گفت: رئیس یکی از احزاب مدعی اصلاحات گفته است؛ قصد داریم برای نمایندگی مجلس نامزدهای «مدرسگونه» را معرفی کنیم!
گفتم: شهید مدرس یک تنه در مقابل قدرتهای بیگانه ایستاد ولی مدعیان اصلاحات در فتنه 88 قصد داشتند ایران را تحویل مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس بدهند که ملت جلوی آنها را گرفت.
گفت: خب! حالا چه عیبی دارد که نامزدهای اصلاحطلبان این یک خصوصیت شهید مدرس را نداشته باشند؟!
گفتم: شهید مدرس در مواضع خود حتی یک قدم از مبانی اسلام کوتاه نمیآمد ولی مدعیان اصلاحات روی قید «اسلام» در گزینه «جمهوری اسلامی ایران» خط کشیده بودند.
گفت: حالا این یک خصوصیت را هم نداشته باشند! چه عیبی دارد؟!
گفتم: شهید مدرس سادهزیست بود، قانونگرا بود، شجاع بود و... اما مدعیان اصلاحات قانونشکن، ترسو و...
گفت: پس با کدام شباهت و چه قرابتی از نامزدهای «مدرسگونه» حرف میزنند.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو شیرینی کشمشی خریده بود ولی دید حتی یک کشمش هم درون آن نیست. به مغازهدار اعتراض کرد و گفت؛ این چه شیرینی کشمشی است که یک دانه کشمش هم ندارد؟! و مغازهدار با قیافه حق به جانب گفت؛ مگه وقتی شیرینی ناپلئونی میخری درون هر کدام از شیرینیها یک «ناپلئون» وجود دارد؟!
جهان به پیچ تاریخ رسیده است. چند ماه پس از آن که رهبر معظم انقلاب از پیچ تاریخ سخن گفت سیاستمدارانی در آمریکا و اروپا گفتند جهان به «نقطه عطف تاریخ» رسیده است. مدتی بعد از استراتژیستهای آمریکایی، نتانیاهو در کنگره آمریکا اعلام کرد از گذرگاه خیبر تا تنگه جبلالطارق زلزلهای در حال وقوع است که نه تنها هیچ شباهتی به اتفاقات بهار پراگ ندارد بلکه رنگ و بوی اسلامی به خود گرفته و نیروهایی با محوریت ایران در حال قدرت گرفتن و روی کار آمدن هستند. اکنون در بزنگاه مهم تاریخ با فرصتهایی کمنظیر و البته تهدیدهای جدی از سوی دشمنان مستکبری که سلطه خود را رو به زوال میبینند روبرو هستیم و سؤال اصلی این است که برای مواجهه هوشمندانه با این موقعیت دوگانه از کجا باید شروع کرد؟
ادامه مطلب ...گفت: آمار متناقض دولتمردان درباره نرخ بیکاری با اعتراضهای زیادی روبرو شده است.
گفتم: چرا؟! چطور مگر؟!
گفت: مثلا فروردین سال گذشته دکتر نیلی که آن روز مسئولیت دولتی نداشت، در برنامه تلویزیونی «پایش» آمار اشتغالزایی دولت قبل را زیر سوال برد و روزنامههای زنجیرهای با ذوقزدگی تیتر زدند که «دروغگویی دولت در ایجاد اشتغال ثابت شد»!
گفتم: خب! که چی؟!
گفت: همین هفته گذشته دولتمردان اعلام کردند نرخ بیکاری تکرقمی شده است و روی آن کلی مانور دادند اما پنجشنبه قبل مرکز آمار اعلام کرد که نرخ بیکاری از سال 92 تاکنون بالا رفته و طی یکسال گذشته 670 هزار شغل از دست رفته است. ولی ایندفعه برای همان آماری که قبلا هو کشیده بودند، هورا کشیدند!
گفتم: چه عرض کنم؟! پسربچهای میگفت هر وقت پای ما به لیوان آب میخورد و لیوان میشکند، پدرمان سرمان فریاد میکشد که مگه کورید که لیوان به این بزرگی را نمیبینید؟! ولی هر وقت پای خودش به لیوان میخورد، میگوید؛ آخه هیچ آدم عاقلی لیوان را اینجا میگذارد؟!
ظهر یک روز گرم تابستان و سه چهار روز بعد از پذیرش قطعنامه 598 در جلوی محوطه گردان حبیب در پادگان آسمانی دوکوهه، با جمعی از بچههای گردان، غمگین و ناراحت، درباره آینده گفتوگو میکردیم. بچهها بخاطر جا ماندن از کاروان شهدا ناراحت بودند و غم لحظهای رهایشان نمیکرد. هر کس چیزی میگفت و تحلیلی میکرد اما یکی از برادران با جملهای عجیب مسیر بحث را به جای درست و منطقیاش برگرداند «بچهها! جنگ تمام نمیشود!
ادامه مطلب ...پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله:
لِلمُصَلّی حُبُّ المَلائِکَةِ، وهُدًى وإیمانٌ، ونورُ المَعرِفَةِ، وبَرَکَةٌ فِی الرِّزقِ، وراحَةٌ لِلبَدَنِ؛
نمازگزار، محبّت فرشتگان را نصیب خود میکند. [نماز،] هدایت و ایمان، نور معرفت، برکت در روزى و آسایش تن است.
تکفیر ریشهای مسیحی دارد، بر پایه نژادپرستی و نه دین استوار میباشد و در راستای تحکیم سلطه و سیطره حکومتهای غیردینی شبه اروپایی است و انقیاد بیقید و شرط محرومان به ثروتمندان و حکام را دنبال میکند و در همه آنچه گفته شد از خشونت و کشتار بعنوان موثرترین ابزار استفاده مینماید. توضیحات زیر بر مبنای شفاف کردن این پنج گزاره که ابتدا خیلی عجیب به نظر میرسند، تنظیم گردیده است:
1- تکفیر به معنای آنکه گروههایی از پیروان یک دین را به خارج بودن از آن متهم گردانند و بعد آن را تبدیل به یک جریان فراگیر مذهبی نمایند، پدیدهای مسیحی است تا مسلمان. در تاریخ اسلام گروههایی پیدا شدهاند که تنها خود را مصداق «مومن» و «مسلم» دانسته و بر بیدینی سایرین حکم داده و بر اساس این حکم به جنایت هم دست زدهاند، اما در متن تاریخ اسلام به شکل یک جریان موثر تبدیل نشدهاند و پس از یک دوره کوتاه راه استحاله و تبدیل را پیمودهاند. تکفیر بعنوان یک جریان عمده جهانی، اولین بار در میان پیروان دین مسیح بروز کرد. مارتینلوتر - 1546 - 1483 م - در اواخر ربع اول قرن شانزدهم میلادی به مقابله با دین رسمی و ارباب کلیسا روی آورد. لوتر کشیش آلمانی مراجعه مسیحیان به کلیسا را رد کرده و یگانه شرط رستگاری را ایمان میدانست نه عمل. یعنی از منظر لوتر و پیروان پروتستانش عمل هر چه باشد دخلی به ایمان نداشته و موثر در آن نیست. او دین را امری فردی و جدای از سیاست بر میشمرد و به نوعی «خود کشیشی» قایل بود از این رو گفته شده است: اندیشه لوتر نقطه آغاز بحران دینی در اروپا بود.
