگاه فرهنگی» تردید کرد حال آن که به ویژه طی دو دهه اخیر (پس از فروپاشی بلوک کمونیسم در آستانه دهه 1990 میلادی)، آرایش تهاجمی سازمان عریض و طویل «ناتوی فرهنگی» مشخصا متوجه جهان اسلام به ویژه جمهوری اسلامی شده است؟ تلاقی سازمان سیا و پنتاگون در سازمان «ناتوی فرهنگی» از 60 سال پیش و قفل شدن آن روی سیبل جهان اسلام طی سال های اخیر، باید خواب ترین ذهن ها را هم بیدار کند. آنها به تعبیر وزیر دفاع اسبق آمریکا دنبال کندن ریشه ملت ایران و نظایر او هستند و اقتضای مقابله با چنین شبیخونی، ذاتا آرایش دفاعی است، بپسندیم یا نپسندیم. این البته کف ماجراست و فراتر از ضرورت دفاع، باید عنایت داشت که عدالت خواهی و حق طلبی و عزت خواهی ملت ایران، ذاتاً در تعارض با فزون خواهی و بهره کشی مستکبران است.
هجوم دشمن در این میان از سر وحشت است و نه از موضع قدرت. آنها با این هجمه، بسیاری از فیگورهای از موضع بالا در زمینه تساهل و مدارا و ادعای ظرفیت هضم سایر فرهنگ ها در فرهنگ لیبرالی را زیر پا گذاشته اند. در بیان حقیقت این هجوم توأم با ضعف می توان به اظهارات یکی از سربازان ناتوی فرهنگی استناد کرد. آقای سروش چهارم اسفند سال 1388 در دانشگاه دلفت هلند درباره ستیزه جویی لیبرال دموکراسی غرب و «سکولاریسم میلیتانت» گفت: «براساس تز سکولارها، جهان به سمت جدایی حکومت از دین پیش می رود و دین فقط در دل انسان ها خواهد بود و بیش از آن مجال تصرف ندارد، درحالی که این تز در این دوران واژگونه شده است؛ به این دلیل که وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین می توانیم ببینیم. آنچه گمان می رفت رو به احتضار می رود یا مرده است یا در راه مردن است، خوب یا بد، ظاهرا تجدید حیات کرده، برخاسته و برگشته و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بی طرف باشد، اکنون تبدیل به یک سکولاریسم ستیزه گر شده، یعنی با پاره ای از ادیان، رسما در می آویزد و می ستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمی کند. از این قرار، چیزی اتفاق افتاده که در پیش بینی سکولارها نبوده است. تصور آنها این بود که جهان به طرفی می رود که دین در آن ضعیف و ضعیف تر خواهد شد... لذا آزادی مذهبی دیگر در دستور کار سکولارها نیست.»
سروش سه سال پیش از آن (یازدهم مرداد 1386) نیز در جمع گروهی از عناصر ضدانقلاب در دانشگاه پاریس اعلام کرد: «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره ستیزه گر و میلیتانت می شود، سکولاریسمی که مدارا و ظرفیت و هاضمه قوی پیشین خود را از دست داده است. امروز پیش بینی ضعیف شدن تدریجی ادیان باطل از آب درآمده و شما در این 20، 30 سال از جامعه شناسان بزرگ می شنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند... سکولاریسم هاضمه اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه را نمی تواند ببلعد و از گلویش پایین نمی رود و لذا ستیزه گر می شود. جامعه شناسان آمریکایی می گویند اینکه دین دوباره جان گرفته، برای این است که بحران هویت و معنویت پدید آمده است. آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق. هر دو کشور در قانون اساسی تازه خود نوشتند می باید قوانین مان را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکایی ها نمی گنجید... در کشورهای اروپایی، حکومت ها در مواجهه با اقلیت های دینی نیرومند، کم کم دارند مدارای خود را از دست می دهند.»
2- این مواجهه ناگزیر فرهنگی، ملازم ظرفیت ها و فرصت ها و تهدیدهاست. نخبگانی که در قرارگاه اصلی فرهنگی کشور (شورای عالی انقلاب فرهنگی) جمع شده اند، همچنان که به دفاع - بدون مجامله و انفعال- اهمیت می دهند، باید به دو امر دیگر بها بدهند. یکی مهندسی فرهنگی کشور و تدوین نقشه آن، و دیگری نقشه تهاجم فعال. سرداری و فرماندهی در این عرصه اقتضائاتی دارد. این رزم پیچیده از آن قسم مسئولیت هایی است که مجامله و انفعال و ابهام و سستی برنمی دارد. به تعبیر امیرمؤمنان «امر خداوند سبحان را برپا نمی دارد مگر کسی که اهل مجامله و سازش یا همرنگی با اهل باطل نباشد و از طمع ها پیروی نکند» (حکمت 110 نهج البلاغه). صیانت و تقویت مرزهای فرهنگی از تعرض راهزنان و مهاجمان، با سیاست زدگی های رایج احزاب و قبایل سیاسی نمی سازد. اینجا صراحت و صداقت، و جدا شدن از انواع تعلقات دست و پاگیر سیاسی و انتخاباتی حرف اول را می زند. در برابر تهاجم اولاً نباید غافل و خواب بود و ثانیاً سینه سپر کرد.
این خیانت و انحراف بزرگی بود که اواخر دولت سازندگی و در کلیت دوره اصلاحات در میان برخی دولتمردان پدید آمد مبنی بر اینکه شبیخون فرهنگی جبهه استکبار و تلفاتی را که از افکار عمومی می گرفت، نردبان صعود و بقای خود در قدرت دانستند؛ نه تنها تکلیف دفاع را به جا نیاوردند و مرعوب هیاهوی جارچیان دشمن شدند بلکه حتی در مقاطعی به توافق «پاس و آبشار» با مهاجمان و میلیشیای ناتوی فرهنگی رسیدند! منطقشان همان منطق لیبرالی حاکمان غرب شد: «رها کن تا بچرد و بیامیزد و همّ او علفش باشد... تو فقط بدوش و به وقت ضرورت سرش را هم ببر»! افکار عمومی را ماشین بزرگ رأی کشی دیدن و فرهنگ عمومی را کنترات، دست راهزنان و مروجان هرزگی و تحمیق سپردن، خیانت برخی دولتمردان در روزگار نه چندان دور کشور ما بوده و باید مراقب باز تولید آن بود. اصالت سیاست ورزی بومی و دینی، منوط به اهتمام صاحب منصبان برای پاسداشت فرهنگ عمومی است و سایر خدمات اقتصادی و عمرانی و اجتماعی و سیاسی در پرتو این صیانت ارزش پیدا می کند. به دوش هم انداختن رسالت بزرگ مجاهدت فرهنگی و طفره از بار مسئولیت، عقوبتی سخت درپی دارد و از آن نوع هشدارهایی است که علی بن ابیطالب(ع) به یاران ناهمراه داد؛ «تکلیف جهاد را به گردن یکدیگر انداختید و همدیگر را خوار کردید تا در نتیجه شبیخون و غارت، شما را متلاشی کردند» (خطبه 27 نهج البلاغه). ذات مجاهدت فرهنگی و طراحی ابعاد آن در قرارگاه اصلی فرهنگ کشور، نیازمند اهتمام و الفت و تمرکز و انسجام با رویکرد حاکمیتی است.
3- در تدوین نقشه مهندسی کشور باید به دور از روزمرگی یا جو زدگی و مرعوبیت، نسبت به سرمایه های فرهنگی کشور اعتنا و اهتمام داشت. تعبیر رهبر معظم انقلاب که «من این نسل جوان را بسیار باور دارم» هنوز برای خیلی از نخبگان و مدیران ما ملکه نشده است. حضور یک میلیون نفر- اغلب جوان- در مراسم اعتکاف امسال درحالی که چند برابر آن، مشتاقانی بودند که به دلایل مختلف امکان حضورشان در میان معتکفان فراهم نشد، نشانه ای رسا در دلالت تصمیم سازان ما به سوی سرمایه ها و گنجینه های نهفته در روح و جان ملت ایران است. ساز و کار تهاجم فرهنگی بر تغییر ذائقه ها و ایجاد نیاز کاذب (جایگزینی ضد ارزش با ارزش) مبتنی است. اگر نرم افزار این «اعتیاد» در جان قربانی تعبیه شد، لاجرم او را اسیر همیشگی مهاجم خواهد کرد. به سان معتادی که برای نشاندن نشئگی مرگبار خویش، بیچاره سوداگران مرگ می شود. عادت زده ای چنین به نزدیک ترین کسان خیانت خواهد کرد و سربار اطرافیان خواهد شد چون «اراده» و «شخصیت» خود را یکجا پیش فروش کرده و ریموت کنترل خود را به دشمن سپرده است. مقصد «ناتوی فرهنگی» انهدام و فروپاشی اجتماعی در عمق حریف از یک سو، و ایجاد فاصله روحی و ذهنی میان مطلوب ها (مطالبات) و سرمایه اجتماعی- سیاسی موجود است تا از این فاصله، شکاف اجتماعی و نارضایتی و درگیری در درون جبهه مقابل را تدارک کند. بنابراین مسئله فرهنگ و اخلاق عمومی، مسئله امنیت ملی برای هر کشوری به ویژه کشور ماست.
توپخانه ناتوی فرهنگی همان قدر که اتحاد و ایمان و امید و اراده و اعتماد به نفس ملی را می کوبد، اخلاق و عفت عمومی و روحیه امانتداری و قناعت و ایثار و کار و تلاش و مجاهدت را نیز مورد هدف قرار می دهد. درست به همین دلیل هم هست که انحصارطلبان عرصه فناوری و اقتصاد و سرمایه و پیشرفت در دنیا، در حوزه فرهنگ استثنا بر قاعده زده و برای ارزان بلکه رایگان کردن محصولات ماهواره ای و اینترنتی مسموم و انواع مخدرها، یارانه های صدها میلیارد دلاری اختصاص می دهند! در برابر این هجوم انبوه، سیاست زدگی و روزمرگی مسئولان امر همان قدر قبیح است که مشغول شدن به مجادلات بی حاصل درباره اولویت فرهنگ سازی یا برخورد فیزیکی. قبل از هر چیز باید توجه صاحب منصبان- مرزبانان فرهنگ و سیاست کشور- از هر دل مشغولی و مجادله دیگری به جانب «بنیاد امنیت و پیشرفت کشور» معطوف شود و جنگ تمام عیار فرهنگی که در جریان است، مسئله اول مسئولان گردد. این مهم که برآورده شد، سهم روشنگری و کار فرهنگی یا مقابله و برخورد فیزیکی، و پیشگیری یا مداوا، مرهم نهادن یا داغ زدن و جراحی مشخص خواهد شد. نه در «جنگ» بودن ماجرا می توان تردید کرد و نه در فرهنگی بودن آن.
