وبسایت جهاننیوز با بررسی وضعیت رشد علمی کشور سالهای گذشته و علل افت علمی کشور در سال 2013 بر مبنای رنکینگهای بینالمللی نوشت: سهم تولید علم ایران از سال 2005 تا 2012 مرتبا افزایش یافته و از سال 2013 این رشد متوقف شده و عقبگرد علمی کشور آغاز شده است. به عبارت دیگر پس از رشد علمی مستمر، کشور در طول 2 سال اخیر با افت علمی مواجه شده است.
این گزارش حاکی است در دولت نهم کشور همواره با رشد خیرهکننده علمی روبهرو بوده است. در زمان چهارساله دولت نهم، همواره شاهد رشد علمی کشور در تولید علم بودهایم. این رشد در سال 2006 به عدد نزدیک به 50 رسیده است که در سطح جهانی یک عملکرد فوقالعاده محسوب میشود.
عملکرد دولت دهم نیز از سال 2009 تا 2012 در روند تولید دانش در جهان مطلوب بوده و همانگونه که مشاهده میشود در این سالها، نرخ تولید علم کشور همواره در حال رشد بوده است. بیشترین رشد در دولت دهم در سال 2011 و برابر 32 درصد رشد میباشد.
در سال 2013 با تغییر سیاستهای وزارت علوم افت علمی کشور آغاز شده و متاسفانه شاهد افت 47/2 درصدی در تولید علم کشور هستیم. این در حالی است که در این سالها هرگز با افت علمی کشور روبهرو نبودیم.
در سال 2013 افت علمی کشور در برخی رشتهها نزدیک 50 درصد نیز رسیده است. این آمار نشان دهنده سیاستهای نادرست آموزش عالی و عدم توجه به رشد علمی در بسیاری از رشتههاست.
هزار و 182 عضو رسمی هیئت علمی دانشگاهها در نامهای به رئیسجمهور نسبت به افت علمی کشور هشدار دادند.
به گزارش فارس، در ابتدای نامه استادان دانشگاه، ضمن آرزوی توفیق برای رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت تصریح شده است: مطالب و پیشنهادات کوتاه و مهمی را در خصوص فعالیتهای علمی، پژوهشی، فناوری، نوآوری و نهایتاً توسعه فعالیتهای شرکتهای دانشبنیان در چارچوب اقتصاد مقاومتی برای شکوفایی و اقتدار ملی با تکیه بر خیل عظیم و مشتاق اساتید و محققین دانشگاهی به همراه دانشجویان مقاطع مختلف، به خصوص تحصیلات تکمیلی و همچنین سایر ظرفیتهای ملی در این حوزه به استحضار میرساند.
استادان دانشگاه در ادامه نامه خود آوردهاند: اهمیت علم و فناوری و پژوهشهای مرتبط با آن برای همه کشورها و به طور خاص برای کشور عزیز ما امر واضحی است که نیاز به بیان یا اثبات ندارد. آنچه در این خصوص مورد سؤال است، اولویت و چگونگی آن میباشد. شاید به دلیل برخی نیازهای روزمره و بعضاً اضطراری به نظر رسد که فعالیتهای علمی جایگاهی ندارد و وقتی مشکلات برطرف شد به مسائل علمی پرداخته خواهد شد! این نامه میافزاید: حاکمیت چنین نگاهی در بنگاههای اقتصادی که عمدتاً منافع کوتاه مدت را میبینند شاید مورد قبول باشد ولی برای کشوری که دارای آرمانهای والا و مشخصی است و علم از ارزشهای بنیادین و مکتبی آن است قطعاً قابل قبول نیست. رشد خیرهکننده تولیدات علمی کشور در ۱۰ – ۱۲ سال اخیر و دستاوردهای فناورانه در برخی از حوزههای مهم مثل هستهای، هوافضا، نانوفناوری، دفاعی، پزشکی و سلامت، عمرانی، نفت و گاز و ارتقای توانمندی صنعتی در اکثر حوزههای رایج دنیا با وجود تحریمهای گسترده که از ابتدای انقلاب وجود داشته است، نشاندهنده ظرفیت و استعداد بینظیر کشور برای دستیابی به قلههای علم و فناوری دنیا است و این هدف به لطف و عنایت الهی برای ملت بزرگ ایران دستیافتنی است. استادان دانشگاه سپس در ادامه نامه خود یادآوری کردهاند: رهبر معظم و فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیتاللهالعظمی خامنه ای(مدظلهالعالی) با هوشمندی کامل و بصیرت بینظیر و با تکیه بر آموزهها و تعالیم اسلامی همیشه بر تأثیر علم و فناوری در پیشرفت همهجانبه کشور و تحقق اهداف والای انقلاب اسلامی تأکید داشتهاند، به نحوی که قدرت و اقتدار ملی را بر سه محور عمده فرهنگ، علم و اقتصاد بیان نمودهاند. ایشان در سالهای اخیر به طور ویژه و گسترده به همه اقشار جامعه، به خصوص به مسئولان نسبت به اهمیت و ضرورت جهاد علمی سفارش کرده و میکنند. معظمله از ابتدای شروع دولت یازدهم، از جلسه تنفیذ تا موقعیتهای مناسب بعدی بر این امر و بر حفظ سرعت پرشتاب علمی کشور تأکید داشتهاند، به عنوان نمونه در حکم اخیر دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند که شتاب رشد علمی کشور نباید به هیچ بهانهای حتی اندکی کاهش یابد، بلکه باید روز به روز بر آن افزوده شود.