ژان کالوین کشیش فرانسوی - 1564 - 1509 م - که شاگرد برجسته مارتین لوتر بود و افکار او به پیدایی یک جریان پروتستانی تحت عنوان «کالوینیستها» انجامید، میگفت: «رستگاران واقعی فقط کالونیستها هستند» آنان غیر کالونیست را هر چه باشد، کافر و دوزخی میخواندند. دسته دیگری از پروتستانها تحت عنوان «آناباپ تیستها Anabaptists» - یعنی طرفداران تعمید دوباره «افراطیترین جریان پروتستانی» بودند که میگفتند «کسانی که فرزندان خود را غسل تعمید دوباره ندهند، گناهکار بوده و مستوجب اشد کیفرها هستند». پروتستانها شاخههای مختلفی پیدا کردند و شامل فرقههای لوترانی، انگلیکان، گالیسم، منتودیسم، کالونیسم، پرسبیترین، لنگر گاسیونیست و مراو میشوند. در عین حال همه آنان معتقدند که عمل جنایتکارانه سبب خروج از ایمان به خدا و آخرت نمیگردد. همه آنان با مقدس بودن کلیسا، مریم، پاپ و سایر مقامات روحانی کلیسا مخالف هستند و تنها حضرت مسیح بنمریم-سلامالله علیه- را مقدس میشمرند. در نتیجه همه فرقههای پروتستان با گرامیداشت قبور مومنان مخالف بوده و دعا برای مردگان را فاقد ارزش میخوانند.
2- تکفیر در مسیر اعتقادی خود به نژادپرستی میرسد و حسن و قبح اعمال را به حسن و قبح نژادها تبدیل میکند و در نهایت خود را به عنوان مظهر «نژاد برتر» صاحب فضیلت شمرده و با نفی شقوق دیگر و حقوق سایرین، حکومت بر جهان را حق طبیعی و مسلم خود برمیشمرد. جان کالوین و پیروانش معتقد بودند: «تقدیر انسان از روز اول آفرینش نوشته شده و در آن رستگاران واقعی فقط کالونیستها هستند. این موضوع به زودی در میان پیروان کالوین به صورت یک امر نژادی و قومی درآمد. بعدها عدهای از کالونیستها از سوئیس به آفریقای جنوبی رفتند و با توسل به زور عدهای از سفیدپوستان مهاجر که پروتستان بودند را بر مردم سیاهپوست این کشور مسلط کردند و با کمک کمپانی انگلیسی هند شرقی رژیم آپارتاید- نژادمحوری- را در سال 1652 م به وجود آوردند و تا 1990 که سیاهان به رهبری نلسون ماندلا آزادی خود را به دست آوردند، بر این سرزمین حاکم بودند. وقتی این افکار و اقدامات را در کنار بیانیه داعش قرار میدهیم، میتوانیم خاستگاه واحد آنان را دریابیم. داعش پس از آنکه بر بخشهای عمدهای از 3 استان غرب عراق- صلاحالدین، نینوا و الانبار- سیطره پیدا کرد طی بیانیهای گفت: «ملاک ایمان داشتن و حرمت داشتن خون، بیعت با خلیفه ابوبکر البغدادی است، هر کس بیعت نکند از دین خارج و ریختن خونش بر حاکم اسلامی مباح است. این همان اندیشه جان کالوین فرانسوی است که میگوید: خدا مقدر کرده که فقط کالونیستها رستگارند. کالونیستها وقتی به آفریقای جنوبی آمدند میگفتند: «سفیدپوستان شایسته زندگی بوده و سیاهپوست حتی اگر مسیحی باشد، کافر و دوزخی است.»
3- تکفیریها با سلطهگران در اتحاد کامل بوده و در جهت بسط سیطره آنان تلاش مینمایند. در نتیجه اندیشه پروتستانها که فردی کردن دین بود، جدایی دین از سیاست امری اجتنابناپذیر خواهد بود. از این رو گفتهاند اندیشه لوتر اولین گام در راستای از هم گسستن و درهم شکستن رهبری دینی و نقطه آغاز بحران دینی در اروپا بود. لوتر در گام اول پرداخت مالیات از سوی مراکز دینی سوئیس به کلیسای مرکزی را منع کرد و از این طریق به پادشاه و عوامل او اجازه داد تا این مالیاتها را به نفع خود مصادره کنند. فتوای لوتر مبنی بر این که کلیساها مقدس نبوده و لازم نیست موقوفات داشته باشند، اموال کلیسا را به نفع ثروتمندان و طبقه حاکم مصادره کرد این در حالی بود که وقتی عدهای از روستائیان فقیر برای اکتساب زمین شورش کردند، از آنجا که این شورش علیه شاهزادگان بود، لوتر روستائیان را تکفیر و خونشان را مباح اعلام کرد (لوکاس، «تاریخ تمدن» جلد 2 ص 70 و 71) لوتر قیام علیه دولت و پادشاه را حرام میخواند و شاگرد او «کالوین» معتقد بود قیام علیه حکومت تنها زمانی مجاز است که مانع ایمان فردی باشد. قرار گرفتن در مدار قدرتهای مسلط یکی از ویژگیهای تکفیری است که ایمان و عمل را از هم تفکیک مینماید.
4- انقیاد بیقید و شرط محرومان در برابر ثروتمندان و حکام یکی از ویژگیها و از نتایج تفکر و شیوه تکفیر است. تکفیر اصولاً به مبنای اصالت طبقه حاکم شکل میگیرد و با محور قرار دادن حقوق این طبقه توام میباشد. در اروپا و بخصوص در مهد اندیشه تکفیر- مناطقی شامل آلمان، دانمارک، سوئد، انگلستان و هلندـ و نیز در آمریکای شمالی این اندیشه از سوی پادشاهان مورد حمایت قرار گرفته و علیه فقرا عمل کرده است. پروتستانتیزم از این جهت همیشه در مقابل فقرا قرار داشته و متقابلاً از سوی فقرا در معرض نفی و انکارهای شدید بوده است. این در حالی است که پروتستانتیزم همیشه از سوی شاهزادگان و محافل روشنفکری اروپا مورد استقبال قرار گرفته است. امروز هم رابطه تکفیر و رهبران غرب و محافل روشنفکری آن بسیار عمیق و جدی است.
5- ستیز با «متن» یکی از ویژگیهای تکفیر میباشد. جریان تکفیر با اصالت قایل شدن به تفسیر و تاکید بر گزارههای عقلانی، متن کتاب مقدس را به حاشیه تبدیل کردهاند. بر این اساس گفته میشود «فردگرایی» و «اصالت فرد» ریشه در تعلیمات لوتر دارد. جان کالوین که مبنای مکتب فکری خود را به عقل قرار داده بود صراحتاً می گفت تنها آنگاه به آموزههای کتاب مقدس تن میدهد که با عقل آن را درک کرده باشد. ستیز با متن برای آن است که صاحب رویه تکفیری نمیخواهد مورد پرسش قرار گیرد که بر چه اساس این یا آن عمل را انجام داده است.
متن و از جمله متون معتبر کلیسا- انجیل لوقا، یوحنا، متا و...- اگر چه اصالهالمعنی است، به هر کس اجازه ورود به حریم معانی و معنویت را نمیدهد از این رو تکفیریها با تاکید زیادروی فهم شخصی، متون را از رسمیت خارج میکنند. همین چند روز پیش در خبرها آمده بود تروریستها در موصل قرآنی را به چاپ رساندهاند که فاقد آیات شرک، کفر و نفاق است. ما وقتی اندیشه و رویه متن ستیزانه تکفیریها شامل پروتستانها و داعشیها را در کنار کتابسوزی کشیش جونز آمریکایی و کاریکاتورهای پیامبر اعظم(ص) در نشریات اروپایی قرار میدهیم، همه را یکی میبینیم و میتوانیم بگوئیم سرچشمه و مقصد مشترکی دارند.