مهم این است که مرزهای دو صف درحال جنگ روشن گردد و دشمن به دست دوستان، از جبهه خودی تلفات نگیرد یا با فرستادن اسب تروا، در عمق جبهه خودی وارد نشود. حاشیه سازی ها یا پیش کشیدن رویکردهای انحرافی و التقاطی، کمک به اجرای نقشه دشمن است. جریان مهاجم نباید فرصت ها یا امکانات شبیخون و قتل عام را- مانند دوره خیانت آلود اصلاحات- از بیت المال و درون حاکمیت تأمین کند. فرهنگ عمومی، عقبه استراتژیک ملت- دولت جمهوری اسلامی است. موریانه های بی صدا را باید پایید و در برابر سوداگران انحطاط فرهنگی شدت عمل به خرج داد، هر هویتی که داشته باشند. با امنیت و حیات و سرنوشت یک ملت نمی توان بازی کرد. جهاد و مجاهدت در این عرصه، برخلاف پروژه های عمرانی و اقتصادی، هم زمان بر است و هم شاید نتایج آن در نگاه اول به چشم نیاید اما به یقین جهاد فرهنگی، با فضیلت ترین جهادها و عمود قائم آنهاست./font>
بسمه تعالی
امنیت اخلاقی و اجتماعی در جامعه بی تردید یکی از اصلی ترین مطالبات و انتظارات مردم است. در همین راستا دغدغه های اقشار مختلف مردم نسبت به پایداری امنیت در سطح جامعه و نگرانی خانواده ها از معضلات اجتماعی و ناهنجاری ها باعث شده است تا نیروی خدوم انتظامی از اواخر هفته پیش طرح امنیت اخلاقی را در سه استان تهران، گیلان و مازندران به مرحله اجرا دربیاورد. طرحی که برخورد قانونی با مزاحمین نوامیس، هنجارشکنان، عفاف ستیزان، زنان خیابانی، مانکن ها و بدحجاب ها را در افق مبارزه با تهاجم فرهنگی پیگیری می کند که البته این «پیگیری» خود به مثابه «پیشگیری» است چه اینکه اجرای صحیح و قانونمند این طرح از شکل گیری بسیاری از ناهنجاری های حاد و مزمن و جرایم اجتماعی ویرانگر جلوگیری می نماید.
نکته جالب و قابل تأمل آن که به موازات آغاز این طرح از سوی نیروی انتظامی، محافل و رسانه های ضدانقلاب در اقدامی هماهنگ تمام پتانسیل خود را به صحنه آورده و از اجرایی شدن این طرح ابراز نگرانی نموده و مانند همیشه با تحریف و شانتاژ رسانه ای و قلب واقعیت علیه ماهیت و هدف طرح امنیت اخلاقی، فریاد دروغین حقوق شهروندی سر می دهند!!
این نوشته در پی آن نیست که به ادعاهای واهی و مضحک رسانه های ضدانقلاب و معاند که طرح امنیت اخلاقی را طرحی «سرکوبگرانه»، «خشونت بار»، «علیه جوانان» ، «در جهت محدودیت بیشتر» و... القاء می نماید پاسخ دهد چرا که میزان عداوت و عناد و در عین حال پوچی ادعاهای دشمنان نشان دار نظام جمهوری اسلامی اظهر من الشمس است.
اما یادداشت پیش روی می کوشد از یکسو هیاهو و بعضاً جنجال برخی از رسانه های داخلی که از قضا دراین باره همسو با رسانه های ضدانقلاب هستند و به عمد یا ناخواسته در زمین دشمن بازی می کنند را مورد واکاوی قرار داده و از سوی دیگر؛ نکات قابل اعتنایی را پیرامون مقوله حساس و خطیر امنیت اجتماعی قلمی نماید:
1- شکی نیست که بخش قابل توجهی از تهدیدها، توطئه ها و کارشکنی های نظام سلطه و قلدرمآبان غربی علیه ایران اسلامی به سمت «الگوهای نرم» میل کرده است و دشمنان در گستره این جنگ نرم، باورها و ارزش ها و فضایل دینی و اسلامی را نشانه رفته اند.
مقارن با این فضا و در حالی که سازمان ناتوی فرهنگی دشمن با پمپاژ رسانه ای خود به ترویج لائیسیته و بی دینی و ذبح اخلاق دینی روی آورده است؛ آیا رسالت حداقلی رسانه های داخلی چیزی جز مقابله منطقی و از سرعقلانیت با آتش توپخانه تهاجم فرهنگی دشمن است؟ متأسفانه برخی از رسانه های داخلی- هر چند اندک- دچار این خطای استراتژیک - و نه خط هارمونیک- شده اند که در جهت مقابل احکام مسلم اسلامی در حرکتند و به گونه ای به انعکاس اخبار و گزارش ها در این باره می پردازند که گویا ثمره مترتب بر آن آموزه ها و احکام «محدودیت»! و یا «خشونت»! است. تأسف بیشتر آنجایی است که حتی برخی از رسانه ها و آقایان مدعی به اصطلاح روشنفکری با استنباط های غیرفنی و اجتهادهای سرگردان و با استفاده ابزاری از متون و قواعد فقهی دریافت های مغلوط و نامربوط خودشان را درباره آموزه ها و احکام مسلم اسلامی بیان می کنند تا جایی که رسانه های ضدانقلاب سر ذوق آمده و به بازتاب گسترده آن می پردازند.
سؤال اینجاست که افاضات- بخوانید اضافات- حضرات و آقایان برخی رسانه های مرموز چرا همیشه مورد استقبال سایت ها و رسانه های ضدانقلاب قرار می گیرد؟ میان این سخن پراکنی ها با آن عداوت ها و عنادها چه رابطه ای برقرار است؟
به عنوان نمونه- و تنها نمونه- در همین مقوله طرح امنیت اجتماعی بجای اینکه از دغدغه و مطالبه به حق و گسترده آحاد ملت در دایره اقدام اجرایی نیروی انتظامی حمایت بشود برخی رسانه ها از چهارشنبه گذشته به بهانه های مختلف و در قالب گفت وگو، یادداشت، گزارش و... ناجا را مورد فشار و تنگنا قرار داده اند تا جایی که حتی در مواردی هر اهل رسانه ای به یاد تحریریه بی بی سی می افتد، خاطر تان که هست؟...
2- جای شگفتی است که امروز در حالی برخی از رسانه ها و جریان های خاص بی محابا به طرح امنیت اخلاقی حمله می کنند و در پوشش به اصطلاح «فرهنگ سازی و کار فرهنگی» قصد به انزوا کشاندن پلیس در مقوله خطیر امنیت اخلاقی و اجتماعی را دارند که با وقوع حادثه ای ناهنجار و دلخراش- همچون پرونده خمینی شهر، میدان کاج، پاکدشت و...- و در چرخشی متناقض و متضاد خواستار برخورد نیروی انتظامی با سلب کنندگان امنیت می شوند.
در یکی، دو هفته گذشته بر اثر چند رخداد ناگواری که امنیت اخلاقی و اجتماعی شهروندان تهدید شد بیشترین فشار بر ناجا و دستگاه قضایی تحمیل شد. خواسته قانونی و مطالبه بحق مردم در پی این حوادث این است که با ضاربین آن روحانی از خودگذشته که در خیابان شریعتی در پی نجات یک دختر از چنگال اوباش به شدت مجروح شد برخورد جدی و قاطع شود همچنانکه با عاملان حادثه خمینی شهر نیز برخورد قضایی و قاطعانه صورت بگیرد اما برخی از رسانه ها و آقایان مدعی که این روزها شمشیر انتقادات تند خود را علیه ناجا بکار گرفته اند همان دسته و گروه و جریانی هستند که هنگامی که سه سال پیش (تیرماه 87) طرح تشدید مجازات اخلالگران در امنیت روانی جامعه در مجلس شورای اسلامی مطرح شد زبان به انتقاد نامنصفانه و تخطئه گشودند که این طرح بوی خشونت می دهد و با مبانی حقوق بشر ناسازگار است.!!
این جماعت و عقبه رسانه ای آنها همانهایی هستند که وقتی در اواخر سال 88 ریاست دستگاه قضایی به دادستان کل کشور دستور داد تا طرح جامعی برای برخورد با عوامل اخلالگر در امنیت اجتماعی تهیه شود نغمه حقوق شهروندی سر دادند و... گویا راهی جز حرکت در چنبره فریب و تناقض و تضاد در پیش ندارند!
3- واقعیت آن است جماعتی در داخل کشور با فریاد به اصطلاح حقوق شهروندی و زمزمه قانونگرایی و نغمه امنیت طلبی و آزادی، مسبب اصلی نقض حقوق شهروندی و سلب کننده امنیت اخلاقی و اجتماعی هستند و گواه آشکار و غیرقابل خدشه بر این پلشتی آن است که نص صریح قانون را برنمی تابند و با ژست قانون مندی و قانونگرایی به جنگ قانون آمده اند.
جماعت مورد اشاره در حالی وکیل مدافع مزاحمین نوامیس، عفاف ستیزان، هنجارشکنان، مانکن ها، زنان خیابانی و سگ گردانان در اماکن عمومی شده اند که حاضر نیستند به «قانون» تمکین نمایند.
مگر نه این که به موجب تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی عدم رعایت حجاب شرعی از سوی زنان جرم است پس قیل و قال مدعیان قانون گرایی درباره مبارزه قانونمند با بدحجابان چیست؟
آیا کسانی که قانون موضوعه کشور را رعایت نمی کنند مزاحم دیگر شهروندان نمی شوند؟ در قاموس آقایان مدعی و این رسانه ها، نقض حقوق شهروندی چیست؟
قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، 21 بند را در وظایف نیروی انتظامی درباره اجرایی شدن عفاف و حجاب قرار داده است، از جمله در بند 5 و 7 تصریح شده است که تذکر به افراد بدحجاب و برخورد با آنها وظیفه ناجا است همچنان که باید با افراد خیابانی و باندهای اصلی فساد و فحشا نیز برخورد قانونی کند.
اکنون با آغاز طرح امنیت اخلاقی که در راستای تحقق بخشیدن این گونه وظایف خطیر نیروی انتظامی است معلوم نیست که چرا جماعتی با بزرگ نمایی ها و القائات دروغ به گونه ای نادرست و با بار منفی توجهات را به سوی نیروی خدوم انتظامی متمرکز کرده اند؟!
البته در میان این وظیفه خطیر و حساس نیروی انتظامی انتقاداتی از سوی کارشناسان متعهد و رسانه های دلسوز مطرح می شود که بی شک از دایره شیطنت ها و تحریکات و اقدام مرموز جماعتی که بدان اشاره شد بیرون است که موسمی بودن اجرای اینگونه طرح ها و در نتیجه، بی اعتمادی به تداوم آن از جمله این انتقادهاست.
4- و بالاخره باید گفت؛ آنچه فصل الخطاب است و همه اعم از اشخاص حقیقی یا حقوقی باید در برابر آن تمکین نمایند «قانون» است. «علیکم به قانون» هیچ استثنا و حد و مرزی نمی شناسد.
اصل سوم قانون اساسی بر «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» تاکید دارد. اصل هشتم قانون اساسی، «امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه ای همگانی و متقابل برعهده مردم نسبت به یکدیگر» دانسته است. قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب(مصوب 13 دی 1384) 26 نهاد، وزارتخانه، ستاد و سازمان را موظف کرده است تا در این مهم همت بگمارد و وظایف هر یک را به تفکیک احصا کرده است و دولت محترم اجرای این قانون را برعهده دارد. پس همه مسئول اند و از هیچ کس هیچ گونه عذری پذیرفته نیست چرا که قاطبه ملت ایران اسلامی این مطالبه بحق و قانونی را خواستارند و جماعتی که آب را گل می کنند و اهداف نامبارک آنان از نگاه تیزبین ملت پنهان نمانده و نمی ماند.
حسام الدین برومند/font>
بسمه تعالی
خبرگزاری فارس: مراجع عظام تقلید در دیدار با اعضای تشکلهای دانشجویی بر اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها تأکید کردند.
عباس انسانی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، با اعلام این خبر گفت: اعضای تشکلهای دانشجویی بسیج دانشجویی، دفتر تحکیم وحدت، جنبش عدالتخواه دانشجویی، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل و اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان ساعت 10 صبح امروز با آیتالله ناصر مکارم شیرازی از مراجع عظام تقلید دیدار و گفتوگو کردند.
وی افزود: در ابتدای این دیدار مسعود براتی دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی در خصوص عفاف و حجاب و اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها به ایراد سخنرانی پرداخت.