در اسناد بالا دستی از جمله قانون اساسی، قانون برنامه پنجم، نقشه جامع علمی کشور، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و سیاستهای کلی علم و فناوری بر پیشرفت همهجانبه علم و فناوری تأکید شده است. از جمله در سیاستهای کلی علمی و فناوری، «جهاد مستمر علمی با هدف کسب مرجعیت علمی و فناوری» تصریح شده است. استادان امضاکننده این نامه سپس تأکید کردهاند: با چنین پشتوانه و الزامات مستحکم قانونی و عقلانی، روند برنامهریزی و اقدامات و فعالیتهای صورت گرفته در این حوزه متناسب با اهداف و سیاستها به نظر نمیرسد. کاستیهای متعددی در زمینههای مختلف اعم از سیاستگذاری و هدایت فعالیتهای پژوهشی به سمت نیازهای واقعی کشور، کاربردی نمودن مقالات و پایان نامه ها، ایجاد مشوقها و سازکارهای اثربخش در ارتباط دانشگاه و صنعت، درگیر نمودن اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در طرح و پروژههای کاربردی، تصویب و تخصیص اعتبارات مالی برای طرحها و پروژههای اساسی و سایر فعالیتهای پژوهشی، میزان تولیدات علمی، اختصاص منابع موجود به زیرساختها و فعالیتهایی با اولویت دستاوردهای عملی، توسعه و گسترش پارکهای علم و فناوری و شرکتهای دانشبنیان مستقر در آنها، تحریک و تشویق بازار داخلی و خارجی برای دستاوردهای دانشی و فناورانه داخلی، متناسبسازی محتوا و شیوههای آموزشی با الزامات کاربردی و پژوهشهای اصیل، تضعیف دورههای تحصیلات تکمیلی پژوهشمحور، رکود یا حذف طرحهای کلان ملی که از نیازها و ضروریات جدی کشور میباشد، شایستهسالاری و مدیریت حرفهای و جهادی، مشاهده میشود که آثار منفی آنها به تدریج و در حوزههای مختلف مثل تداوم وابستگی به خارج، بیکاری حجم زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاهی، لطمه به باور و اعتماد ملی، افت رتبه علمی در جهان، عدم تحقق اهداف و چشمانداز و جلب توجهات جامعه علمی به مسائل غیرواقعی و حاشیهای، آشکار میشود.
این استادان در پایان نامه خود به رئیسجمهور آوردهاند: پیشنهاد مشخص ما اعضای هیئت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش علمی کشور این است که با تمرکز و تقویت جهتگیریهای صحیح علم و فناوری در چارچوب تدابیر، قوانین و سیاستهای مصوب با مشارکت تمام اقشار مرتبط با این حوزه از تولیدکنندگان علم تا بهرهبرداران و واسطههای مربوط، فضای شور و نشاط و پیشرفت همهجانبه علمی را توانی مضاعف بخشیده و این عرصه را تبدیل به عرصهای استثنایی برای پیشرفت کشور قرار گیرد و بر اساس آن فرصتهای استثنایی را بهوجود آورد و با سرعت زیاد وابستگی کشور به درآمدهای حاصل از خامفروشی، به خصوص نفت و گاز را قطع کرد و همگان شاهد رونق و شکوفایی هرچه بیشتر کشور با حفظ ارزشها و آرمانهای آن باشند.
مشرق در این زمینه با اشاره به بروز جو خوشبینی پس از انتخابات 92 نوشت: این جو پس از آغاز به کار دولت به علت سیگنالهایی که برخی مسئولان دولت به جامعه ارسال میکردند، با شدت بیشتری ادامه یافت و با امضای توافق هستهای ژنو در آذرماه 1392 به اوج خود رسید. در آن دوران، هر روز رکوردهای بورس جابجا میشد و مسئولان ارشد دولت نیز از رشد چشمگیر شاخص بورس مسرور بودند و مردم را به سرمایهگذاری بیشتر در بازار سرمایه دعوت میکردند زیرا معتقد بودند با امضای توافق ژنو، سرمایهگذاران و شرکتهای خارجی به سرعت به کمک اقتصاد ایران خواهند آمد.