6- استفاده از «خشونت» به عنوان ابراز موثر یکی از ویژگیهای تکفیریهاست. آنان به جای بحث و ورود به گفتوگو و رسیدن به تفاهم به سلاح متوسل میشوند. تروریستهای تکفیری بر اساس تفسیر خودبنیاد از تعالیم دینی، خویش را بر جان و مال مردم مسلط میدانند و بر این اساس میگویند وقتی ما در قتل کسی دچار خطا و حتی اسراف شدیم، مقتول به بهشت میرود و بر ما حرجی نیست چرا که دارای نیتی الهی بودهایم. در واقع خون در نزد آنان حرمتی نداشته و انسانیت معنا و مفهومی ندارد. زمانی که آمریکاییها ژاپنیهایی که تسلیم شده بودند را با بمبهای اتمی مورد حمله قرار داده و صدها هزار نفر از آنان را در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی - به قتل رساندند، در برابر این پرسش که چرا به قتلعام عمومی دست زدید، پاسخ دادند مرگ مردم ژاپن تضمینی بر پایان جنگ ویرانگر بود! همین یک ماه پیش داعش با تصرف یک دانشگاه در شمال تکریت 1700 جوان دانشجو را به قتل رساند و زمانی که پرسیدند چرا؟ پاسخ دادند اینها فدای خلافت اسلامی شده و اگر بیگناه باشند به بهشت میروند! کما اینکه لوتریستها در عین اینکه میگفتند دین از سیاست جداست و حق با پادشاه است در همان حال میگفتند هر کس اندیشه لوتر را بپذیرد، سزاوار مرگ است!
بر اساس آنچه گفته شد، تکفیر هم در تفکر و هم در رفتار اجتماعی ریشه در تاریخ و تحولات اروپا دارد. هیچگاه در جهان اسلام منطق و رویه تکفیر به یک جریان ماندگار و موثر تبدیل نشده است. اندیشه تکفیر که از یک سو دین را از سیاست جدا میداند و از سوی دیگر راه هر تفسیری پیرامون «متن مقدس» را میگشاید و تنها عدهای از انسانها را شایسته احترام میداند و ریختن خون بقیه را «گناهآلود» به حساب نمیآورد، از مختصات اروپا و به تعبیر بهتر از مختصات غرب است. از قضا سابقه این اندیشه عمدتا به سرزمینهای فرانسه، آلمان، انگلیس و آمریکا بازمیگردد. همینهایی که در طول سه سال گذشته با صراحت و پیگیرانه از اقدامات تروریستی و تکفیری علیه سوریه حمایت کردهاند.
نباید تردید کرد که غرب پدر تروریزم و تکفیر علیه مشرق و مسلمانان است. امروز هم که غرب ژست ضد داعش به خود گرفته است میخواهد گلوی فرزند خلف خود را از دست جبهه مقاومت جدا کند و تداوم حیات آن را تضمین نماید که البته این شدنی نیست. غرب نمیتواند کار موثری به نفع داعش و... انجام دهد کما اینکه نتوانسته با همه شعارهایی که به نفع رژیم صهیونیستی سر داده است، برای حفظ آن کار موثری انجام دهد.
سعدالله زارعی
بسیاری از کشورهای دنیا و سرویسهای زبده امنیتی و اطلاعاتی آنها؛ برای رسیدن به اهداف و امیال خود، با بکارگیری پیچیدهترین روشها، دست به عملیات روانی در کشورهای هدف میزنند. این عملیات در بالاترین سطح ممکن، و با دقت و وسواس وصف ناشدنی انجام میشود و معمولاً هم نتایج باورنکردنی از آن حاصل میشود. از جمله معروفترین این رفتارها دروغسازی و تخریب شخصیتهای اصلی و ارکان کشور هدف است. اما دلیل مهم و محوری در به ثمر رسیدن این اقدامات تنها دقت نظر و کارآزمودگی جاسوسان و عوامل اجرایی این عملیات نیست بلکه اصلیترین دلیل آن جدایی حاکمان و سردمداران آن کشورها از مردم و وجود فاصله جدی بین مردم و حاکمان است که در نتیجه آن دروغها و شایعات باورپذیر میشوند. اما در ایران، وضع جور دیگری است و تبلیغ و ترفند دشمن، آب در هاون کوفتن است! نمونه بارز راه به خطا بردن دشمن، در مسائل یک هفته اخیر کاملاً مشهود است. جراحی و بیماری رهبر عزیز انقلاب موضوعی بود که به یقین خبر مهم و حرف اول مردم در هفته گذشته بود و با اینکه به لطف الهی به خیر گذشته بود، میتوانست دستآویز خناسان باشد. اما همان رابطه عاشقانه و صمیمانه، آن راه را بست و به جای آن، عشق و عاطفه و همدلی را در فضای جامعه پراکند.
این مقدمه برای تبیین رابطه امام و امت- که در جای خود بسیار مهم و قابل ارزیابی نیز هست- گفته نشد. بلکه مقدمهای به منظور تبیین یک کار ارزشمند و هوشمندانه است که قطعاً و با نظر حضرت آقا انجام شده و هنوز اندکی از آن نگذشته، آثار و برکات آن را شاهدیم.
نحوه اطلاعرسانی و پوشش خبری مراحل درمان و عمل جراحی رهبر معظم انقلاب همان اقدام ارزشمند و ستودنی است که به لحاظ حرفهای و نیز به لحاظ آرامش بخشی به جامعه، جای تحلیل و البته تقدیر فراوان دارد.
واقعیت غیرقابل انکار این است که سلامت و عافیت رهبر عزیز انقلاب برای مردم کشورمان و در نگاهی درستتر و منطقیتر برای مردم مسلمان عالم، مسألهای حیاتی و قابل توجه است و به طور طبیعی کوچکترین مشکل در سلامتی ایشان، نگرانی عمیق و جدی مردم را به دنبال خواهد داشت. و به روال همیشگی و شناخته شده، با سوء استفاده و توهمپراکنی دشمنان نیز همراه خواهد بود. اما پوشش خبری دقیق و حساب شده این رخداد و بخصوص مصاحبه معظمله، راه را بر هر حدس و گمانی بست. با این همه نگرانی مردم پایانی نداشت و در نتیجه عطش و اشتیاق آنها برای اطلاع از سلامت پیر و مرادشان بیشتر میشد. اطلاعرسانیهای بعدی و گزارش تیم معالج، اندک اندک، نگرانی را به آرامش و تشویش را به شکرگزاری و سپاس از درگاه خداوند بدل کرد. و اینگونه شد که ایران به نماز شکر ایستاد.
مدیریت هوشمندانه این رخداد، آثار و نتایجی داشت که به برخی از آنها اشاره میشود:
1- یکی از زیباترین آثار این اقدام، نمایش پیوند عمیق امت با امام بود. از نخستین ساعت اعلام خبر، مردم کشورمان و اندکی بعد عاشقانی که در جای جای جهان زندگی میکردند، به طرق مختلف به پیگیری روند درمان و دعا و نیایش پرداختند. امری که به یقین در هیچ جای دیگر جهان شاهد آن نیستیم و اساساً چنین رابطهای بین مردم و حاکمان آنها قابل تصور و تعریف نیست. شاید برای نشان دادن این رابطه، باید دهها و صدها کار فرهنگی و هنری انجام میشد تا این دلدادگی - آن هم نه در این سطح- به جهانیان نمایانده میشد. اما طی چند روز، این امر در نهایت زیبایی متبلور شد. نگاهی به دلنوشتههای مردم در بخش «ملاقات مجازی» سایت رهبرمعظم انقلاب، گویای این حقیقت انکارناپذیر است.