انسانی بیان داشت: آیتالله مکارمشیرازی در دیدار با دانشجویان بر اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها تأکید داشتند و اعلام کردند: "بدون هیچگونه ترس و واهمه از جنجالهای رسانهای این طرح باید اجرا شود ".
وی در ادامه گفت: آیتالله مکارمشیرازی با انتقاد از عدم اجرای اصل هشتم قانون اساسی مبنی بر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه خاطرنشان کردند: "باید نهادی غیردولتی متولی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه باشد ".
این فعال دانشجویی تصریح کرد: اعضای تشکلهای دانشجویی همچنین امروز با آیتالله صافی گلپایگانی از مراجع عظام تقلید نیز دیدار و گفتوگو کردند.
بسمه تعالی
سرویس سیاسی-
با پرتاب نخستین ماهواره تصویربردار ایرانی به فضا موسوم به «رصد»، ایران توانمندی عکس برداری اختصاصی از هر نقطه از جهان را که بخواهد به دست آورد.
ماهواره رصد که روز پنجشنبه 26 خرداد به فضا پرتاب شد و به گفته محمدمهدی حاجی ابراهیمی از مقام های سازمان هوافضا تاکنون 29 بار دور زمین چرخیده است، ارسال اطلاعات به ایستگاه زمینی کنترل کننده ماهواره را آغاز کرده است.
بنابر گزارش های موجود، این ماهواره که با توانمندی کاملا بومی ساخته و به فضا پرتاب شده هم اکنون در حال ارسال گزارش ها و تصاویری از وضعیت خود و وضعیت کره زمین به کشور است و به تدریج تصاویر دقیق تری نیز ارسال خواهد نمود.
ایران پس از در مدار قرار گرفتن «رصد» این امکان را به دست آورده که عملیات «کسب اطلاعات فضایی» بویژه «تصویربرداری از نقاط دلخواه» را از انحصار قدرتهای بزرگ خارج کند و برتری های اطلاعاتی منحصر به فرد و قابل توجهی به دست بیاورد.
ماهواره رصد از بین 14بار چرخش به دور زمین در شبانه روز، 3-2 بار در روز و 3-2 بار در شب از آسمان ایران می گذرد.
حاجی ابراهیمی در گفت وگو با ایرنا با اشاره به اینکه «رصد» نسل اول ماهواره های تصویربردار ایرانی است و به زودی نسل های بعد نیز از راه خواهد رسید، گفته است: «همه مراحل طراحی، ساخت، تجمیع، آزمایش و آماده سازی برای پرتاب این ماهواره در مدت دو تا سه سال در داخل کشور بوده است.»
وی همچنین خبر داده است: «قرار است تا آخر سال جاری دو تا سه ماهواره از نسل های متکامل تر این ماهواره که به دست متخصصان توانمند کشور ساخته می شود، به فضا پرتاب شود.»
سخنان وزیر دفاع
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح پرتاب ماهواره رصد را موفقیت آمیز خواند و تاکید کرد که با اقدامات صورت گرفته حرکت و گام های مهمی برای ساخت ماهواره های بزرگ و ماهواره های سنگین تر در داخل کشور برداشته شده است.
سردار احمد وحیدی با اشاره به پرتاب موفقیت آمیز جدیدترین ماهواره ایرانی به نام «رصد» اظهار داشت: با عنایت الهی و تحت توجهات حضرت ولی عصر و معصومین(ع) توانستیم ماهواره رصد را با ماهواره بر سفیر در مدار قرار دهیم که این یک خبر مسرت بخش برای کسانی است که به عظمت و بزرگی ایران می اندیشند.
وحیدی با بیان اینکه ماهواره بر سفیر توانست ماهواره رصد را در ارتفاع بالای 260 کیلومتر در مدار به صحت تزریق کند، اظهار داشت: این عملیات پس از انجام مراحل مختلف یعنی جدایش مرحله اول، جدایش مرحله دوم، کلیه مراحل دیگر را به خوبی پشت سر بگذارد.
وی در ادامه به کوچکی وزن ماهواره رصد اشاره کرد و افزود: این ماهواره علیرغم کوچکی، تمام خصوصیات یک ماهواره بزرگ را داشته و از قابلیت تصویربرداری نیز برخوردار است.
وزیر دفاع خاطرنشان کرد: فرستنده و گیرنده های لازم در برد این ماهواره پیش بینی شده، دارای رنجینگ فرستنده و کنترل دما بوده و قابلیت کنترل موقعیت خود در موقعیت اکتیو و پسیو را دارند.
وحیدی ادامه داد: یعنی ماهواره رصد می تواند هم با گرادیان بوم جاذبه به شکل پسیو خود را کنترل کند و هم با چرخشگر مغناطیسی می تواند موقعیت خود را تثبیت کند.
وی با اشاره به وجود پانل خورشیدی در این ماهواره گفت: این پانل به ماهواره رصد این ویژگی را داده تا بتواند توان خود را از خورشید بگیرد.
وزیر دفاع اظهار داشت: اینها همه مشخصاتی است که در یک ماهواره بر کوچک پیش بینی شده و می تواند بسیار مهم باشد.
وحیدی با اشاره به این دستاورد بزرگ افزود: ما توانستیم برای تثبیت و توسعه توان فضایی ایران گام بلندی برداریم که این پیروزی را خدمت رهبر معظم انقلاب، ملت ایران و شهدای انقلاب اسلامی تبریک می گوییم.
وی این موقعیت را برپایه یک هماهنگی و مدیریت بسیار خوب در سطح کشور دانست و تصریح کرد: سازمان هوافضای وزارت دفاع در کنار دانشگاه مالک اشتر این وزارتخانه که ماهواره را ساخت و با حمایت های همه جانبه سازمان فضایی کشور که متولی مسائل فضایی کشور است، توانست به این موفقیت بزرگ دست پیدا کند.
وزیر دفاع تصریح کرد: در پرتو این مدیریت یکپارچه، تدابیر رهبری عزیز انقلاب و حمایت های بی دریغ رئیس جمهور توانستیم به این موفقیت ها دست پیدا کنیم که البته این اقدام در تثبیت موقعیت ایران در خصوص ماهواره بر بسیار مهم بود و ما از این به بعد گام های مهم دیگری را برای ساخت ماهواره برهای بزرگتر و ماهواره های سنگین تر برخواهیم داشت.
وحیدی در پایان با اشاره به همزمانی این دستاورد بزرگ با سالروز میلاد امیرالمؤمنین علی(ع) گفت: این عملیات با رمز «یا علی ابن ابیطالب(ع) و شعار الله اکبر» صورت گرفت و امیدواریم همیشه عنایات و توجهات حضرت علی(ع) و ائمه معصومین شامل حال ملت ایران باشد.
بازتاب پرتاب ماهواره رصد در رسانه های خارجی
در پی پرتاب موفقیت آمیز ماهواره رصد، رسانه های خارجی به بازتاب قرارگرفتن این ماهواره در مدار زمین پرداختند.
در همین زمینه، خبرگزاری فرانسه در خبری اعلام کرد ایران با موفقیت ماهواره خود را به فضا پرتاب کرد.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز نیز در گزارشی با اشاره به در مدار زمین قرار گرفتن ماهواره رصد نوشت: این دومین بار است که ایران ماهواره خود را با موشک به فضا پرتاب کرده است.
بوستون گلوب دیگر روزنامه آمریکایی بود که به بازتاب خبر ماهواره رصد پرداخت.
این نشریه آمریکایی همچنین به نقل از «چارلز پی ویک» کارشناس موشک های ایران در گروهی پژوهشی در الکساندریا ویرجینیا نوشت: این گام قابل توجهی برای ایرانیان است.
خبرگزاری انگلیسی رویترز نیز در گزارشی اعلام کرد ایران دومین ماهواره ساخت داخل را با موفقیت در مدار زمین قرار داده است.
پایگاه شبکه خبری بی بی سی دیگر رسانه خارجی بود که در مدار زمین قرار گرفتن ماهواره رصد را گزارش کرد و نوشت: ایران یک ماهواره تصویربرداری ساخت داخل را به فضا پرتاب کرده و در مدار زمین قرار داده است.
بی بی سی ادامه داد: براساس این گزارش ها، ماهواره رصد هم مانند ماهواره ملی امید، به طور کامل در داخل کشور طراحی و ساخته شده است.
ماهواره امید در سال 2009 به فضا پرتاب شد.
همچنین به گزارش باشگاه خبرنگاران، سی ان ان عربی، روزنامه مصری الشروق، پایگاه خبری شبکه روسیا الیوم، النشره و... دیگر رسانه های خارجی بودند که خبر موفقیت آمیز پرتاب ماهواره رصد را در صدر اخبار خود قرار دادند.
بسمه تعالی
خبرگزاری فارس: خطیب موقت نمازجمعه تهران گفت: باید اساس را بر این گذاشت که شبکه های ماهواره ای دروغ میگویند چرا که خبر فاسق را نباید باور کرد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، آیتالله سیداحمد خاتمی خطیب موقت نمازجمعه تهران در دومین خطبه نمازجمعه امروز تهران اظهار داشت: کسی که نسبت به خداوند طغیان کند و یا در اعتقادات خود ضعیف و دارای فساد در عمل باشد دنیا را بر آخرت ترجیح میدهد و جایگاه این عده در جهنم خواهد بود.
وی ضمن تبریک به مناسبت ایام ولادت حضرت علی (ع) ادامه داد: خداوند را شاکریم که محبت امام علی (ع) را در دل ملت ما قرار داد و ایران پایگاه محبت و ولایت حضرت علی (ع) شد.
خاتمی خطاب به معتکفان سراسر کشور گفت: حضرت علی (ع) به شما هدیه ویژهای داده که در اردوی سه روزه اعتکاف به سر ببرید.
* دو هزار شبکه ماهوارهای برای فارسی زبانان برنامه پخش میکند
خطیب موقت نمازجمعه تهران در ادامه به مسائل داخلی کشور اشاره کرد و اظهار داشت: از جلوههای روشن جنگ نرم دشمنان برنامههای ماهوارهای گسترده است.
وی افزود: در حال حاضر 200 میلیون فارسی زبان در دنیا وجود دارد و دو هزار شبکه ماهوارهای برای این عده برنامه پخش میکنند که از این دو هزار شبکه 100 شبکه مربوط به ایران است و از این 100 شبکه 50 شبکه مختص برنامههای ضدفرهنگی و اخلاقی است و 13 شبکه هم با رویکرد عناد با انقلاب اسلامی برنامههای خود را تولید و پخش میکنند.
خطیب موقت نمازجمعه تهران گفت: جهتگیری کلی شبکههای ماهوارهای مبارزه با دین، ارزشهای اخلاقی جامعه، از بین بردن قبح روابط نامشروع، ترویج فرهنگ غربی، ناامیدکردن هواداران انقلاب اسلامی در ایران و جهان، امید دادن به ضد انقلاب و در یک کلمه مبارزه با اسلام و انقلاب ملت بزرگ ایران است.
خاتمی با بیان اینکه باید دشمنی دشمنان را باور کنیم، خاطرنشان کرد: دشمن 57 سال سیاه را در زمان پهلوی پدر و پسر در ایران رقم زد که طی این مدت اخلاق ستیزی، اسلامستیزی و اتحادستیزی در کشور رواج پیدا کرد و امروز هم دشمن به دنبال ادامه دادن این مسیر است.
* ابتذال برخی شبکههای ماهوارهای آنقدر زیاد است که حتی غربیها هم به آن انتقاد دارند
وی از مسئولین فرهنگی کشور خواست که واقعبینانه مسائل را دنبال کنند و فکر نکنند که با فراموش کردن صورت مسئله اتفاقات تغییر میکند.
عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه دشمن همواره در حال توطئه علیه اسلام است، افزود: آوردن ماهواره به خانه در واقع آوردن دشمن به محیط خانه است؛ فروپاشی خانواده، تشویق به روابط نامشروع و استحاله فرهنگی حداقل اهداف دشمن است و اگر متدینین واقعا به دنبال دین هستند نباید دشمن را به خانه بیاورند.
آیتالله خاتمی آوردن ماهواره به داخل خانه را به آوردن آتش درون خانه تشبیه کرد و گفت: ابتذال برخی شبکههای ماهوارهای آنقدر زیاد است که حتی غربیها هم نسبت به آن انتقاد دارند.
وی با بیان اینکه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در عرصه برنامههای ورزشی و علمی کم نمیگذارد ادامه داد: ملت ما باید به دین و فرهنگ و آینده فرزندانشان توجه کنند.
خطیب موقت نمازجمعه تهران گفت: وفاداران انقلاب باید بدانند که جهتگیری اکثر شبکههای ماهوارهای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران است و این عده در این راه هر اقدامی را انجام میدهند.
* باید اساس را بر این گذاشت که ماهوارهها دروغ میگویند؛ خبر فاسق را نباید باور کرد
آیت الله خاتمی افزود: باید اساس را بر این گذاشت که ماهوارهها دروغ میگویند چرا که خبر فاسق را نباید باور کرد و حتی نقل سخنانی که در ماهواره بیان میشود هم اشکال دارد.
وی بر همین اساس از مسئولین فرهنگی کشور خواست که در رابطه با مسئله ماهواره تلاش بیشتری کنند و گفت: پدران و مادران باید در این رابطه احساس مسئولیت بیشتری داشته باشند.
* دست منافقین به خون 12هزار بیگناه در ایران و 25 هزار بیگناه در عراق آلوده است
خطیب موقت نمازجمعه تهران در بخش دیگری از سخنان خود به سالروز انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی اشاره کرد و گفت: دست منافقین به خون 12هزار بیگناه در ایران و 25 هزار بیگناه در عراق آلوده است.
وی افزود: منافقین 972 دانش آموز، 995 کاسب، 196 معلم، 1051 کارگر، 300 دانشجو، 401 کشاورز و 2طفل را در دامن مادر به شهادت رساندند؛ منافقین جنایتکار 3 پاسدار کمیته را اسیر کردند و به طور وحشیانه مورد شکنجه قرار دادند و این سه نفر را هم به شهادت رساندند. آیتالله خاتمی مسائل ذکر شده در مورد منافقین را تنها گوشهای از جنایات این عده عنوان کرد و ادامه داد: منافقین امروز تحت الحمایه آمریکا در کشورهای غربی آزادانه زندگی میکنند.
وی خاطرنشان کرد: در هفته گذشته هیأتی از آمریکا به پادگان اشرف آمد تا منافقان را بازسازی کند ولی نوری مالکی مقابل این عده ایستاد و آنها را به عراق راه نداد که این اقدام جای تقدیر و تشکر دارد.
خطیب موقت نماز جمعه تهران با بیان اینکه آمریکاییها تروریستپرورند، تصریح کرد: در صدر لیست ناقضین حقوق بشر آمریکا و انگلیس قرار دارند، انگلیس اولین کشوری است که منافقین تروریست را از لیست تروریستها خارج کرد که این مسئله نباید فراموش شود.
* ملتها اشغالگران را از سرزمینشان اخراج کنند
آیتالله خاتمی در ادامه سخنان خود به مسائل بین المللی اشاره کرد و اظهار داشت: مثل اینکه اتش اشغالگری آمریکا سیری ناپذیر است، آمریکاییها در افغانستان طالبان و القاعده را به وجود آوردند و حتی ریگان رئیسجمهور اسبق آمریکا هم بن لادن را قهرمان ملی نامید؛ ولی امروز این عده موضع متفاوت میگیرند.
وی یادآور شد که قرار بود تا پایان سال 2011 اشغالگران عراق را ترک کنند اما امروز مشاهده میکنیم که این عده تحرکات گستردهای دارند که همچنان به حضور شیطانی خود ادامه دهند.
خاتمی خاطرنشان کرد: پیشینه آمریکاییها نشان میدهد که این عده هرجایی که رد پا درست کنند به این سادگی آنجا را ترک نخواهند کرد بر این اساس اگر ملتها میخواهند که عزتشان حفظ شود باید اشغالگران را اخراج کنند.
* بیتردید آل خلیفه رفتنی است
خطیب موقت نمازجمعه تهران به مسائل بحرین و جنایات آلخلیفه و آلسعود در این کشور اشاره کرد و اظهار داشت: اشغالگران صعودی همچنان در بحرین بیرحمانه جنایت میکنند، این عده حتی به پزشکان و پرستاران هم رحم نمیکنند و آنها را زندانی و محاکمه میکنند.
خاتمی خطاب به مردم بحرین گفت: دل ما از سختیهایی که به شما میرود خون است؛ آفرین بر شما چرا که میخواستند روحیه جهادی شما را در هم شکنند ولی شما مقاومت کردید و روحیه دشمن را در هم شکستید.
وی با بیان اینکه مردم بحرین چیزی بیشتر از حقوق خود نمیخواهند گفت: ملتها میمانند و دیکتاتورها میروند چنانچه مشاهده کردیم شاه در ایران و صدام دیکتاتور در عراق رفتند ولی ملتها ماندند؛ باید مطمئن باشیم که اشغالگران و دیکتاتورها با پرونده سیاه و ننگین از بحرین خواهند رفت.
آیتالله خاتمی تصریح کرد: بیتردید آل خلیفه رفتنی است چرا که دولتی با مردم رفتار وحشیانه داشته باشد باقی نخواهد ماند.
* توطئه آمریکاییها در لیبی
خطیب موقت نمازجمعه تهران به حوادث لیبی اشاره کرد و اظهار داشت: حوادث لیبی در متن خودش یک شیطنت بزرگ را دارد؛ مردم لیبی از دو طرف یعنی هم از سوی نیروهای قذافی و هم از سوی نیروهای ناتو تحت فشار هستند.
وی گفت: توطئه دشمن در لیبی این است که هرطور شده لیبی را از بین ببرند و بعد از آن یک شورای انقلابی آمریکایی به وجود آورند تا یک دولت وابسته به آمریکا در لیبی حکومت کند تا غرب و آمریکا بتوانند از نفت لیبی بهره ببرند.
بسمه تعالی
در تعیین اسامى نبىّ و ائمه عَلیهمُ السلام به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز سید بن طاوُس در جَمالُ الاُْسْبوع گفته ابن بابویه (ره ) به سند از صقر بن ابى دُلَف روایت کرده که چون متوکّل حضرت امام علىّ النّقىّ علیه السلام را بِسُرَّ مَنْ رَاى طلبید روزى به خدمت آن حضرت رفتم تا خبرى از احوال آن جناب بگیرم و آنحضرت را نزد زراقى حاجب متوکّل محبوس کرده بودند. چون نزد او رفتم گفت: چه کار دارى؟ گفتم بدیدن شما آمده ام. ساعتى با هم نشستیم و از هرگونه صحبتى باهم کردیم تا آنکه مردم را متفرّق کرد و مجلس خلوت شد. باز پرسید که براى چه آمده اى؟ من همان جواب اوّل را دادم. گفت: گویا آمده اى که خبرى از مولاى خود بگیرى.
من ترسیدم. گفتم مولاى من خلیفه است. گفت ساکت شو که مولاى تو بر حقّ است و من نیز اعتقاد تو را دارم. گفتم الحمد لله. پس گفت آیا مى خواهى نزد او بروى؟ گفتم بلى. گفت: قدرى بنشین تا صاحب البرید از نزد او بیرون آید. من نشستم تا وقتى که صاحب البرید بیرون شد. آن وقت پسرکى را مأمور کرد که مرا به نزد آن حضرت ببرد. چون به خدمت آن جناب رسیدم دیدم بر روى حصیرى نشسته است و در برابرش قبرى کنده اند.
پس سلام کردم. حضرت جواب داد. فرمود: بنشین. پس فرمود که براى چه آمده اى؟ گفتم آمده ام که از احوال شما خبرى گیرم. پس چون نظرم بر قبر افتاد گریستم حضرت فرمود که گریه مکن که در این وقت از ایشان آسیبى به من نمى رسد. گفتم الحمد لله. پس گفتم اى سیّد من حدیثى از رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله روایت شده که معنای آن را نمى فهمم. فرمود: چیست؟ آن حدیث را عرض کردم لا تُعادُوا الایّامَ فَتُعادیکُمْ یعنى: دشمنى نکنید با روزها که آنها با شما دشمنى خواهند کرد. فرمود مُراد از ایّام و روزها ما هستیم مادامى که به پا است آسمانها و زمین ، شنبه اسم رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله است و یکشنبه امیرالمؤ منین علیه السلام و دوشنبه حسن و حسین عَلیهِما السَّلام و سه شنبه علىّ بن الحسین و محمّد بن على و جعفر بن محمّد عَلیهمُ السلام و چهارشنبه موسى بن جعفر و علىّ بن موسى و محمّد بن علىّ عَلیهمُ السلام و منم و پنجشنبه فرزندم حسن علیه السلام و جمعه فرزند فرزندم است و به سوى او جمع مى شوند اهل حقّ.
این است معنى ایّام. پس دشمنى مکنید با ایشان در دنیا که دشمنى کنند با شما در آخرت. پس فرمود: وداع کن و بیرون رو که ایمن نیستم برتو و مى ترسم اذیّتى به تو رسد.
بسمه تعالی
شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، در سال 336 هجرى در حوالى بغداد دیده به جهان گشود. وی از چهرههاى بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام مى باشد. او هم متکلم است و هم فقیه. ابن ندیم در فن دوم از مقاله پنجم «الفهرست» که درباره متکلمان شیعه بحث مىکند، از او به عنوان «ابن المعلم» یاد کرده و او را ستایش مىنماید. کتاب معروف او در فقه نیز «المقنعة» است.
ابویعلى جعفرى که داماد مفید بوده است، مىگوید:
«مفید شب ها مختصرى مىخوابید و بقیه شب را به نماز یا مطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید مىگذرانید.»
شیخ مفید از شاگردان ابن ابى عقیل است. وى در حومه بغداد دیده به جهان گشود و دانشهاى ابتدایى را در خانواده و زادگاه خویش به پایان برد. او در یک خانواده پرسابقه و اصیل در تشیع و از سلاله نیکان و پاکان به دنیا آمد. سراسر وجود خاندان او مالامال از عشق به اهل بیت رسالت علیهم السلام بود.
وى راهى بغداد گردید و در آنجا از محضر اساتید و دانشمندان کسب علم و دانش نمود تا در علم کلام، فقه و اصول سرآمد دانشمندان گردید.
شیخ مفید از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنى داراى جایگاهى رفیع است که به کلماتى از بزرگان اشاره مىکنیم:
1. نجاشى، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید درباره او مى گوید:
«محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعید بن جبیر، شیخ و استاد ما است - که رضوان خدا بر او باد - فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن او مشهورتر از آن است که توصیف شود. او تالیفات متعددى دارد.»
2. شیخ طوسى، شاگرد ارزنده مکتب او، درباره استاد در «فهرست» مىنویسد:
«محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متکلمان امامیه است. در عصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهى گردید. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود. حافظه خوب و ذهنى دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات، حاضر جواب بود او بیش از 200 جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد.»
3. ابن حجر عسقلانى نیز درباره او مىگوید:
«او بسیار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجد بود و مداومت بر علم و دانش داشت. جماعت بسیارى از محضر او بهره بردند. او بر تمام شیعیان حق دارد. پدرش در «واسط» زندگى مى کرد و به آموزگارى مىپرداخت و در «عکبرى» کشته شد. گفته مىشود که عضدالدوله به ملاقات او مىشتافت و هنگام مریضى به عیادت او مىرفت.»