رشد حبابی بورس تا چند هفته پس از توافق ژنو نیز ادامه یافت؛ اما به تدریج که جزئیات توافق علنی شد و سهامداران و فعالان بورس متوجه شدند که خبری از رفع تحریمها و گشایشهای اقتصادی وعده داده شده نیست، حباب بورس ترکید و شاخص بورس که به مرز 90 هزار واحد رسیده بود روز به روز و هفته به هفته سقوط کرد و این سقوط ماهانه و سالانه شد و تا امروز ادامه یافته است.
این گزارش میافزاید: از آن زمان که روند کلی بورس نزولی شده، سهامداران خرد بازار زیانهای هنگفتی کردهاند و مقامات ارشد دولتی که پس از توافق ژنو مردم را به سرمایهگذاری در بورس دعوت میکردند، دیگر سخنی درباره بورس نمیگویند و اکثراً درباره بورس سکوت کردهاند. بدین ترتیب، ارزش بازار اوراق بهادار که در پایان آذر ماه 1392 یعنی پس از توافق ژنو به رکورد 425 هزار میلیارد تومان رسیده بود، هم اینک به حدود 284 هزار میلیارد تومان کاهش یافته است. به عبارت دیگر، 141هزار میلیارد تومان از ارزش بازار بورس کاسته شده، یعنی معادل این رقم از کف سهامداران رخت بربسته است. 141 هزار میلیارد تومان کاهش ارزش بازار در حالی رخ داده که کل دلارهای آزاد شده پس از توافق ژنو، حدوداً 10 میلیارد دلار معادل 32 هزار میلیارد تومان بوده است.
لازم به یادآوری است از ابتدای مذاکرات هستهای در دولت، آگاهان و دلسوزان کشور به دولت هشدار میدادند که مسائل اقتصادی را به مذاکرات گره نزنند؛ اگر به آن هشدارها توجه میشد، مطمئناً دماسنج اقتصاد کشور و دیگر صنایع، اینچنین سقوط نمیکرد و به اعتماد مردم به بورس لطمه وارد نمیکرد.
از اردیبهشت 92 که آقای روحانی گفت آمریکا کدخداست و بستن با کدخدا راحتتر است، دو سال میگذرد. او در این دو سال حتما باتجربهتر شده است. شاهد این ادعا سخن رئیسجمهور در روز مبعث خطاب به برخی شیوخ عرب بود مبنی بر اینکه «به کمپ پیامبر(ص) و قرآن پناه ببرید، به سوی کمپ دیوید نروید. کمپ اسلام و پیامبر میتواند منجی شما باشد». این سخن به آن کلام حکیمانه مقتدای انقلاب نزدیک است که دو هفته پیش در جمع کارگران فرمودند «کلید حل مشکلات اقتصادی در نیویورک و لوزان و ژنو نیست، در داخل است.»
در جریان جنگ جهانی دوم، ارتش ژاپن به فرماندهی «ژنرال یاماشیتا» و ارتش انگلیس به فرماندهی «ژنرال پرسیوال» در سنگاپور رو در روی هم قرار گرفته بودند. ژنرال یاماشیتا که در چند هفته اول درگیری، بیشترین ذخیره سوخت و مهمات خود را مصرف کرده بود و در صورت ادامه جنگ، شکست خود را قطعی میدید، دست به یک حیله جنگی زد که امروزه از آن با عنوان یکی از کارآمدترین تاکتیک جنگی یاد میشود.
درخت مداد از خانواده «افوربیاسه» از جمله درختان همیشه سبزی است که در بخشهای مختلفی همچون کشاورزی و درمان در شهرستان نیکشهر مورد استفاده قرار میگیرد، دلیل نامگذاری این درخت به درخت مداد شکل ساقههای آن است که شبیه مداد است.
رئیس اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان نیکشهر در این زمینه اظهار کرد: افوربیا تیروکالی یا درخت مداد به شکل کاکتوس ولی بدون خار است که ارتفاع آن معمولاً به سه تا پنج متر میرسد.
سیدرضا صمیمی افزود: قبل از خشکسالیهای دو دهه اخیر در استان از این درخت برای رفع آفات و حشرات و حصاری برای جلوگیری از ورود حیوانات به مزارع کشاورزی استفاده شده است که نقش بسزایی در جلوگیری از قطع سایر درختان داشته است.
وی ادامه داد: این گیاه درحال حاضر در منطقه نکهچ و روستای هیچان وجود دارد که به دلیل سمی بودن شیره آن هیچ حیوان و حشرهای به آن نزدیک نخواهد شد.
رئیس اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان نیکشهر گفت: سالانه تعداد زیادی از درختان شورگز و چگرد برای استفاده در حصارهای باغات و اراضی کشاورزی قطع میشود که احیا و تکثیر این درخت و توزیع آن بین کشاورزان میتواند ناجی درختان شورگز و چگرد تلقی شود.