2- برای عاشقان و ارادتمندان رهبری، سادهزیستی رهبرشان امری مسلم و قطعی است و درباره آن کمترین تردیدی ندارند. حتی به جرأت میتوان گفت؛ آنها که در این جغرافیای اندیشه نیستند هم نسبت به سادهزیستی رهبر معظم انقلاب تردید و تشکیکی ندارند. اما در کنار آن، وسوسه خناسان همیشه وجود داشته و دشمن سعی میکرده اینگونه القا کند که این سادهزیستی تنها در ظواهر زندگی است، نه رویهای ساری و جاری در تمام شئون زندگی رهبر انقلاب. اما اقدام معظمله و اصرار ایشان به جراحی در یک بیمارستان دولتی و بدست متخصصان و فرزندان همین آب و خاک مهر باطلی بر همه این توهم پراکنیها بود. در این میان باور به توانمندی متخصصان داخلی نیز نکتهای گفتنی است. تن سپردن به علم و تجربه ارزشمند متخصصان داخلی، مهمترین و بالاترین مهر تأیید بر شعار «ما میتوانیم» است که رهبر انقلاب خود سالهاست منادی آن است و امروز با پایبندی به آن، روح خوداتکایی و خودباوری و اعتماد به نفس را در جوانانمان تزریق کرد.
3- نکته مهم دیگری که نباید از نظر دور داشت و جزو ارزشمندترین نتایج این رخداد است، مدیریت و هدایت صحیح و هوشمندانه افکار عمومی است. آنگونه که در ابتدای این نوشتار ذکر شد، بحرانآفرینی و تنشزایی، از مهمترین اقدامات سرویسهای اطلاعاتی بیگانه است و گاه برای ایجاد یک بحران ده سال مقدمهسازی و زمینهچینی صورت میگیرد. به یقین برای آنها فرصتی مثل بیماری و نقاهت رهبر گرانقدر ما و جانمایه ملت موقعیتی مغتنم و بینظیر برای نیل به اهداف شوم و پلیدشان بود اما خدا نخواست و نشد. امپراطوری خبری آنها و شبکه عنکبوتی و گسترده ارتباطی غرب، در مقابل هوشمندی، دقت و تدبیر نظام اسلامی به زانو درآمد و امکان کوچکترین بهرهبرداری سوء از آنها سلب شد. از یکطرف دقت و هوشمندی در مقدمات عمل چنان بود که تا دقایقی قبل از عمل هم کسی نمیدانست بزودی یک بیمارستان معمولی دولتی، میزبان قلب تپنده امت خواهد بود و قرار است آن عزیز گرانمایه در آن جا رنج از تن بزداید و به فضل الهی جامه عافیت بپوشند. از دیگر سو، این دقت با تدبیر بعدی تکمیل شد، اطلاعرسانی دقیق و همزمان با عمل جراحی و سپس مراحل آتی آن، عملاً ابتکار عمل در حوزه رسانه را از دست دشمن خارج کرد. این موضوع، مسأله بسیار مهم و تعیین کنندهای در امر خبر و خبررسانی است و هر که مدیریت خبر با او باشد، برنده نبرد رسانهای خواهد بود و اجازه شکل دهی به افکار عمومی را از حریف سلب کرده است.
4- اما فارغ از همه آثار و برکات مدیریت رسانهای و خبری ماجرا، کرامت نفس رهبر عزیز، یک پرونده درمانی و پزشکی را به صحنه وحدت و انسجام ملی تبدیل کرد. با آنکه مردم از دیدن تن بیمار رهبرشان به روی تخت بیمارستان آزرده خاطر و اندوهگین بودند و دلشان میخواست رفت و آمدها به اتاق ایشان کمتر باشد و زمان بیشتری برای استراحت حضرت آقا فراهم شود، کرامت و حسن خلق آقا، راه را به هیچ کس نبست و اینگونه شد که جمع کثیری از آنانکه اشتیاق دیدار و ملاقات امام و مقتدایشان در دلشان شعله میکشید، به این توفیق نائل آیند.
ملاقاتها اما رنگ و بوی دیگری هم داشت! و در این میان دیدار علما و مراجع دیدنی و شنیدنی بود. کمتر پیش میآید که پیوندهای عمیق عاطفی، عرفانی و فقاهتی که در طول سالیان گذشته تاکنون بین رهبر عزیز انقلاب و مراجع و علمای کرام شکل گرفته، متجلی شود و تبلور عینی پیدا کند. رسم و روش علمای ربانی، دوری از بسیاری از اموری است که ذرهای شائبه و شبهه تبلیغ و نمایش داشته باشد. اما اینجا و در عمل به یک فریضه الهی یعنی عیادت، آنهم عیادت از بیماری که بیماریش دل خلقی را پریشان کرده، بسیاری از حقایق را نشان داد و نشان داد که آنها که سعی در القای دروغها و حیلههایشان دارند، چقدر دستشان خالیست و خاطر «آقای ما» چقدر پیش علما و مراجع عزیز و گرامی است.
اکنون به سید و مقتدایمان عرض میکنیم که همه ما هم دلمان میخواست که به عیادت آن جان نازنین بیاییم و پروانه شمع وجود نورانیت گردیم، اما میدانیم که برای همه ممکن نیست پس به جای دیدار، این چند روز دخیل تمنا و استغاثه به پنجره فولاد عاشقی بستیم و از صدق دل و عمق جان برای سلامت و طول عمر با عزتت دعا کردیم، تمنا کردیم که پرچم، از دست با کفایت شما بدست صاحب پرچم، ولیالله اعظم(عج) برسد و وقتی لبخندتان را دیدیم، همچون آیتالله جوادی آملی شکرگزاری کردیم و گفتیم: «من الله المسلمین بشفاءکم. خداوند با شفای شما به مسلمین منت نهاد».
حسین شمسیان
دیروز خبرنگار کیهان در کنفرانس خبری رئیسجمهور محترم کشورمان با اشاره به تاکید اخیر رهبرمعظم انقلاب که «فتنه را خط قرمز نظام» دانسته و توصیه کرده بودند وزرا با فتنهگران فاصلهگذاری کرده و به تعهدات خود در جریان رأی اعتماد پایبند باشند، از جناب دکتر روحانی پرسیده بود دولت برای تحقق توصیههای رهبری چه برنامهای دارد؟ و رئیسجمهور محترم در پاسخ، ضمن تاکید بر این که دولت برای عملیاتی کردن تمام نکات مورد نظر رهبر معظم انقلاب برنامهریزی کرده است، اظهار داشتند: «ما در چارچوب قانون عمل میکنیم، معیار ما قانون خواهد بود و کسی اگر محکومیتی دارد و محکومیتش برای این است که طرف از حقوق اجتماعی محروم شود، یعنی دادگاه فردی را برای استفاده از حقوق اجتماعی محروم کرده، به قانون عمل میکنیم ولی تخیل این که آقایی در عکس بوده، حالا این که مال کی است؟ و به چه منظور بوده؟ و رفته تماشا کند یا چه جور شعاری بدهد را نمیپذیریم که کسی بخواهد بر مبنای توهمات، فردی را محکوم کرده یا به دولت بگوید این فرد از حقوق اجتماعی محروم است. محرومیت از حقوق اجتماعی حکم دادگاه میخواهد. ما هم طبق حکم دادگاه عمل میکنیم.»