4. عماد حنبلى، یکى دیگر از دانشمندان اهل سنت درباره او مىگوید:
«او بزرگى از بزرگان امامیه و رئیس بخش فقه و کلام و مباحثه مىباشد. او با پیروان هر عقیده به مباحثه و مناظره مىپرداخت. موقعیت شایان توجهى در تشکیلات دولت آل بویه داشت. او صدقه فراوان مىداد. بسیار اهل خشوع و تهجد و اهل نماز و روزه و خوشلباس بود.
او مورد زیارت و ملاقات عضدالدوله قرار مىگرفت. نزدیک 76 سال عمر کرد و بیش از 200 جلد تالیف دارد. تشییع جنازه او شهرت دارد. در تشییع او بیش از 80 هزار نفر از شیعیان شرکت جستند و درگذشت او در ماه رمضان بود. رحمت خدا بر او باد....»
اساتید
1. ابن قولویه قمى
2. شیخ صدوق
3. ابن ولید قمى
4. ابوغالب زرارى
5. ابن جنید اسکافى
6. ابوعلى صولى بصرى
7. ابوعبد الله صفوانى
شاگردان
1. سیدمرتضى علم الهدى
2. سیدرضى
3. شیخ طوسى
4. نجاشى
5. ابوالفتح کراجکى
6. ابویعلى جعفر بن سالار
بنا بر نقل شیخ طوسى، شاگرد برجسته شیخ مفید، وى بالغ بر 200 عنوان کتاب تألیف نموده است، از جمله:
1. المقنعة
2. الفرائض الشرعیة
3. أحکام النساء
4. الکلام فی دلائل القرآن
5. وجوه إعجاز القرآن
6. النصرة فی فضل القرآن
7. أوائل المقالات
8. نقض فضیلة المعتزلة
9. الإفصاح
10. الإیضاح
شیخ مفید در سال 413 هجرى، در بغداد و پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تجلیل فراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت.
شیخ طوسى، که خود در تشییع جنازه او حضور داشته است، مىگوید:
روز وفات او از کثرت دوست و دشمن براى اداى نماز و گریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است. هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سیدمرتضى علم الهدى بر او نماز گزارد و در حرم مطهر امام جواد علیه السلام، پایین پاى آن حضرت، نزدیک قبر استادش ابن قولویه، مدفون گردید.
بسمه تعالی
مشغله فراوان/ مستحضر هستید که «اسی پاتر» فقط در یک قلم، هزار تا شغل دارد! یعنی اگر کسی از ایشان بپرسد شما چه کاره ای؟ تا اسی پاتر بخواهد عناوین شغل های شریف را یکی یکی بشمرد، حوصله طرف سر می رود. نکته اساسی اینجاست که آیا چنین فردی با این همه مشغله، اصولا وقت می کند با اجنه هم سر و سری داشته باشد؟!
اعجاز/ اسی پاتر اگر در طول شبانه روز فقط به یک دهم مشاغلش رسیدگی کند، خودش یک پا معجزه است و کسی که اهل اعجاز باشد، او را چه نیاز است به جن و رمل و اسطرلاب؟!
کم خوابی/ آن طور که نقل کرده اند اسی پاتر روزانه فقط 3 ساعت می خوابد. کسی که از 24 ساعت، 19 ساعت بیدار است، حکما وصله هایی از قبیل ارتباط با عالم خلسه که بیشتر مال دنیای رویا و چرت است، به او نمی چسبد. بگذریم که بعید است جنی وجود داشته باشد که بتواند پا به پای اسی پاتر بیدار بماند!
معاملات اقتصادی/ اسی پاتر و اعوان و انصار در بانک های خصوصی، شرکت های دولتی، قراردادها و چیزهای دیگر یا سهم دارند و یا می رود که سهم داشته باشند، کسی که این همه پول دارد، جن می خواهد چه کار؟! کاری که جن می خواهد برای این جریان بکند، شما نگران نباشید، بهترش را پول انجام می دهد!
ارتباط معکوس/ باز هم اگر شما از استدلال من قانع نشدید و همچنان معتقدید که این جریان با اجنه ارتباط دارد، به شما عارضم، شاید جن با این جریان رابطه دارد، و نه این جریان با جن! یعنی شاید این جریان از بس به اجنه کم محلی، بلکه بی محلی کرده، که جن ها عقده ای شده اند تا هر جور شده خودشان را به این جریان وصل کنند! اینجا باید با کمک سنجاق قفلی یا سوزن ته گرد، اجنه را احضار و صحت و سقم قضیه را از ایشان جویا شویم و به این عزیزان گوشزد کنیم که اسی پاتر گرفتارتر از آن است که به شما پا بدهد!
شیطان بزرگ/ خودتان بهتر از من می دانید که سال 88 آمریکا ادعا می کرد که در انتخابات تقلب شده و دولت غیرقانونی است. حالا رسانه های استکبار با بهانه کردن یک چیزهایی و یک کلاغ چهل کلاغ کردن، اولا وانمود می کنند که میان این جریان چسبیده به دولت و حکومت دعواست، و ثانیادش(!) طرف اسی پاتر اینا را می گیرند و یادشان رفته که تا همین چند وقت پیش در نظرشان دولت غیرقانونی بود! یعنی الان شیطان بزرگ طرف جریان انحرافی را گرفته. خب! من حالا چه می خواهم بگویم؟! خیلی روشن است، کسی که حمایت ابلیس را برای خود دارد، جن را می خواهد چه کار؟! شما هم انگار بچه شده اید ها! گاهی در چیز، یعنی عقل تان شک می کنم!
ما یا اسی پاتر/ از قرار ما در انتخابات، روی برگه آرای مان نوشتیم «احمدی نژاد» اما چه جوری نوشتیم «احمدی نژاد» که خوانده شد «مشایی»، احتمالا بیانگر آن است که این ماییم که با جن سر و کار داریم، نه جریان انحرافی! همان زمان هم خیلی ها گفته بودند که در نوشتن کلمه «احمدی نژاد» دقت کنیم که یک وقت «احمدی نجات»، «احمدی مقدم»، «احمدی خالی»، «همون که شهردار بود» و ... ننویسیم! حکما اجنه در جوهر خودکار ما بود، نه عارضه ای بر دولت!
«آقای چیز»
پانوشت حسین قدیانی: اگر بر و بچ جریان منحرف از این نوشته که سراسر دفاع از اسی پاتر بود، خوش شان آمد و خواستند یک حالی به ما بدهند، بگویند «شماره حساب» بدهیم، یا این که کارت به کارت!
بسمه تعالی
دو سال پیش در آن روز خوب خدا که صندوق اعتبار جمهوری اسلامی لبریز از رأی اعتماد 40 میلیون ایرانی وقت شناس شد، کمتر کسی تصور می کرد میوه این حضور شیرین را بتوان به زودی در بهار انقلاب اسلامی منطقه و در قاهره و صنعا و منامه چید. ملت های رنج کشیده منطقه که ریشه داری ملت ایران را در فاصله ای 8 ماهه و از پای صندوق رأی تا کف خیابان دیدند، سودای جوانه زدن و گل کردن در سرشان افتاد. دیدند که با وحدت و همدلی می توان در برابر ابر قدرت ها ایستاد و پنجه رخنه کرده آنها در پیکر کشورها را شکست. دیدند که جنگ نرم و سخت فقط در انحصار مستکبران نیست و می توان به نام اسلام، تکی پیروزمند به راه انداخت. آمیزه اکسیرگون 22 خرداد و 9 دی 1388، انفجار تازه نور و امید و جرئت در خاورمیانه بزرگ بود. پس این ایام خدایی را باید تا ابد بزرگ شمرد، فارغ از این که در این رستاخیز شکوهمند و بهار پرثمر، درخت جان رجالی را خزان زد. با جا ماندن چند مسافر از حرکت شتابان کاروانی بزرگ که در اصل سفر و ضرورت رسیدن به مقاصد متعالی تردید نمی کنند.
حکایت حرکت شتابان و الهام بخش ملت ما در سنگلاخ عداوت و لجاجت طواغیت روزگار، بی شباهت به مسیر آمیخته با رنج انبیا و اولیای الهی نیست. خداوند به پیامبر اعظم(ص) که از جور و جفا و لجاجت و عداوت فاجران آزار می دید، فرمود: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدواً من المجرمین و کفی بربک هادیاً و نصیراً. و این چنین، برای هر پیامبری، دشمنی از مجرمان قرار دادیم و پروردگارت برای راهنمایی و یاری کفایت می کند» (آیه 31 فرقان). یعنی که جوهره دعوت پیامبران به حق و رشد، عداوت بدکاران و ستمگران را برمی انگیزد. نفس قیام انبیا(ع) برای اقامه حق، خاری در چشم طاغوت ها و زیاده خواهان و مستکبران و استعمارگران است. آیا جز این است که کفار قریش پیش از بعثت، رسول خدا(ص) را به نام «محمدامین» خطاب می کردند و در اولین روز دعوت گواهی دادند که اگر تو بگویی دشمن پشت کوه کمین کرده، ندیده یقین می کنیم؟ پس چرا زخم زبان ها و تیر تهمت هایی چون ساحر و کاهن و شاعر و مجنون را علی الدوام نثار آن جان شریف که مهربان تر از مردم بر خود آنها بود، کردند؟ ذات قیام برای حق، دشمن ساز و ذات این دشمنی ها، اسباب رشد و ارتقا و کمال است همچنان که مدال افتخاری آویخته بر سینه انبیا و اولیاست. به راستی این هم فضیلتی برای پیامبر اعظم(ص) است که دشمنان او ابوسفیان ها و کسراها و قیصرها و همه طواغیت و ائمه جور بودند. و بر این سیاق، کدام افتخار برای امت و امام ما بالاتر از این که دشمنان آنان رژیم های خبیثی چون آمریکا و اسرائیل و انگلیس و شیطانک هایی چون ملک عبدالله و حسنی مبارک و صدام بوده اند؟ مطابق سنت الهی اگر دشمنانی چنین آمیخته به خباثت نداشتیم باید در اصالت و صحت مسیر حرکت خویش تردید می کردیم. نفس این دشمنان و دشمنی، برای یقین در درستی گذار 32 ساله انقلاب اسلامی کفایت می کند.
بگذارید در پرانتز بگوییم و بگذریم. این که در طوفان میلیونی انقلاب های عربی منطقه، چند مجسمه تمام قد سفاهت از واشنگتن و پاریس، به فرماندهان متوهم عملیات «فروغ جاویدان» اقتدا کنند و چیزی به نام جنبش میکروسکوپی سبز را جایی در سکوت پیاده رو اطراف پارک ساعی و میدان ونک جست وجو کنند، از آن پدیده های غریبی است که در هیچ لابراتوار سیاسی و جامعه شناسی پیدا نمی شود. عنوان آکادمیک «جنبش» را بدتر از این نمی شد هجو کرد و مبتذل تر از این نمی شد کاریکاتور جنبش کشید. اگر تا دیروز در آکادمی ها تصور بر این بود که جنبش یعنی خودنمایی انبوه توده های جنوب شهری، حالا معلوم شده بدون توده ها هم در پیاده رو خیابانی در بالای شهر می توان جنبش کرد!! کسی هم نیست دو خط توضیح دهد که طول و عرض مسیر قبلی (میدان امام حسین(ع) تا انقلاب و آزادی) چرا این قدر آب رفت؟ با این حساب باید منتظر بود جنبش در نوبت بعد، به سعدآباد و توچال و درکه واصل شود یا - برو بالاتر!- ارتفاعات سیاهکل را در آن سوی البرز فتح کند! حکایت این نوابغ، حکایت آن نشریه فکاهی است که از بی مایگی به ورشکستگی رسید اما در آستانه تعطیلی، برای شمارگان یکهزار تایی خود می نوشت «تیراژ زیر یک میلیون». طرف رفته واشنگتن، از آنجا به واسطه تلویزیون بی بی سی و رادیو فردا دستور حمله به آسیاب های بادی را صادر می کند و بعد هم می گوید «اگر من در خارج کشور هستم، برای این ماموریت است که آیینه جنبش داخل باشم و ایفای وظیفه ای که برعهده من است مستلزم وجود من در خارج کشور است... ما یک جنبش ملی هستیم. من به دلیل حرفه ای بودن بی بی سی، آن را برای مصاحبه انتخاب کردم وگرنه هر دو قدرت آمریکا و انگلیس بدهکار ملت ایران هستند». یکی می گفت 15 سال است که تریاک می کشم اما شکر خدا تا اینجا که معتاد نشده ام. لابد مردم ما هم باید خیال کنند امثال این آقا رفته اند بدهی های ملت ایران را وصول کنند! صد رحمت به کبک و آن قامت کشیده اش... زیر برف! این جماعت زنگ تفریحی و کمدین های اشتباهی را باید در همین پرانتز گذاشت و گذشت.