این مسئول بیان کرد: این درخت به دلیل نیاز پایین آب علاوه بر ساخت حصار زنده میتواند به عنوان یک کود غنی و آفتکش مورد استفاده کشاورزان قرار گیرد.
صمیمی افزود: اگر چه تماس بدن با شیره این درخت باعث سوزش شدید پوست شده و تماس آن با چشم ممکن است باعث کوری موقت شود اما از این درخت برای درمان بسیاری از بیماریها استفاده میشود.
رئیس اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان نیکشهر اضافه کرد: در کشورهای مختلف از این درخت برای تولید چسب و لاستیک استفاده میشود و به گفته ملوین کالوین از شیمیدانان معروف آمریکایی این گیاه به دلیل تولید هیدروکربن لاتکس قابلیت تبدیل به بنزین را دارد و او پیشنهاد بهرهبرداری از این گیاه را برای تولید نفت داده و تخمین زده که 10 تا 50 بشکه نفت در هر هکتار از این گیاه به دست آید.
گفت: آقای یونسی، نماینده ویژه رئیس جمهور در امور اقلیتهای قومی و دینی گفته است امپراتوری ایران با مرکزیت بغداد تشکیل میشود!
گفتم: آمریکا و متحدانش اینهمه زور میزنند و دروغ و جفنگ سر هم میکنند که حمایت اسلامی و انسانی ایران از ملتهای مظلوم در مقابل تروریستهای وحشی داعش را مخدوش جلوه بدهند ولی نمیتوانند، اما یکدفعه معلوم نیست این آقای یونسی با چه انگیزهای از این حرفهای سخیف و دشمن شادکن میزند؟!
گفت: ایشان قبلاً هم از پیش خودش حرفهای حاشیهسازی زده بود و البته بعداً حرفش را اصلاح کرده بود. این دفعه هم وقتی متوجه شده که حرف بیربطی زده سخنش را تصحیح کرده است.
گفتم: حالا اگر ایشان قدرت بیان ندارد و نمیتواند منظور و مقصود خود را بیان کند، قدرت حرف نزدن که دارد!
گفت: بعضیها به جای اینکه چیزی را برای دیگران توضیح بدهند، باید چند نفر به خود آنها حرف حساب را حالی کند.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو میگفت؛ رفتم به یکی از شعبههای انتقال خون و یک کیسه خون دادم، از هوش رفتم و ۳ تا کیسه خون بهم زدند تا به هوش اومدم. و بعد گفتند؛ لطفاً دیگه اینورا پیدات نشه!
دیروز سرکار خانم افخم، سخنگوی محترم وزارت امور خارجه کشورمان در نشست خبری با رسانهها، ضمن تأکید بر این نکته که توافق هستهای مورد نظر ما «توافق یک مرحلهای است»، اظهار داشتند «مذاکره کنندهها برای اینکه بتوانند روی جزئیات توافق کنند، ابتدا نیازمند آن هستند که یک تفاهم سیاسی داشته باشند و این تفاهم سیاسی برای برخی به منزله توافق سیاسی شکل میگرفت و...»
آنچه سخنگوی محترم وزارت امور خارجه درباره چگونگی توافق با 5+1 مطرح کرده و بر آن تأکید ورزیدهاند دقیقاً همان «توافق دو مرحلهای» است که ترجمان دیگری از «کلاه گشاد توافق ژنو» است و ایشان فقط صورت مسئله را تغییر دادهاند بیآن که محتوا و ماهیت آن عوض شده باشد! خانم افخم میفرمایند ابتدا یک «تفاهم سیاسی» روی کلیات صورت میپذیرد و بحث و توافق درباره جزئیات به بعد موکول میشود، که باید پرسید «تفاهم روی کلیات» و سپس «توافق درباره جزئیات» چه فرقی با توافق دو مرحلهای دارد؟! بخوانید؛
1- «تفاهم» مورد اشاره خانم افخم اگر تعهدآور نباشد، بود و نبود آن یکسان است و چنانچه این «تفاهم»، تعهداتی را در پی داشته باشد، همان «توافق» است و تغییر نام آن و استفاده از واژه متفاوت، فقط تغییر صورت مسئله است!
2- سخنگوی محترم وزارت خارجه میگوید «هیچ تفاهمی بدون روشن شدن کلیه جزئیات شکل نخواهد گرفت» در این حالت، یعنی اگر «تفاهم اولیه» به قول ایشان تمامی جزئیات را شامل شود، دیگر «توافق دوم» درباره جزئیات چه مفهوم و چه ضرورتی دارد؟! مگر نه اینکه مطابق گفته سرکار خانم افخم در «تفاهم سیاسی» و اولیه، «کلیه جزئیات مشخص خواهد شد»، بنابراین توافق بعدی که موضوع آن نیز بحث درباره جزئیات است، برای چیست؟!