تاکید رئیسجمهور محترم که دولت همه توصیههای رهبر معظمانقلاب را اجرایی و عملیاتی میکند، قابل تقدیر است و از ایشان غیر از این نیز انتظار نمیرفت و نمیرود. اما ظاهرا جناب دکتر روحانی در اظهارات یاد شده، از چند نکته حقوقی غفلت ورزیده و برخی از واقعیات ملموس و محسوس را نادیده گرفتهاند. از جمله آن که؛
1- جرایم به دو نوع «جرم مشهود» و «جرم غیرمشهود» تقسیم میشوند. جرم غیرمشهود، جرمی است که انتساب آن به مجرم نیاز به اثبات دارد و تا قبل از تشکیل دادگاه و اعلام رأی و نظر قاضی، صرفا در حد یک اتهام است. در این حالت تشکیل دادگاه با دو هدف مشخص صورت میپذیرد. اول؛ اثبات جرم و دوم؛ تعیین مجازات آن. به عنوان مثال، شخصی که از سوی شخص دیگری متهم به سرقت شده است و این سرقت دور از چشم و میدان دید این و آن صورت پذیرفته باشد، قبل از آن که اتهام او در دادگاه به اثبات برسد، «مجرم» تلقی نمیشود و نمیتوان او را به صرف اتهام اثبات نشده مستحق مجازات دانست.
اما، «جرم مشهود» به جرم و جرائمی گفته میشود که در مقابل چشم مأموران و یا شماری از مردم اتفاق افتاده است، مانند آن که شخصی در ملاء عام و در حالی که تعدادی از مردم شاهد بودهاند با قمه به رهگذری حمله کرده و او را مجروح و یا به قتل رسانده باشد. در این حالت وقوع «جرم» و «جنایت» محرز است و تشکیل دادگاه برای اثبات جرم نیست، بلکه برای تعیین مجازات و میزان کیفر مجرم است.
آقای دکتر روحانی یک حقوقدان است و به یقین از تفاوت میان «جرممشهود» و «جرم غیرمشهود» باخبرند، بنابراین، تعجبآور است که برای جرایم و جنایات مشهود اصحاب فتنه، منتظر تشکیل دادگاه ماندهاند! آیا دهها و بلکه صدها نمونه مشهود و ملموس از جنایات شرمآور فتنهگران نظیر، ادعای تقلب در انتخابات، آشوبهای خیابانی، آتش زدن مسجد، هتک حرمت عاشورای حسینی(ع) و سنگباران نمازگزاران ظهرعاشورا، عربده کشیدن به دفاع از اسرائیل و آمریکا، قتل مردم کوچه و بازار، پاره کردن تصویر مبارک حضرت امام(ره) و لگدمال کردن آن با شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! پادوئی آشکار برای مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس و صدها نمونه دیگر از این دست قابل انکار است؟ به یقین جناب روحانی میدانند، تشکیل دادگاه این جماعت برای تعیین مجازات آنهاست و نه اثبات جرم؟!
2- آقای روحانی میفرمایند؛ «تخیل این که آقایی در عکس بوده، حالا این که مال کی است؟ و به چه منظور بوده؟ و رفته تماشا کند یا چه جور شعاری بدهد را نمیپذیریم که کسی بخواهد بر مبنای توهمات، کسی را محکوم کند و به دولت بگوید این فرد از حقوق اجتماعی محروم است»!
درباره این بخش از اظهارات رئیسجمهور محترم - با عرضپوزش- باید گفت که ایشان صورت مسئله را تغییر دادهاند! و این سوال را بیپاسخ گذاردهاند که چه کسی گفته است به صرف «تخیل» و یا مشاهده «تصویر» میتوان افرادی را به فتنهگری متهم کرد؟! سخن درباره افراد فریب خوردهای نیست که با برداشت غلط و یا توهم نسبت به وقوع تقلب و یا حتی با تحریک و ترغیب و دریافت مزد از عوامل اصلی فتنه به میدان آمده بودند. منظور از فتنهگرانی که نباید در دولت به کار گرفته شوند و آقای روحانی و کابینه ایشان ملزم به فاصلهگذاری با آنان شدهاند، افراد و اصحاب نشاندار فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 هستند که بسیار بعید است برای جناب روحانی و یا مشاوران ایشان، ناشناخته مانده باشند. این طیف از فتنهگران شامل افراد نشانداری است که در جریان فتنهآمریکایی اسرائیلی 88 آشکارا حضور داشته و مواضع وطنفروشانه خود را به صراحت اعلام کردهاند و نه، آن عده از فریبخوردگان که در فتنه یادشده به بازی گرفته شده بودند و به قول جناب روحانی تصویر آنها در فلان صحنه دیده میشود و معلوم نیست تماشاچی بودهاند و یا...؟!...
طیف مورد اشاره از فتنهگران نشاندار را به آسانی از مواضع اعلام شده و عملکرد مشهود و خیانتبار آنها میتوان شناخت و بدیهی است که هیچیک از آنان به اعتراف قبلی جناب روحانی - که به آن اشاره خواهیم کرد - شایستگی حضور در هیچ مسئولیتی را ندارند.
3- باید از رئیسجمهور محترم پرسید که اگر جنابعالی درباره جرایم مشهود نیز معتقد به اثبات جرم در دادگاه هستید و قبل از تشکیل دادگاه و صدور حکم، استناد به جرایمی که مرتکب شدهاند را غیرحقوقی میدانید، چرا و با کدام توجیه قانونی روز 23 تیرماه 78 در سخنرانی معروف خود- که متأسفانه این روزها جای خالی آن در اظهارات حضرتعالی دیده میشود- از کسانی که فتنه 78 را پدید آورده بودند، با عنوان «اراذل و اوباش»، «آشوبطلب»، «دشمن مردم ایران» و... یادکرده و آنان را مستحق «سرکوب شدید» دانسته بودید؟! در آن هنگام که هنوز جرم آنها - به قول جنابعالی - در هیچ دادگاهی بررسی نشده و به اثبات نرسیده بود! ضمن آن که ابعاد و گستره جنایت فتنهگران 78 با فتنهگران 88 قابل مقایسه نبوده و نیست هر چند که برخی از فتنهگران در هر دو فتنه یاد شده دست داشتهاند.
جناب روحانی در بخشی از سخنان روز 23 تیرماه خود که در اجتماع پرشور مردم تهران و در محکومیت فتنهگران ایراد شده بود، گفته بودند؛ «در کدام کشور جهان حرکتهای آشوبطلبانه این چنین تحمل میشود. اینها- فتنهگران 78- خیلی پستتر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر براندازی را مطرح کنیم. در کدام کشور دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و برهم زدن نظم جامعه تحمل میشود؟ مگر دولت مقتدر جمهوری اسلامی ایران و مسئولین امنیتی نظام، اینگونه حوادث را تحمل خواهند کرد؟ این صبر و تحمل در یکی دو روزه برای این بود که ماهیت این چند صد نفر اوباش به خوبی برای مردم ما روشن شود و همه به خوبی بدانند اینها چه کسانی هستند و دارای چه ماهیتی هستند... بیتردید این افراد دشمن مردم ایران و ارزشهای این مرز و بوم هستند. این اوباش حتی به مساجد هم تعرض کردند» و...