کاش می شد همین روزها پای صحبت یکی مانند جناب مایکل لدین نشست و از او درباره عرض و طول سرمایه گذاری هنگفت و حجم دلارهای سبزی که در کودتای مخملین 88 (عملیات آژاکس) به خاکستر تبدیل شد، شنید. این مشاور سابق امنیت ملی و از دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی، سال گذشته اشاراتی گذرا به ابعاد ماجرا داشت. یکی هفتم دی ماه 89 که در بنیاد نومحافظه کار FDD (بنیاد دفاع از دموکراسی) گفت: «ما روزی خواهیم نشست و در مورد تاریخ پنهان جنبش سبز صحبت خواهیم کرد و همه شما خواهید گفت که جنبش سبز از سال 2009 شروع شد اما من به شما بگویم که ما می دانیم و می توانیم مستند کنیم که ریشه این حرکت به اواسط دهه1980 [سال های 66-65] برمی گردد که در طول مراحل مختلف تکامل پیدا کرده است.من حرف های بیشتری برای گفتن در این باره دارم اما همین جا سخنانم را قطع می کنم». سخنان دیگر وی چند ماه پیش از آن (6مهر1389) در مصاحبه با رادیو فردا عنوان شده بود. مشاور امنیت ملی دولت ریگان در این سخنان که فرایند بیست و چند ساله یارگیری سربازان فتنه سبز را آشکار می کند به تماس و مذاکره با برخی اعضای دفتر نخست وزیری می پردازد و می گوید «آنچه من به آن اعتقاد داشتم، وجود افرادی است که خواهان رابطه با آمریکا بودند. این افراد چه کسانی بودند؟ کسانی که ما با آنها وارد گفت وگو شدیم. افرادی از دفتر نخست وزیری بودند، از دفتر میرحسین موسوی و اطرافیانش».
در عداوت آمریکا و اسرائیل که تردیدی نیست. وجه تلخ ماجرا- چه در فتنه سبز و چه قبل و بعد از آن- یارگیری یا هم داستان و هم مسیر شدن جماعتی از درون جبهه خودی با دشمنان قسم خورده ملت ایران بود؛ همان که مقتدای شکیبای انقلاب درباره آنان و نظایر آنها فرمود «دل انسان غمگین می شود و می شکند به خاطر اینکه چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمه معصومین زدند، حالا طوری مشی می کنند که اسرائیل و آمریکا و سیا و هر کسی که در هر گوشه دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند. این، انسان را غصه دار می کند ولی به شما عرض بکنم، بشارت های الهی این قدر زیاد است که هر غمی را از دل پاک می کند. بشارت های الهی خیلی زیاد است نباید خیال کرد اگر چهار نفر آدمی که سابقه انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا، همه انقلاب ها، همه فکرها، همه جریان های گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش». ماجرای پشت کردن به جبهه حق از سوی برخی همراهان، پیامد غمبار دنیازدگی ها و ندیدن افقی دورتر از خود است که همواره بر جبهه حق عارض شده است. اگرچه تلخ اما عبرت آموز است گزارش دو نایب خاص امام زمان(عج)- عثمان بن سعید و فرزندش محمدبن عثمان- درباره مناظره یکی از یاران آن حضرت با یکی دیگر از همراهان سابق است که به انکار امامت آن حضرت پرداخته و ادعا می کرد امام حسن عسکری(ع) غیر از برادرش جعفر (جعفر کذاب) جانشینی نداشته است! آن که در حضور امام معصوم، انکار امامتش را بکند، اعقابش نمی توانند- ولو با وجود سالها کوبیدن سنگ ولایت فقیه به سینه- نایب الامام را انکار کنند؟
امام عصر- ارواحنا له الفداء- در پاسخ گزارش عثمان بن سعید و فرزند وی، چنین مرقوم فرمود «خداوند شما را برای اطاعت خویش موفق بدارد و بر دین خویش ثابت قدم سازد و با خوشنودی خویش سعادتمند فرماید. آنچه از مناظره مختار نوشتید- با کسی که احتجاج کرد جانشینی جز جعفربن علی نیست و او را تصدیق کرد- به ما رسید. و انا اعوذ بالله من العمی بعدالجلاء... و من به خدا پناه می برم از کوری بعد از بینایی و روشنایی، و از گمراهی بعد از یافتن راه، و از رفتار هلاکت بار و فتنه های نابودکننده... چگونه در فتنه سقوط می کنند و در حیرت ره می سپارند و جانب چپ و راست را می گیرند؟ آیا از دین خود دست برداشته اند؟ یا به شک افتاده اند؟ یا معاند با حق شده اند؟ یا جاهل شدند نسبت به آنچه از روایت های راستین و اخبار درست آمد؟ یا دانستند اما فراموش کردند؟ آیا نمی دانند زمین از حجت خالی نمی ماند، ظاهر باشد یا پنهان؟... پس شیعیان ما باید پیروی از هوا را فرو گذارند و بر اصل و ریشه خویش که بودند پا برجا بمانند». حقیقت سقوط و ارتداد از حق چنان تلخ است که اگر گرفتار آن متذکر شود، لاجرم باید به سان آن صحابی پیمان شکن، در میدان جمل، برای خویش آیه استرجاع بخواند و انالله و انا الیه راجعون بگوید. کوری پس از بصیرت و گم کردن راه پس از راهنمایی شدن؟!
داستان ملت ما جدا از تار و پود داستان راستان نیست. همه اولیای حق و همه خوبان تاریخ چشم و دست و دلی گشوده به قله های بلند پیروزی و نصرت الهی داشتند و پایی گرفتار دست دون همتان و کم مایگانی که از دمیدن در انواع وسوسه ها و هوس ها سنگین شدند و بر سنگ راه سنگلاخ افزودند. همه خوبان تاریخ که جاده کوبیده شده توسط پای مجروح آنان را- به فضل خدا- طی می کنیم، چشمی مطمئن بر افق دوردست مقصد و عمق سپاه دشمن دوخته بودند و شعارشان «ارم ببصرک اقصی القوم» بود و چشمی نگران تهی مایگان که در میانه جنگ و رزم و شبیخون، می نشستند به تقسیم غنیمت یا می ایستادند به زحمت افزایی در برابر خط شکنی ولایت. همین است دیگر! با همین وزنه های پاگیر باید خود را تا قله بالا کشید. استقامت در این مسیر یعنی اینکه زمانی با جماعت دست و پاگیر مدارا کرد و زمانی برای تادیب، آنان را نواخت و با این همه چشم از عمق اردوگاه دشمن و بلندای مقصد برنداشت. قوی ترین مردان را باید در این مسابقه بصیرت و صبر شناخت.
جغرافیای سکوت و فریاد را باید رصد کرد. پژواک فریاد و بازخورد کردار و گفتار خود- در مقام عمل یا نقد- را باید در آینه واکنش دشمن شنید. همچنان که خطاکاران و خیانتکاران را نباید فروگذاشت، از اولویت بندی اهداف و دشمنان نیز نباید غافل ماند. این حکایت باید درهمان حد قصه و افسانه باقی بماند که؛ کسی با صدایی خوش نماز می خواند. مردی این صحنه را دید و گفت چه نماز عارفانه ای! نمازگزار که طاقت از کف داده بود، نماز بشکست و گفت «ضمنا اگر خدا قبول کند و ریا نشود، روزه هم هستم»! عجب! نمازگزار دوم که کنار وی نماز می خواند، تاب نیاورد و فریاد زد «مومن! چه می کنی؟ نمازت را که شکستی». نمازگزار سوم احساس تکلیف کرد که بگوید «تو هم حرف زدی و نمازت را به باد دادی». و نمازگزار چهارم بی آن که رو برگرداند، با آرامش زمزمه کرد «خوب شد من حرف نزدم»!
در صعود به قله ها، هرچه قدم بالاتر، صعوبت کار بیشتر و لزوم واپاییدن (تقوا)، مضاعف تر.
محمد ایمانی
بسمه تعالی
(یادداشت روز)
1- فرض کنید با تعدادی از دوستان خود در اتاقی نشسته اید که شخصی وارد می شود و خبر می دهد، هم اکنون آسمان کویر لوت ابری است و باران شدیدی در حال باریدن است و هیچ سند و شاهد دیگری غیر از گفته خویش ارائه نمی کند. در این حالت، فقط هنگامی خبر او را باور می کنید که به راستگویی و دقت نظر وی اطمینان داشته باشید، یعنی او را «مخبر موثق» بدانید. اما، در حالت دوم اگر شخصی به شما بگوید مایع درون این لیوان، یک محلول اسیدی است و چند برگ کاغذ «تورنسل» هم در اختیار شما بگذارد، برای باور کردن سخن او نیازی نیست که از راستگویی و دقت نظر وی مطمئن باشید، زیرا با فرو کردن کاغذ تورنسل در محلول درون لیوان و مشاهده تغییر رنگ آن می توانید نسبت به اسید بودن یا نبودن محلول مورد نظر اطمینان پیدا کنید.
موضوع یادداشت پیش روی، گفتنی هایی است درباره نفوذ وزارت اطلاعات در چرخه عملیاتی سرویس های اطلاعاتی بیگانه که اخیرا نمونه ای از آن فاش شد. گفتنی های این یادداشت برای همگان قابل فهم است و نیازی به اثبات جداگانه ندارد. چیزی شبیه «قضیه بدیهی» که به قول «اهل منطق»، «تصور» آن به تنهایی باعث «تصدیق» خواهد بود. ممکن است شماری از دوستان اعتراض کنند که برخی نکات این یادداشت می تواند هوشیاری دشمن را در پی داشته باشد و از این روی غیرضروری تلقی شود که در پاسخ باید به بیان چند سال قبل رهبر معظم انقلاب اشاره کرد. ایشان طی سخنانی به چند نمونه از اشتباهات آمریکا در برخورد با جمهوری اسلامی ایران اشاره فرمودند و در ضمن به این سؤال مقدر نیز پاسخ دادند که این اشتباهات از نوعی نیست که دشمن قادر به تصحیح آن باشد و از تکرار نمونه های مشابه پیشگیری کند.