3- سخنگوی محترم وزارت خارجه کشورمان توضیح میدهد که «اگر تفاهمی شکل بگیرد که جزئیات تفاهم نیز مشخص باشد و براساس تفاهم بر روی کلیات، طرفین به جزئیات بپردازند، طبعاً، ما یک توافق خواهیم داشت، یعنی توافق دو مرحلهای مورد نظر ما نیست»!
در این بخش از اظهارات ایشان دقت کنید؛ تفاهم بر روی کلیات که جزئیات آن مشخص باشد! که باید گفت؛ اگر جزئیات مشخص است، چرا میفرمایند تفاهم «بر روی کلیات»؟! ظاهراً و با عرض پوزش، این تناقض آشکار، نشان میدهد که موضوع مورد بحث برای شخص سخنگوی وزارت خارجه نیز مشخص نیست و جمع کردن دو محور تناقض باعث شده که ایشان در بیان ماجرا دچار تناقضگویی شوند.
4- و اما، تأکید خانم افخم بر این که «طرفین براساس تفاهم روی کلیات، به جزئیات خواهند پرداخت» به وضوح نشان میدهد که «تفاهم» مورد نظر ایشان «تعهدآور» است و بحث درباره جزئیات، یعنی مرحله دوم، الزاماً بایستی در چارچوب تفاهم اولیه- بخوانید توافق اولیه- صورت بپذیرد. از این روی بدون کمترین تردید و ابهامی به این نتیجه قطعی میرسیم که فرمول ارائه شده از سوی سخنگوی محترم وزارت خارجه کشورمان، دقیقاً و بیکم و کاست، همان فرمول توافق دو مرحلهای است که حریف پیشنهاد کرده بود. این توافق دو مرحلهای برای آمریکا به اندازهای حائز اهمیت است که وقتی رهبر معظم انقلاب در بیانات 19 بهمن ماه مخالفت برخاسته از درک دقیق خود را با آن اعلام فرمودند، جان کری، وزیر خارجه آمریکا ساعاتی پس از انتشار بیانات حضرت آقا با عجله اعلام کرد؛ اگر توافق پیشروی دو مرحلهای نباشد، آمریکا میز مذاکره را ترک خواهد کرد. و البته تهدید جانکری در حالی بود که آمریکا ادامه مذاکرات را - صرفاً برای ادامه چالش و در پی آن، ادامه تحریمها و نه حل و فصل ماجرا - برای خود ضروری و حیاتی میداند و گفتنی است که همان روز کیهان در تیتر اول خود نوشت «جان کری بلوف میزند، آمریکا به میز مذاکره نیاز دارد» و روز دوشنبه هفته جاری «جن ساکی» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در یک نشست خبری با تلویحی نزدیک به تصریح، اظهارات تهدیدآمیز جان کری را پس گرفت.
5- برای نشان دادن این که «تفاهم» اگر تعهدآور باشد، همان «توافق» است اشاره به استفسار مجلس شورای اسلامی از شورای نگهبان و پاسخ آن شورا ضروری است.
در تاریخ 1362/8/21، آقای هاشمی رفسنجانی از جایگاه ریاست مجلس شورای اسلامی، استفساریه زیر را درباره مفاد اصول 139 و 77 قانون اساسی به شورای نگهبان میفرستد؛
«با احترام، همانطور که اطلاع دارید اصل 139 و اصل 77 قانون اساسی، صلح دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی را در صورتی که مورد دعوی خارجی باشد، موکول به تصویب مجلس دانسته و عهدنامهها و مقاولهنامه، قراردادها نیز باید به تصویب مجلس برسد، آنچه که برای کمیسیون سؤالات باید روشن گردد این است که آیا در موارد جزئی که تصرف در قراردادها میشود و بعضی از مواد آن را از نظر مقدار پول و یا زمان تحویل تغییر میدهند، این نیز باید به تصویب مجلس برسد، یا خیر؟
و آیا تفاهمنامههایی که نمایندگان دولت با طرفهای خارجی امضا میکنند و بر آن فعالیت طرفین مبتنی میگردد، جزء قرارداد حساب میآید؟
و آیا بعد از تصویب اصل، داشتن رابطه تجاری با دولتهای خارجی، مسئولین دولت جمهوری اسلامی حق دارند در این چارچوب در هر موردی که صلاح دانستند، برای داد و ستد قرارداد بسته موارد جزئی را مشخص نمایند؟»
و شورای نگهبان پاسخ این استفساریه را در 3 بند جداگانه به مجلس شورای اسلامی میفرستد؛
«عطف به نامه شماره 6701/250/ د. هـ مورخ 1362/8/26 پاسخ پرسش؛ در رابطه با اصول 139 و 77 به شرح زیر اعلام میشود:
1- «در هر مورد عمل دولت یا هر مقام مسئولی به استناد تصویب مجلس شورای اسلامی انجام میشود، فقط در محدوده مصوبه قانونیت دارد و خارج از آن محدوده جزئا و کلا به تصویب مجلس شورای اسلامی نیاز دارد.