راستی جناب آقای روحانی، به قول حضرتعالی «در کدام کشور جهان و توسط کدام دولت» اینگونه افراد تحمل میشوند؟! چه رسد به آن که در مسئولیت هم قرار بگیرند! و صدالبته، این اظهارنظر جنابعالی قبل از تشکیل دادگاه و رسیدگی به جرایم و جنایات فتنهگران مورد اشاره بوده است.
آقای روحانی بعد از ماجرای 25 بهمن 89 که سران و عوامل اصلی فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 به بهانه حمایت از مردم مصر و تونس اعلام راهپیمایی کرده بودند، طی مصاحبهای با خبرگزاری ایلنا، گفته بود؛
«در روز 25 بهمن عده معدودی به بهانه حمایت از مردم مصر و تونس به خیابان آمدند که اتفاقا در شعارهای آنها حمایتی از مردم مصر و تونس به چشم نمیخورد و متأسفانه با شعارهای ضدانقلابی، موجبات خوشحالی و بهرهبرداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب را فراهم آوردند... اقدامات نابخردانه و فتنهگرانه صورت گرفته در روز 25 بهمن تنها به نفع استکبار و ضدانقلاب بود» و...
4- آقای روحانی گفتهاند؛ از بکارگیری کسانی که براساس حکم دادگاه از حقوق اجتماعی محروم شدهاند، خودداری خواهیم کرد! که باید گفت؛ مگر قرار
دیروز خبرنگار کیهان در کنفرانس خبری رئیسجمهور محترم کشورمان با اشاره به تاکید اخیر رهبرمعظم انقلاب که «فتنه را خط قرمز نظام» دانسته و توصیه کرده بودند وزرا با فتنهگران فاصلهگذاری کرده و به تعهدات خود در جریان رأی اعتماد پایبند باشند، از جناب دکتر روحانی پرسیده بود دولت برای تحقق توصیههای رهبری چه برنامهای دارد؟ و رئیسجمهور محترم در پاسخ، ضمن تاکید بر این که دولت برای عملیاتی کردن تمام نکات مورد نظر رهبر معظم انقلاب برنامهریزی کرده است، اظهار داشتند: «ما در چارچوب قانون عمل میکنیم، معیار ما قانون خواهد بود و کسی اگر محکومیتی دارد و محکومیتش برای این است که طرف از حقوق اجتماعی محروم شود، یعنی دادگاه فردی را برای استفاده از حقوق اجتماعی محروم کرده، به قانون عمل میکنیم ولی تخیل این که آقایی در عکس بوده، حالا این که مال کی است؟ و به چه منظور بوده؟ و رفته تماشا کند یا چه جور شعاری بدهد را نمیپذیریم که کسی بخواهد بر مبنای توهمات، فردی را محکوم کرده یا به دولت بگوید این فرد از حقوق اجتماعی محروم است. محرومیت از حقوق اجتماعی حکم دادگاه میخواهد. ما هم طبق حکم دادگاه عمل میکنیم.»
تاکید رئیسجمهور محترم که دولت همه توصیههای رهبر معظمانقلاب را اجرایی و عملیاتی میکند، قابل تقدیر است و از ایشان غیر از این نیز انتظار نمیرفت و نمیرود. اما ظاهرا جناب دکتر روحانی در اظهارات یاد شده، از چند نکته حقوقی غفلت ورزیده و برخی از واقعیات ملموس و محسوس را نادیده گرفتهاند. از جمله آن که؛
1- جرایم به دو نوع «جرم مشهود» و «جرم غیرمشهود» تقسیم میشوند. جرم غیرمشهود، جرمی است که انتساب آن به مجرم نیاز به اثبات دارد و تا قبل از تشکیل دادگاه و اعلام رأی و نظر قاضی، صرفا در حد یک اتهام است. در این حالت تشکیل دادگاه با دو هدف مشخص صورت میپذیرد. اول؛ اثبات جرم و دوم؛ تعیین مجازات آن. به عنوان مثال، شخصی که از سوی شخص دیگری متهم به سرقت شده است و این سرقت دور از چشم و میدان دید این و آن صورت پذیرفته باشد، قبل از آن که اتهام او در دادگاه به اثبات برسد، «مجرم» تلقی نمیشود و نمیتوان او را به صرف اتهام اثبات نشده مستحق مجازات دانست.
اما، «جرم مشهود» به جرم و جرائمی گفته میشود که در مقابل چشم مأموران و یا شماری از مردم اتفاق افتاده است، مانند آن که شخصی در ملاء عام و در حالی که تعدادی از مردم شاهد بودهاند با قمه به رهگذری حمله کرده و او را مجروح و یا به قتل رسانده باشد. در این حالت وقوع «جرم» و «جنایت» محرز است و تشکیل دادگاه برای اثبات جرم نیست، بلکه برای تعیین مجازات و میزان کیفر مجرم است.
آقای دکتر روحانی یک حقوقدان است و به یقین از تفاوت میان «جرممشهود» و «جرم غیرمشهود» باخبرند، بنابراین، تعجبآور است که برای جرایم و جنایات مشهود اصحاب فتنه، منتظر تشکیل دادگاه ماندهاند! آیا دهها و بلکه صدها نمونه مشهود و ملموس از جنایات شرمآور فتنهگران نظیر، ادعای تقلب در انتخابات، آشوبهای خیابانی، آتش زدن مسجد، هتک حرمت عاشورای حسینی(ع) و سنگباران نمازگزاران ظهرعاشورا، عربده کشیدن به دفاع از اسرائیل و آمریکا، قتل مردم کوچه و بازار، پاره کردن تصویر مبارک حضرت امام(ره) و لگدمال کردن آن با شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! پادوئی آشکار برای مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس و صدها نمونه دیگر از این دست قابل انکار است؟ به یقین جناب روحانی میدانند، تشکیل دادگاه این جماعت برای تعیین مجازات آنهاست و نه اثبات جرم؟!
2- آقای روحانی میفرمایند؛ «تخیل این که آقایی در عکس بوده، حالا این که مال کی است؟ و به چه منظور بوده؟ و رفته تماشا کند یا چه جور شعاری بدهد را نمیپذیریم که کسی بخواهد بر مبنای توهمات، کسی را محکوم کند و به دولت بگوید این فرد از حقوق اجتماعی محروم است»!
درباره این بخش از اظهارات رئیسجمهور محترم - با عرضپوزش- باید گفت که ایشان صورت مسئله را تغییر دادهاند! و این سوال را بیپاسخ گذاردهاند که چه کسی گفته است به صرف «تخیل» و یا مشاهده «تصویر» میتوان افرادی را به فتنهگری متهم کرد؟! سخن درباره افراد فریب خوردهای نیست که با برداشت غلط و یا توهم نسبت به وقوع تقلب و یا حتی با تحریک و ترغیب و دریافت مزد از عوامل اصلی فتنه به میدان آمده بودند. منظور از فتنهگرانی که نباید در دولت به کار گرفته شوند و آقای روحانی و کابینه ایشان ملزم به فاصلهگذاری با آنان شدهاند، افراد و اصحاب نشاندار فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 هستند که بسیار بعید است برای جناب روحانی و یا مشاوران ایشان، ناشناخته مانده باشند. این طیف از فتنهگران شامل افراد نشانداری است که در جریان فتنهآمریکایی اسرائیلی 88 آشکارا حضور داشته و مواضع وطنفروشانه خود را به صراحت اعلام کردهاند و نه، آن عده از فریبخوردگان که در فتنه یادشده به بازی گرفته شده بودند و به قول جناب روحانی تصویر آنها در فلان صحنه دیده میشود و معلوم نیست تماشاچی بودهاند و یا...؟!...