2- چهارشنبه شب هفته گذشته وزارت اطلاعات فیلم مستندی با عنوان «الماس فریب» را از شبکه اول سیما پخش کرد و مردم کشورمان را در جریان نفوذ یکی از عوامل خود به درون چرخه عملیاتی سرویس های اطلاعاتی «سیا»، «موساد» و «MI6» قرار داد. یا بهتر است گفته شود از شکار یک فراری جذب شده به سرویس های مورد اشاره و تبدیل او به «منبع اطلاعاتی» خود و بهره گیری از وی در «فریب عملیاتی» و نهایتا فراخوان و بازگرداندن او به داخل کشور خبر داد. این فیلم مستند، بلافاصله بعد از پخش با عکس العمل و بازتاب گسترده و کم نظیری در داخل و خارج کشور روبرو شد. سرویس های اطلاعاتی دشمن انگشت حیرت به دندان گرفته بودند که چه آسان فریب خورده و نفوذی وزارت اطلاعات را به حیاط خلوت اپوزیسیون راه داده اند، گروه های اپوزیسیون به وحشت افتاده بودند که نفوذی های دیگر چه کسانی هستند و اما، در ایران اسلامی، مردم ضمن تقدیر از عملیات هوشمندانه وزارت اطلاعات، نمی توانستند پوزخند خود به حماقت دشمن مخصوصاً سرویس اطلاعاتی موساد را پنهان کنند و از ژرفای دل به سراسیمگی اپوزیسیون قهقهه نزنند. وزارت اطلاعات در ایران «بمب خنده» و در اسرائیل «گاز اشک آور» منفجر کرده بود!
3-یک سرویس اطلاعاتی، هویت عامل نفوذی خود را تنها در دو حالت فاش می کند و از عملیات نفوذ، پرده برمی دارد.
الف: حالت اول، هنگامی است که عامل نفوذی از میانه راه جذب شده باشد. یعنی ابتدا به سرویس اطلاعاتی حریف پیوسته و به خدمت آن درآمده باشد ولی بعدها به هر علت- از جمله پشیمانی و عذاب وجدان- نشانه هایی از آمادگی خود برای بازگشت نشان داده و سرویس اطلاعاتی خودی با دریافت هوشمندانه این نشانه ها به سراغ وی رفته و او را جذب کرده باشد. در این حالت عامل جذب شده با دریافت دستور العمل از سرویس خودی، به کسب اطلاعات بیشتر از میدان فعالیت قبلی، نفوذ عمیق تر به حیاط خلوت حریف و اخلال در چرخه عملیاتی دشمن می پردازد.
از آنجا که مأموریت این دسته از نفوذی ها- جذب شده در میانه راه- به تدریج تغییر می کند، احتمال شناسایی آنها از سوی سرویس حریف بالا می رود و سرویس شکارکننده برای پیشگیری از شناسایی عامل نفوذی خود، بعد از کسب اطلاعات کافی از میدان فعالیت وی و انجام عملیات فریب روی سرویس اطلاعاتی دشمن عامل نفوذی خود را از چرخه نفوذ بیرون می کشد و روی سرنوشت او ریسک نمی کند.
ب: حالت دوم هنگامی است که یک سرویس اطلاعاتی از عوامل نفوذی قابل توجهی در حوزه فعالیت حریف برخوردار است. در این حالت، افشای هویت عامل نفوذی- مخصوصاً اگر از میانه راه جذب شده باشد- اولا؛ با توجه به حضور نفوذی های ناشناخته دیگر، به عملیات و چرخه نفوذ لطمه ای نمی زند و ثانیاً؛ نشان دادن «ضرب شست» و تحمیل برتری خود به حریف است. یعنی دقیقاً همان اقدامی که وزارت اطلاعات کشورمان با تهیه و پخش مستند «الماس فریب» انجام داد و برتری سربازان گمنام امام زمان- ارواحنا له الفداء- را به رخ دشمن کشید.
4- همین جا باید به یکی از صدها نمونه حماقت و کم شعوری سرویس های اطلاعاتی بیگانه در جذب و به کارگیری آقای «مدحی» اشاره کرد. موساد به یقین می دانست که وی برخلاف آنچه ادعا کرده بود، یکی از «سرداران سپاه»! و یا «مسئولان اطلاعاتی نظام»! و یا «یک شخصیت با نفوذ در مراکز و کانون های حساس جمهوری اسلامی ایران» نبوده است و می دانست که وی بنا به دلایلی از کشور خارج شده و به کسب و کار تجاری مشغول بود. بنابراین چرا، سرویس های اطلاعاتی موساد، سیا و سپس MI6 انگلیس آقای مدحی را بعد از شکار در «بانکوک» و به فاصله چند ماه، از «فرش» به «عرش»! بردند؟! و به حیاط خلوت گروههای اپوزیسیون و پشت صحنه سرویس های اداره کننده این گروهها، راه دادند؟
سرویس های اطلاعاتی دشمن باید می دانستند که اینگونه افراد نمی توانند برای آنها مأموران قابل اعتمادی باشند و احتمال بازگشت آنان به هویت فراموش شده خویش همیشه وجود دارد. در اواسط دهه 60 آمریکا از دادن پناهندگی به تعدادی از ایرانیان فراری که در پاکستان منتظر اخذ ویزا بودند، خودداری کرد. وقتی خبرنگار نیویورک تایمز از «کنت تیمرمن» مسئول وقت میز ایران در سازمان «سیا» علت را پرسید؛ «تیمرمن» در پاسخ گفت؛ این عده به هر حال شیعه و مسلمانند و با انگیزه های بی ریشه از ایران خارج شده اند، و بیم آن می رود که در یک روز عاشورا و یا ماه رمضان دوباره هویت فراموش شده خود را به یاد آورند و به عوامل جمهوری اسلامی ایران در آمریکا تبدیل شوند (نقل به مضمون).
و اما، اگر عوامل سرویس های موساد و سیا و MI6 با دقت به چهره آقای «مدحی» نگاه می کردند، می توانستند آثار «سجده» را بر پیشانی او ببینند. اثر سجده -در اکثر قریب به اتفاق موارد- نشانه دلبستگی شخص به اسلام و نماز و روزه است و بدیهی است که اینگونه افراد، اگر هم در مقطعی از زمان هویت دینی خود را فراموش کنند، احتمال بازگشت دوباره آنان به اصل خویش بسیار زیاد است. افرادی با این پیشینه چگونه می توانند همنشینی با مشتی عرق خور، زن باره، بی شخصیت را تحمل کنند و با دشمنان تابلودار اسلام و مردم مسلمان وطن خویش هم پیاله شوند؟!
اشتباه نکنید! آقای مدحی را وزارت اطلاعات از ابتدا به عنوان عامل نفوذی نفرستاده بود بلکه در میانه راه ایشان را جذب کرده است وگرنه سربازان گمنام امام زمان(عج)، بسیار هوشمندتر از آنند که مامور نفوذی خود را با تابلو بفرستند.
5- در اواخر آوریل 2011- فروردین سال جاری- نشریه آمریکایی «هافینگتون پست» طی مقاله ای مستند به قلم دو پژوهشگر بلندآوازه- فلینت و هیلاری من لوورت» خطاب به اوباما و سایر سران کشورهای اروپایی نوشته بود، «برای اثبات شکست غرب و پیروزی جمهوری اسلامی ایران در جنگ نرم چه دلیلی گویاتر از این که امروزه مردم مسلمان در همه جای جهان اسلام به ایران دلبسته اند و از آمریکا و اسرائیل و غرب ابراز تنفر می کنند».
در دنیای امروز و چالش های آن، «اطلاعات» و «سرویس های اطلاعاتی» از اصلی ترین عناصر فرمول قدرت هستند و از سوی دیگر سرویس های اطلاعاتی عریض و طویل و پرهزینه و پرسابقه آمریکا و متحدانش طی 32 سال گذشته بیشترین فعالیت اطلاعاتی خود را روی جمهوری اسلامی ایران متمرکز کرده اند. بنابراین اگر توان اطلاعاتی مجموعه آنها بر توان اطلاعاتی ایران اسلامی برتری داشت بایستی جمهوری اسلامی ایران تاکنون ده ها بار سقوط کرده باشد! و آیا اکنون که چنین نیست، نباید پذیرفت که پیروزی و برتری جمهوری اسلامی ایران در جنگ نرم با همان فرمول منطقی «لوورت» در عرصه جنگ اطلاعاتی نیز مصداق دارد؟
6- حالا نگاه کنید و ببینید که سرویس های اطلاعاتی حریف چه در و پیکر گشاد و چه دروازه بان های پخمه و کم شعوری دارند؟! می گویند فلانی از زندان مرخصی گرفته و از طریق کوهستان و مرزهای غیرقانونی خود را به آمریکا و اروپا رسانده است و همین اندازه برای اعتماد و اطمینان به دشمنی وی با جمهوری اسلامی کافی است! یعنی سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران با آن ویژگی و کارآمدی و تجربه منحصربفرد خود دست روی دست می گذارد و بعد از مرخصی و فرار فلان مجرم، باز هم به مجرمان دیگر مرخصی می دهد تا این فرارهای زنجیره ای ادامه داشته باشد؟! یعنی به اندازه شما عقل و درک ندارد؟!
7- به گواهی انبوه اظهارنظرها و مصاحبه ها و نوشته های عوامل نشان دار سرویس های اطلاعاتی حریف و سرکردگان گروه های اپوزیسیون، بعد از پخش مستند «الماس فریب» وحشت و دلهره از حضور نفوذی های دیگر مثل خوره به جان آنها افتاده است و حق دارند! چگونه می توانند نفوذی ها را در میان خود شناساسی کنند؟ هیچ راهی ندارند چرا که اولین اصل در نفوذ، همرنگ شدن کامل عوامل نفوذی با محیط نفوذ است. ظاهر عوامل نفوذی از ضدانقلاب ترین ضدانقلاب ها نیز ضدانقلابی تر است! باور نمی کنید؟ چند ماه دیگر صبر کنید تا گازهای اشک آور دیگری در.... و .... منفجر شود.
این سخن نه خلاف است و نه گزاف. صبر کنید!
8- نکته درخور توجه اینکه، بعد از پخش مستند «الماس فریب» نوچه های دست چندم سرویس های اطلاعاتی به دست و پا افتاده و بعضا به خاطر فریب خوردگی خویش عذر تقصیر می آورند و یا برخی از رسانه های وابسته به فتنه 88 در داخل کشور به طور تلویحی ابراز نگرانی می کنند و حال آن که شکست واقعی متوجه سرویس های موساد و سیا و MI6 است و نوچه های دست چندم یاد شده برای پنهان کردن این شکست بزرگ ماموریت جیلیز و ویلیز یافته اند.
9- و بالاخره؛ خدای مهربان سایه رهبر معظم انقلاب را بر سر ملت های مسلمان و مردم شریف ایران مستدام بدارد که با نگاهی حکیمانه از اقدام مشکوک جریان انحرافی جلوگیری کردند و مانع از عزل آقای مصلحی، وزیر کارآمد اطلاعات شدند. و دست مریزاد به سربازان گمنام امام زمان -ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- که به قول امام راحلمان(ره) با وجود «نام آوری»، نام و نشان در بی نشانی دارند./font>
بسمه تعالی
دقیقا در بحبوحه فتنه 88 و در میانه انبوه پدیده های امنیتی که به وفور می شد مشاهده کرد، یک پدیده بسیار جالب مشاهده شد که البته به دلیل شرایط خاص آن دوران کمتر مورد توجه قرار گرفت. آن پدیده مهم -که تازه این اواخر میزان اهمیت آن در حال آشکار شدن است- این بود که تقریبا به طور ناگهانی اپوزیسیون خارج از کشور سعی کرد به عنوان یک «کل واحد» و «مجموعه یکپارچه» ظاهر شود و به عنوان «ضلع خارجی فتنه سبز» به ایفای نقش هماهنگ بپردازد.