2- یادداشت تفاهم چنانچه ایجاد تعهد نماید مثل قرارداد است و بایستی ضوابط مذکور در قانون اساسی نسبت به آن رعایت شود.
3- قراردادهای جزئی در رابطه با اصل قراردادهای موضوع اصل 77 قانون اساسی در صورتی که خارج از محدوده قرارداد اصل باشد باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.» دبیر شورای نگهبان- لطفالله صافی»
6- همانگونه که در پاسخ شورای نگهبان به مجلس شورای اسلامی، ملاحظه میشود، این شورا که مرجع قانونی برای تفسیر مفاد قانون اساسی است، تاکید میکند که؛
یادداشت تفاهم، چنانچه ایجاد تعهد نماید، مثل قرارداد است و بایستی ضوابط مذکور در قانون اساسی، نسبت به آن رعایت شود.
از سوی دیگر، خانم افخم نیز در کنفرانس خبری دیروز خویش تاکید دارد که «توافق بر روی جزئیات بر اساس تفاهم بر روی کلیات صورت میپذیرد»! بنابراین اگر چه سخنگوی محترم وزارت خارجه، از «توافق» یک مرحلهای سخن میگوید ولی آدرسی که میدهد و توضیحی که درباره آن ارائه میکند، دقیقا همان «توافق دومرحلهای» است.
7- گفتنی است که توافق دومرحلهای- مرحله اول توافق روی کلیات و مرحله دوم توافق در جزئیات- یک ترفند خطرناک است که با دو هدف پلکانی طراحی و از سوی حریف به تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان پیشنهاد شده است، چرا که؛
الف: چالش هستهای یازده ساله ایران با 5+1 و پیش از آن با تروئیکای اروپایی- آلمان، فرانسه و انگلیس- درباره جزئیات بوده است و نه کلیات، زیرا کلیات حقوق هستهای همه کشورهای عضو NPT نظیر برخورداری از حق غنیسازی، تولید میلهها و یا صفحات سوخت، برخورداری از رآکتور هستهای، حق استفاده از فعالیت هستهای با خروجی صلحآمیز و... به وضوح در معاهده NPT و پادمانهای مربوطه تأکید شده است و نیازی به توافق دوباره ندارد و بهانهجوئیهای حریف که طی 11 سال گذشته به صورت مطالبات غیر قانونی و غیرحقوقی مطرح شده و هنوز ادامه دارد و به قول دقیق و کارشناسانه حضرتآقا در بیانات دیروز ایشان، هرگز هم به توافق مورد نظر منجر نخواهد شد، درباره جزئیات بوده و هست... درصد غنیسازی، میزان ذخیره اورانیوم غنیشده، چگونگی بهرهگیری از رآکتور آب سنگین، تعداد سانتریفیوژها، چگونگی تحقیق و توسعه R&D و... از جمله مسائل مورد چالش است.
ب: توافق بر روی کلیات - و یا به قول خانم افخم «تفاهم»! - یک توافق تعهدآور است و بحث درباره جزئیات بایستی الزاماً در چارچوب کلیات مورد توافق اولیه صورت پذیرد. بنابراین توافق روی کلیات از یکسو، فرصتسوزی به نفع حریف است- چرا که در پی توافق ژنو، فعالیت هستهای کشورمان را در مقیاس گستردهای کاهش دادهایم- و از سوی دیگر چانهزنیها و بهانهجوییهای یازده ساله را تداوم میبخشد و مخصوصاً با گنجاندن واژههای کشدار و تعریف نشده- نظیر توافق ژنو- دندان حریف برای باجخواهی را تیز میکند. از این روی، توافق باید اولاً یک مرحلهای و ثانیاً؛ روشن، بدون ابهام و غیر قابل تفسیرهای متفاوت باشد.
و بالاخره با توجه به شخصیت متعهدانه خواهر بزرگوارمان سرکار خانم افخم به نظر میرسد که ایشان آن گونه که انتظار میرود به نتیجه حاصل از سخنان اخیرشان توجه کافی نداشتهاند.
حسین شریعتمداری
1- عابران و جهانگردانی که فرانسه را برای یک سفر گردشگری انتخاب کردهاند، حکایت میکنند که هر روز عصر شاهد یک مراسم رسمی و باشکوه در «دروازه پیروزی» واقع در میدان «شارل دوگل» پاریس هستند. دروازه پیروزی، بنایی تاریخی است که یونسکو آن را در زمره آثار جهانی ثبت کرده و همه ساله گردشگران زیادی از شرق و غرب عالم از آن بازدید میکنند. در دیواره داخلی و بر فراز این بنا، نام فرماندهان نظامی فرانسه که در جنگهای این کشور کشته شدهاند نقش بسته است. در زیر این بنا نیز یک «سرباز گمنام» فرانسوی دفن شده و برفراز مزار او و به نشان ادای احترام به جانباختگان راه میهن، آتشی همیشه فروزان جلب توجه میکند. عصر هر روز در مراسمی رسمی، این شعله تجدید میشود و هزاران جهانگرد این مراسم را از نزدیک میبینند. در طول سالهای متمادی، اجرای این مراسم حتی برای یک باز هم تعطیل نشده و برف و بارانهای شدید پاریس هم هیچگاه مانع اجرای آن نشده است. چند کشور آن سوتر، در کنار باغ «الکساندر» مسکو نیز مقبره سرباز گمنامی است که در آنجا هم هر روزه مراسم نمادین احترام برگزار میشود. مقامات رسمی جهان به آن ادای احترام میکنند و جزء دیدنیهای روسیه قلمداد میگردد.