طیف مورد اشاره از فتنهگران نشاندار را به آسانی از مواضع اعلام شده و عملکرد مشهود و خیانتبار آنها میتوان شناخت و بدیهی است که هیچیک از آنان به اعتراف قبلی جناب روحانی - که به آن اشاره خواهیم کرد - شایستگی حضور در هیچ مسئولیتی را ندارند.
3- باید از رئیسجمهور محترم پرسید که اگر جنابعالی درباره جرایم مشهود نیز معتقد به اثبات جرم در دادگاه هستید و قبل از تشکیل دادگاه و صدور حکم، استناد به جرایمی که مرتکب شدهاند را غیرحقوقی میدانید، چرا و با کدام توجیه قانونی روز 23 تیرماه 78 در سخنرانی معروف خود- که متأسفانه این روزها جای خالی آن در اظهارات حضرتعالی دیده میشود- از کسانی که فتنه 78 را پدید آورده بودند، با عنوان «اراذل و اوباش»، «آشوبطلب»، «دشمن مردم ایران» و... یادکرده و آنان را مستحق «سرکوب شدید» دانسته بودید؟! در آن هنگام که هنوز جرم آنها - به قول جنابعالی - در هیچ دادگاهی بررسی نشده و به اثبات نرسیده بود! ضمن آن که ابعاد و گستره جنایت فتنهگران 78 با فتنهگران 88 قابل مقایسه نبوده و نیست هر چند که برخی از فتنهگران در هر دو فتنه یاد شده دست داشتهاند.
جناب روحانی در بخشی از سخنان روز 23 تیرماه خود که در اجتماع پرشور مردم تهران و در محکومیت فتنهگران ایراد شده بود، گفته بودند؛ «در کدام کشور جهان حرکتهای آشوبطلبانه این چنین تحمل میشود. اینها- فتنهگران 78- خیلی پستتر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر براندازی را مطرح کنیم. در کدام کشور دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و برهم زدن نظم جامعه تحمل میشود؟ مگر دولت مقتدر جمهوری اسلامی ایران و مسئولین امنیتی نظام، اینگونه حوادث را تحمل خواهند کرد؟ این صبر و تحمل در یکی دو روزه برای این بود که ماهیت این چند صد نفر اوباش به خوبی برای مردم ما روشن شود و همه به خوبی بدانند اینها چه کسانی هستند و دارای چه ماهیتی هستند... بیتردید این افراد دشمن مردم ایران و ارزشهای این مرز و بوم هستند. این اوباش حتی به مساجد هم تعرض کردند» و...
راستی جناب آقای روحانی، به قول حضرتعالی «در کدام کشور جهان و توسط کدام دولت» اینگونه افراد تحمل میشوند؟! چه رسد به آن که در مسئولیت هم قرار بگیرند! و صدالبته، این اظهارنظر جنابعالی قبل از تشکیل دادگاه و رسیدگی به جرایم و جنایات فتنهگران مورد اشاره بوده است.
آقای روحانی بعد از ماجرای 25 بهمن 89 که سران و عوامل اصلی فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 به بهانه حمایت از مردم مصر و تونس اعلام راهپیمایی کرده بودند، طی مصاحبهای با خبرگزاری ایلنا، گفته بود؛
«در روز 25 بهمن عده معدودی به بهانه حمایت از مردم مصر و تونس به خیابان آمدند که اتفاقا در شعارهای آنها حمایتی از مردم مصر و تونس به چشم نمیخورد و متأسفانه با شعارهای ضدانقلابی، موجبات خوشحالی و بهرهبرداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب را فراهم آوردند... اقدامات نابخردانه و فتنهگرانه صورت گرفته در روز 25 بهمن تنها به نفع استکبار و ضدانقلاب بود» و...
4- آقای روحانی گفتهاند؛ از بکارگیری کسانی که براساس حکم دادگاه از حقوق اجتماعی محروم شدهاند، خودداری خواهیم کرد! که باید گفت؛ مگر قرار بود اینگونه محکومین هم در دولت به کار گرفته شوند؟! اگر مقصود از فاصله گذاری وزرا با فتنهگران، خودداری از بهکارگیری محکومان بود که نیازی به توصیه و یادآوری تعهد آنان در جریان رأی اعتماد نبود!
5- این سخن رئیسجمهور محترم در کنفرانس خبری دیروز که دولت تمامی توصیههای رهبرمعظم انقلاب را اجرایی و عملیاتی خواهد کرد، میتواند از عزم جدی ایشان برای تحقق توصیهها و رهنمودهای یادشده حکایت کند ولی برخی از شواهد موجود به این تردید دامن میزنند که مبادا کسانی در پی تغییر صورت مسئله به منظور زمینهسازی برای حضور و نفوذ اصحاب و عوامل فتنه در عرصه و دور کردن دولت محترم از نتیجه مطلوب باشند که انشاءالله چنین مباد.
حسین شریعتمداری
بود اینگونه محکومین هم در دولت به کار گرفته شوند؟! اگر مقصود از فاصله گذاری وزرا با فتنهگران، خودداری از بهکارگیری محکومان بود که نیازی به توصیه و یادآوری تعهد آنان در جریان رأی اعتماد نبود!
5- این سخن رئیسجمهور محترم در کنفرانس خبری دیروز که دولت تمامی توصیههای رهبرمعظم انقلاب را اجرایی و عملیاتی خواهد کرد، میتواند از عزم جدی ایشان برای تحقق توصیهها و رهنمودهای یادشده حکایت کند ولی برخی از شواهد موجود به این تردید دامن میزنند که مبادا کسانی در پی تغییر صورت مسئله به منظور زمینهسازی برای حضور و نفوذ اصحاب و عوامل فتنه در عرصه و دور کردن دولت محترم از نتیجه مطلوب باشند که انشاءالله چنین مباد.
حسین شریعتمداری
شهرستان جلفا در آذربایجان شرقی اکنون تنها شهر ایرانی است که قبرستان ندارد و مردم این شهر، اموات خود را در شهرهای اطراف دفن میکنند، تلاش برای ایجاد قبرستان در این شهر نیز تاکنون بینتیجه بوده است.
جلفا از دیر باز مبدا تجاری ایران و شاهراه تردد کاروان های بزرگ بوده است، با این حال در آن زمان به دلیل نامناسب بودن شرایط آب و هوایی، مردم رغبت زیادی برای زندگی در این شهر نداشتند و تراکم جمعیت شهرستان بیشتر در روستاهای هادی شهر، شجاع، گرگه علمدار و شاهمار بود. مردم برای کار روزها به جلفا می آمدند و شب ها به شهرهای خود بازمی گشتند، برای همین از آن زمان تاکنون گورستانی در این شهر ساخته نشده است و مردم اموات خود را در شهرهای محل سکونت خود غسل داده و دفن می کردند، اما با رونق منطقه و ساکن شدن تدریجی افراد در این شهر، رویه دفن اموات در شهرهای اطراف همچنان ادامه یافت و این باعث شد جلفا با وجود برخورداری از ساکنان دائم، همچنان بدون قبرستان بماند.
فرماندار شهرستان جلفا با بیان این که بیشتر اهالی این منطقه غیربومی هستند و صرفا برای انجام کار به این شهر می آیند، به دلایل نبود آرامگاه در شهر جلفا اشاره کرد و گفت: این شهر به دلیل این که از زمان قدیم یک شهر اداری بوده، بیشتر افراد غیربومی برای فعالیت های کاری به این شهر می آمدند و بیشتر در زمینه های راه آهن و گمرک فعالیت می کردند و معمولا پس از فوت نیز در شهر خود مدفون می شدند.