برای آنها که در یکی دو دهه گذشته مجموعه رفتار اپوزیسیون فراری را رصد کرده اند کاملا آشکار است که این جریان نه یک مجموعه واحد، بلکه طیفی بسیار پراکنده، به هم ریخته و شلخته از گروه ها و گروهک هایی است که سه ویژگی مهم همواره درباره آن صدق می کرده است. ویژگی اول تکثر و یا شاید بهتر باشد بگوییم بی سر و سامانی تمام نشدنی و سرگیجه آور جریان ضد انقلاب است. از 30 سال پیش به این طرف، تقریبا به طور مستمر، هر چند ماه یک بار یک گروه یا گروهک جدید با ادعاهای عجیب و غریب در یک کشور غربی ظهور و ادعا کرده بنا دارد فصلی جدید در تاریخ مبارزه علیه جمهوری اسلامی بگشاید و بعد از چند هفته پر گویی و سر و صدا به خیل آن ده ها گروه دیگری پیوسته است که در ماه های قبل از آن همین ادعاها را داشته اند. ویژگی دوم، وجود اختلافات حاد میان جریان اپوزیسیون بوده که در بسیاری از موارد تا مرز پدرکشتگی و تصفیه های خونین (حتی درون گروهی) هم پیش رفته است. اگر مجموعه ضد انقلاب خارج نشین را یک طیف در نظر بگیریم که از منتها الیه چپ (توده و ...) آغاز می شود، نفاق در میانه آن قرار دارد و تا منتها الیه راست (سلطنت طلبان، و ...) گسترش می یابد، گروه های توزیع شده روی این طیف، تقریبا هیچ وقت چشم دیدن همدیگر را نداشته اند و یکی از مشغولیت های دائمی آنها -که البته اسباب تفریح دوستداران انقلاب هم بوده- بد و بیراه گفتن به گروه های رقیب و متهم کردن آنها به انواعی از اشتباهات و خطاها بوده است آن هم عمدتا با این هدف که خود را پیش چشم سرویس های اطلاعاتی غربی (که افسار همه این گروه ها را در دست دارند) بزرگ تر و با ارزش تر جلوه بدهند و نهایتا مواجب بیشتری دریافت کنند. دقیقا به همین دلیل، در سال های پس از انقلاب و تا پیش از فتنه 88 چیزی به نام همکاری بین گروه های ضد انقلاب و انجام پروژه های مشترک همواره بیشتر به شوخی شبیه بوده است تا اینکه بیان کننده یک واقعیت باشد. و ویژگی سوم هم که تقریبا در بین همه این گروه ها مشترک است، بی خاصیتی محض و ناتوانی آنها از طراحی و اجرای مستقل حتی یک عملیات ساده علیه جمهوری اسلامی بوده است به گونه ای که مجموعه مستندات موجودنشان می دهد حتی یک مورد هم وجود ندارد که در آن این گروهک ها بدون کمک، پشتیبانی و تغذیه مستقیم سرویس های غربی قادر به انجام یک عملیات پیش پا افتاده بوده باشند.
مجموعه این ویژگی ها در آستانه دهه سوم انقلاب اسلامی، آرام آرام سرویس های اطلاعاتی غربی را به این نتیجه رسانده بود که آنچه «اپوزیسیون خارجی» جمهوری اسلامی خوانده می شود، در واقع چیزی جز یک دردسر واقعی و آبروریزی مستمر نیست و پولی هم که در حلقوم آنها می ریزند به دقیق ترین معنای کلمه هدر رفته است. این گروه ها نه هرگز قادر به وارد آوردن ضربه ای جدی به نظام بوده اند، نه پایگاهی در داخل کشور پیدا کردند و نه حتی توانستند یک جریان انتقادی جدی و با دوام علیه جمهوری اسلامی در خارج بوجود بیاورند که شنوندگانی در جهان برای خود پیدا کند.
اما وقوع فتنه 88 در داخل ایران، این ارزیابی سرویس های غربی را تا حدودی تغییر داد. با مشاهده برخی عوامل آلوده در نظام و بوجود آمدن این اشتباه محاسباتی در ذهن طرف غربی که نظام جمهوری اسلامی از درون دچار یک شکاف غیر قابل رفع شده است، سرویس های آمریکا ، انگلیس و اسراییل به این نتیجه رسیدند که شاید تاریخ مصرف اپوزیسیون خارج نشین به طور کامل هم تمام نشده باشد. برخی شواهد نشان می دهد ارزیابی این سرویس ها این بود که اگر بتوانند گروه های متکثر ضدانقلاب را دور هم جمع کنند، میان آنها تقسیم کار ایجاد کنند و خود به طور مستقیم ایجاد هماهنگی میان آنها را به عهده بگیرند آن وقت ممکن است قادر باشند در بیرون کشور ظرفیتی آبرومند ایجاد کنند و از تلفیق این ظرفیت با جریان فتنه در داخل ایران، یک اپوزیسیون سراسری واحد و دارای بدنه اجتماعی و توان تحرک موثر علیه نظام بوجود بیاورند.
بر این مبنا پروژه«اپوزیسیون واحد» در بیرون کشور و با مشارکت مجموعه سرویس های اطلاعاتی کشورهای غربی -که حالا دیگر اتاق های عملیات مستقل خود علیه ایران را تعطیل و یک اتاق عملیات مشترک ایجاد کرده بودند- کلید خورد. به سرعت اخباری منتشر شد که مثلا منافقین درون پادگان های پژاک مقر تاسیس کرده اند، رهبران پژاک با بهایی ها ارتباط گرفته اند، گروهک ریگی مشغول مذاکره با تجزیه طلبان است، سلطنت طلب ها در صدد تاسیس تلویزیون واحد با منافقین و چند گروه دیگر هستند و ... اگرچه روشن بود که بسیاری از این خبرها ساختگی است و فقط با این هدف منتشر می شود که روسا خیال کنند «پروژه با موفقیت در حال جلو رفتن است» ولی در موارد معدودی هم می شد دید که برخی گروهک های ضد انقلاب اختلاف ها و مرزبندی های سابق خود با یکی دو گروه دیگر را کنار گذاشته اند و همکاری هایی ابتدایی شکل گرفته است. برخی منابع غربی می گویند همه تلاش آمریکا یی ها در این مدت این بوده است که اولا از گروه های مختلف اپوزیسیون بخواهند که به هم نزدیک شوند و اتاق عملیات مشترک تاسیس کنند، ثانیا تا می توانند پیوند خود را با جریان فتنه در داخل ایران عمیق کنند (جریان فتنه به اشارت اربابان غربی خود، همواره آغوشی گشاده برای همکاری با این گروهک ها داشته است)، ثالثا حتی آنجا که نمی توانند اختلاف های خود را با همدیگر حل کنند لااقل از گرفتار شدن به درگیری های بین گروهی و خنثی کردن توان و انرژی همدیگر بپرهیزند.
این عینا پروژه ای بود که در فاصله سال های 88-84 در داخل کشور هم تحت عنوان ایجاد «اپوزیسیون حرفه ای» تعقیب شده بود. آمریکا یی ها پس از شکست افتضاح آمیز سال 84 به این نتیجه رسیدند که مشکل جریان اصلاح طلب نداشتن میلیشیای خیابانی حرفه ای است که در مواقع لزوم بتواند به عنوان بدنه اجتماعی آشوب عمل کند و قدرت چانه زنی لازم برای گروه های سیاسی در مقابل حاکمیت را فراهم بیاورد. 4 سال میانه 84 تا 88 صرف ایجاد این بدنه در چارچوب پروژه هایی مانند سازمان رای و کمیته صیانت از آرا شد و آمریکا یی ها هم از طریق پروژه exchange (تبادل) که تلاش می کرد نخبگان جامعه ایرانی را در پوشش فعالیت پژوهشی، یا خدمات اجتماعی وارد دوره های آموزشی خاص کند و نهایتا آنها را به عنوان بخشی از پازل بزرگ «اپوزیسیون واحد» به خدمت بگیرد، به طور مستقیم در آن مشارکت کردند. در همین مدت کوتاه به وضوح می شد دید که چگونه گروه هایی مانند ادوار تحکیم تلاش می کنند به عنوان پیمانکار پروژه یکپارچه سازی اپوزیسیون در داخل ایران عمل کرده و با ایفای نقش «لولا» مرزهای میان گروه های مختلف داخلی را که مانع همکاری دستجمعی آنها بود از میان بردارند.
فتنه 88 زمان آزمون بود. آمریکا یی ها باید تست می کردند تا ببینند از آنچه با این همه زحمت فراهم آورده اند چه نتیجه ای می توانند گرفت. در بخش اجتماعی پروژه حتی یکی دو ماه هم دوام نیاورد. مردم به سرعت به دروغ گویی جریان فتنه پی بردند و از آن جدا شدند و آنچه باقی ماند -آنطور که مثلا در واقعه عاشورای 88 دیدیم- همان بخش سازمان یافته ای بود که حالا دیگر در هماهنگی کامل عملیاتی با ضد انقلاب خارجی و سرویس های غربی و یا شاید بهتر باشد بگوییم تحت فرمان آن عمل می کرد. بااز دست رفتن بدنه اجتماعی که سران فتنه از طریق دروغ گویی و مظلوم نمایی فراهم آورده بودند، عملا بخش «نرم» پروژه براندازی به بن بست رسید. عملیات نرم اساسا مبتنی بر دو رکن حضور مردم و پروژه سازی رسانه ای است که فتنه گران به فاصله چند ماه از 22 خرداد 88 دیدند که در هر دو حوزه ناتوان شده اند. عملیات سخت (درگیری نظامی) هم که اساسا هیچ وقت در دستور کار طرف غربی قرار نداشت چرا که به خوبی می دانستند نه امکان پذیر است و نه به نتیجه مورد نظر آنها ختم می شود. تنها گزینه باقی مانده چیزی است که آمریکا یی ها خود آن را «عملیات اطلاعات پایه» یا «نیمه سخت» نامیده اند و طیفی از اقدامات از خرابکاری و ترور گرفته تا عملیات سایبری را در بر می گیرد.
تبدیل شدن عملیات نیمه سخت به راهبرد اصلی آمریکا در مقابل ایران به چند دلیل بسیار مهم رخ داده است. نخست اینکه آمریکا یی ها احساس می کنند باید انرژی خود را روی کند کردن توانایی ها ایران از طریق عملیات ایذایی متمرکز کنند تا به این ترتیب از سرعت ایران کاسته شود و برای پروژه اصلی آنها که ایجاد نارضایتی از طریق تلفیق شکاف های سیاسی و مشکلات اقتصادی در بلند مدت است، زمان فراهم شود. دوم، اکنون تمرکز غرب بر افزایش نارضایتی ها از طریق ایجاد اختلال در روند جاری امور، انجام خرابکاری و غافل کردن دولت از روند خدمت رسانی است. تنش های سیاسی هم که پی در پی از جانب برخی گروه های سیاسی مشکوک تولید می شود به این فرایند کمک کرده است. و سوم، اکنون برای غربی ها کاملا روشن است که در شرایط عدم همراهی مردم تنها راه پیش پای آنها این است که دوباره به گروهک های دست ساز خود مراجعه کنند و از این گروهک ها هم کاری بیش از عملیات ایذایی ساخته نیست. آمریکا یی ها می دانند که این نوع از عملیات نهایتا تاثیر بسیار ناچیزی روی محاسبات راهبردی ایران دارد اما احساس می کنند همین که برای مدتی جامعه امنیتی ایران را مشغول کنند و برای دوستان خود در داخل دلگرمی و حاشیه امنیت ایجاد نمایند، ارزش ریسک کردن را دارد.
تمام عملیات های ترور، انفجار، بمب گذاری و خرابکاری که ظرف دو سال ما بعد فتنه در ایران انجام شده در چارچوب پروژه ای قرار دارد که در این نوشته بسیار به اجمال توصیف شد و اقدامات اخیر دستگاه امنیتی نشان می دهد روی آن اشراف کامل وجود دارد.
مهدی محمدی