2- هفته قبل و در آستانه شهادت حضرت امام رضا(ع) قرار بود مردم مومن یزد پس از حدود 2 دهه انتظار، میزبان 8 شهید گمنام باشند شهدایی که جانشان را نه در جنگهایی برای کشورگشایی، که در راه دفاع در برابر حمله دشمن متجاوز و پاسداری از اسلام و قرآن فدا کرده بودند. همهچیز برای یک مراسم آبرومند و پرشکوه در شأن شهیدان و در حد و اندازه مردم یزد مهیا بود. از مدتها قبل مکاننمایی مناسبی برای آرامگاه ابدی این عزیزان انجام شده بود و همه مقدمات به خوبی فراهم بود. اما در کمال تعجب و درست پس از انتقال پیکر این شهدای عزیز و گمنام به یزد، ناگهان مسئولان میراث فرهنگی و برخی مسئولان استانی بنای خلف وعده و ناسازگاری گذاشته و اعلام کردند اجازه دفن شهدا در محلی که از قبل مورد توافق قرار گرفته بود را نمیدهند! اینکه چرا مسئولان فرانسه و روسیه و بسیاری دیگر از نقاط جهان برای کشتهشدگان جنگ آنگونه ارزش و احترام قائلند و در اینجا عدهای برخلاف نظر یک ملت، هر چه در توان دارند برای کارشکنی در دفن عزیزترین فرزندان ملت بکار میگیرند، نکته تعجبآوری است که باید آن را در گذشته آن افراد و تقابل راهشان با شهیدان جستجو کرد. اما بهانه مخالفان برای دفن شهیدان گمنام در میدانی که نماد شهر یزد است چه بود و فرجام ماجرا به کجا انجامید؟
3- آنها که مانع وصال مردم یزد با فرزندان گمنامشان بودند، اینگونه بهانه میآورند که محل دفن یعنی میدان امیر چخماق «میراث تاریخی» است و دفن شهیدان در آن، به هویت بنای تاریخی لطمه میزند و مانع ثبت آن در یونسکو میشود! همچنین اینگونه ادعا میشد که براساس «قانون» دفن اموات در اماکن و معابر عمومی» ممنوع است نمیتوان و نباید شهدا را در میدان امیر چخماق دفن کرد! اما آیا واقعا این دروغها راست بود؟ آنها فراموش کرده بودند- یا نمیخواستند بیاد بیاورند- که محل مصوب برای دفن تا چند سال قبل، خیابانی بود که مردم با ماشینهایشان از آن عبور میکردند! و بعدها در طرح محوطهسازی به مجموعه اصلی افزوده شد. از قضای روزگار و در اثبات این امر، سند محل مزبور بنام شهرداری یزد است که خود اثبات میکند آنجا کمترین ارتباطی به سازمان میراث فرهنگی ندارد لذا دفن شهیدان کمترین تاثیری در ثبت این میراث ملی در بر نخواهد داشت، از دیگر سو، ادعای ممنوعیت قانونی دفن اموات در اماکن و معابر عمومی، فاقد هرگونه پشتوانه حقوقی است و بررسی دقیق قوانین و مقررات نشان میدهد که هیچ قانونی در این خصوص وجود ندارد. این ادعاها در استان و در مرکز، از سوی کسانی مطرح میشد که پیش از این نیز متولی میراث فرهنگی کشور بودند و ساخت برج جهاننما در حاشیه میدان امام اصفهان از افتخارات عصر مدیریت آنهاست، همانها که در همگامی با کارگزاران سازندگی بیتالمال مسلمین را در پروژههای مختلف به دوستانشان بخشیدند و در یک نمونه در چاپ کتاب راهنمای... کاری کردند کارستان! کاری که صدای همکاران و هم حزبیهای خودشان را هم به اعتراض بلند کرد و شرح آن خود حکایتی مفصل و البته تلخ و رسواگر است.