زاهد محمودی در گفت وگو با مهر یادآور شد: حدود هشت سال پیش، شورای شهر جلفا مکانی را برای ایجاد آرامگاهی در این شهر اختصاص داد که به دلیل استقبال نشدن این گورستان ایجاد نشد.
وی در عین حال از وجود آرامگاه هشت شهید در شهر جلفا خبر داد و گفت: در این شهر، پنج شهید گمنام هشت سال دفاع مقدس در حیاط مسجد جامع مدفون شده اند و علاوه بر این، آرامگاه سه سرباز شهید سال 1320 نیز وجود دارد که در حاشیه رود ارس در کنار پل آهنی شهر جلفا دفن شده اند.
یک مورخ و محقق نیز با اشاره به دلیل نبودن آرامگاه در شهر جلفا گفت: سابقه تاریخی شهر جلفا به بعد از قرارداد عهدنامه ترکمنچای برمی گردد که بعد از تقسیمات کشوری اداره های پست، گمرک و شبکه بهداشت در این شهرستان ایجاد شد و بیشتر ساکنان آن هم غیربومی بوده اند.
ولی راعی شجاعی افزود: از حدود 150 سال پیش قرار بود در شهر جلفا آرامگاهی ایجاد شود، اما به دلیل غیربومی بودن ساکنان، هر فرد بعد از مرگ در شهر خود دفن می شد و شهرهای شجاع و شاهمار نزدیکترین شهرهایی بود که در آن زمان برخی از ساکنان جلفا پس از مرگ در آنجا دفن می شدند.
وی با بیان این که حدود 37 سال پیش نیز مجددا قرار شد در جلفا آرامگاهی ایجاد شود، گفت: این شهر به لحاظ دارا بودن کلیسای خرابه، گردشگران زیادی داشت و در آن زمان یک خانواده ارمنی برای زیارت این کلیسا آمده بودند که در راه بازگشت فرزند خود را از دست دادند و او را در این آرامگاه دفن کردند، مسلمانان به دلیل این که نخستین مدفون این گورستان ارمنی بود، اموات خود را در آنجا دفن نکردند و بعدها آنجا به آرامگاه ارامنه تبدیل شد.
به گفته راعی حدود شش سال گذشته نیز قرار بود در تپه ای نزدیک شهر جلفا، آرامگاهی ایجاد شود که به دلیل نظامی بودن آن اجازه ایجاد گورستان داده نشد.
وی با اشاره به دلیل دفن اکثر افراد فوت شده شهر جلفا در هادی شهر گفت: در سال های گذشته به دلیل این که در هادی شهر غسالخانه وجود داشت، اهالی شهر جلفا افراد فوت شده خود را در هادی شهر دفن می کردند که با ایجاد غسالخانه در شهرهای شجاع و شاهمار، اموات مردم جلفا در این شهرها نیز به خاک سپرده می شوند.
رتبه شانزدهم در آمار مرگ و میر آذربایجان شرقی
مدیر کل ثبت احوال آذربایجان شرقی نیز با اشاره به آمار مرگ و میر در سه ماه نخست امسال در شهرستان جلفا گفت: آمار مرگ و میر در سه ماه نخست آذربایجان شرقی، پنج هزار و 562 مورد بوده که 88 مورد آن مربوط به جلفاست و این شهرستان رتبه شانزدهم را در آمار مرگ و میرهای استان دارد.
علی جعفری آذر همچنین به آمارهای مرگ و میر جلفا در سال گذشته اشاره کرد و افزود: سال گذشته در آذربایجان شرقی 22 هزار و 705 مورد وفات اتفاق افتاده بود که 300 مورد آن مربوط به شهرستان جلفا بوده است
حمله رئیس جمهور به منتقدان در حالی که اخیراً هیچ انتقادی درباره عملکرد هستهای دولت مطرح نشده بود گمانهزنیهایی را درباره علت این اظهارات پیش میکشد.
وبسایت جهاننیوز ضمن طرح این موضوع نوشت: اظهارات آقای روحانی درست زمانی بیان شد که تقریباً هیچ انتقادی در روزهای پیش از آن درباره موضوع هستهای بیان نشده بود که حتی هفتههای پیش از آن هم فضای انتقاد از عملکرد هستهای دولت، کاملاً آرام و بدون حاشیه بود. با توجه به این واقعیت، نگاه بخشی از ناظران سیاسی به سمت و سوی دیگری رفت و گمانهزنیهایی درباره پشت پرده این هجمه ناگهانی مطرح شد. در نهایت این تحلیل شکل گرفت که هدف اصلی رئیس جمهور نه تاختن به منتقدان رویکرد هستهای که «انحراف افکار عمومی از چند واقعه مهم غیرسیاسی» بوده است.
جهاننیوز میافزاید: همزمانی سخنرانی آقای روحانی با صدور رأی دادگاه لاهه به نفع امارات در پرونده کرسنت، افزایش انتقادات از رانت 650 میلیون یورویی و استیضاح وزیر علوم، تحلیل فوق را به واقعیت نزدیکتر کرد. دولت در حالی پرونده کرسنت را در دادگاه لاهه به امارات واگذار کرد که بسیاری از دلسوزان از همان روز رأی اعتماد زنگنه هشدار دادند که انتخاب وی به عنوان وزیر نفت به صلاح نیست. پس از آن هم بارها کوشیدند که دولت به رد و بدل شدن رشوه در این پرونده اذعان و آن را ملغی کند یا دست کم وزیر نفت با پیگیری مجدانه پرونده، برای دوری از ضرر هنگفت در معامله گازی با امارات بکوشد اما رأی دادگاه از واقعیت دیگری حکایت داشت.
در ادامه این تحلیل آمده است: این خبر تلخ و کمکاری بزرگ مسئولان دولتی در شرایطی رسانهای شد که اعتراضات منتقدان به دفاع رئیس جمهور از مسئولان اعطا کننده رانت 650 میلیون یورویی، بالا گرفته بود. در چنین شرایطی ایجاد یک محور ثانویه و منحرف ساختن نگاهها به سمت موضوعی حاشیهای و کاذب میتوانست تا مدتی خیال دولتمردان را از پاسخگویی به چند اشتباه سهمگین راحت کند؛ کاری که رئیس جمهور یک تنه آن را برعهده گرفت، حتی به بهای عبور از شعارها و وعدههای خود.
جهاننیوز همچنین نوشت: البته یک تحلیل همسوی دیگر هم در میان برخی محافل سیاسی مطرح است که علت اصلی تندی اخیر رئیس جمهور را برآورد او از نتیجه مذاکرات هستهای میداند. براساس این تحلیل، آقای روحانی به این نتیجه رسیده که مذاکرات به شکست انجامیده و به منتقدان پرخاش کرده است.
در همین حال وبسایت شفاف در تحلیلی با اشاره به یک سالگی دولت احتمال داد سخنان تند و اهانتآمیز روحانی مقدمهچینی برای جورچین فرافکنی در آینده است. این سایت مینویسد: انحراف افکار عمومی از سوء مدیریتها و تصمیمات غلط و چرخاندن پیکان تقصیر به سمت کسانی که یک میلیونیم قدرت، بودجه و اختیارات دولت را ندارند، نهایت سیاسیکاری است. مردم میدانند که چرا و چگونه، بعضی سیاستمداران به سبک رونالدینهو، به یک سو نگاه میکنند و به سوی عکس پاس میدهند. مردم اصلاً واکنش مثبتی به این بازیها نشان ندادهاند.