4- همزمان تابش نماینده اصلاحطلب مجلس شورای اسلامی در فیسبوک خود نوشت: «... جناح مقابل را شکست بدهید و نگذارید شهدا را دفن کنند...»! آنها دقیقا پیکر شهدای عزیز را وسیله قدرتنمایی خود قرار داده بودند اما مسئولان تفحص و دفن شهدا علیرغم علم به اینکه آنها مشغول استفاده ابزاری قدرتشان برای توهین به شهدا و مقدسات هستند، برای جلوگیری از وهن شهیدان، حاضر شدند به پیشنهاد جایگزین آنها تن دهند. آنها پیشنهاد دادند که شهدای گمنام به جای دفن در میدان امیر چخماق، در قطعه زمینی در پشت مجموعه دفن شوند. این پیشنهاد بلافاصله و با نیت حفظ حرمت شهیدان از سوی مسئولان دفن شهیدان پذیرفته شد و حتی برای محل جدید- که یکی از مدخلهای میدان محسوب میشود - نام «باب الشهدا» انتخاب شد. مدعیان اصلاحات این امر را پیروزی بزرگ! در برابر جناح مقابل! اعلام کردند و در شبکههای اجتماعی برای این پیروزی جشن به راه انداختند! باز هم کسی چیزی نگفت تا حرمت شهیدان محفوظ بماند اما اندکی بعد حادثهای تازه رخ داد! محل پیشنهادی میراث فرهنگی برای دفن شهدا، غصبی از آب درآمد! که با ابتداییترین ضوابط شرعی برای دفن مغایر بود. بررسیها نشان میدهد که دعاوی متعدد حقوقی در مراجع قضایی بین سازمان میراث فرهنگی و معارضین و مالکین محل مذکور در جریان است و باید گفت که مسئولان میراث فرهنگی با اینکار میخواستند هم از دفن شهیدان در میدان امیر چخماق جلوگیری کنند و هم قطعه زمینی متعلق به دیگران را با سپر قرار دادن شهدا، مالک شوند و پرونده قضایی خود را ببندند! به راستی کسانی که چنین میکنند، چه بهرهای از معرفت و اخلاص دارند؟!
و آیا آنها شهدا را وسیلهای برای رسیدن به اهداف و نیات خود نمیکنند؟!
5- با اعتراض مالکان و معارضان، کارگران و افرادی که برای آمادهسازی محل جدید رفته بودند، بدون اقدام برگشتند و همین امر مردم مومن یزد را عصبانی و خشمگین کرد. گفتوگوهای مجدد برای دفن شهدا در محل نخستین هم بیثمر ماند و احتمال آن میرفت که در اثر عدم تخصیص محل مناسب برای دفن، پیکرهای مطهر شهیدان به تهران بازگردانده شود. این وضع برای مردم قابل تحمل نبود. آنها حدود 2 دهه انتظار نکشیده بودند تا امروز با مانعتراشی و لجبازی کسانی که به نظر نمیرسد بهرهای از جنگ و جهاد برده باشند و در اثر قلب ملاکها و معیارها بر کرسیها تکیه زدهاند، باز هم توفیق میزبانی شهیدان را از دست بدهند. جریانسازی و فعالیت مخالفین دفن شهدا در شبکههای اجتماعی و رجزخوانی برای پیروزی! دل هر مومن عاشقی را به درد آورده بود و سوء استفاده از مقام و قدرت در مقابل شهیدانی که همه چیزشان را فدای اسلام و انقلاب کرده بودند و حتی نامی از خودشان برجای نگذاشته بودند، نفرت و کینه عمیق مردم را سبب شده بود. از این رو جوانانی که نگران شرمندگی در پیشگاه شهیدان بودند و میترسیدند توفیق میزبانی شهدا را از دست بدهند، 2 شهید را غریبانه و مظلومانه دفن کردند. دفن غریبانه 2 شهید گمنام خشم عمومی از کسانی که مانع دفن شهیدان شده بودند را افزایش داد و آنها را وادار به تمکین و تسلیم به خواست مردم کرد. فردای آن روز همگان شاهد یکی از بزرگترین و باشکوهترین اجتماعات مردم دارالعباده یزد در تشییع و تکریم شهیدان گمنام بودند تا ثابت شود آنها که مدعی بودند «مردم یزد» با دفن شهیدان مخالفند، دروغگویانی هستند که نیات شوم خود را پشت اسم و عنوان مردم پنهان میکنند و شهدا را وسیلهای برای دستیابی به اهداف خود قرار دادهاند.
6- با دفن باشکوه شهدا، انتظار میرفت کسانی که دل مردم را به درد آورده بودند، متنبه شده و از سوء عملکردشان با توبه به درگاه خداوند از پیشگاه مردم عذرخواهی کنند یا لااقل سکوت کنند. اما همان روز یک مقام مسئول در میراث فرهنگی مدعی شد که «دفن شهیدان در میدان امیر چخماق برخلاف قانون بوده و میراث فرهنگی باید شکایت کند»! او البته نگفت که بر اساس کدام قانون تخلف صورت گرفته و از چه کسی باید شکایت کرد؟! از شهدای گمنام، از جمعیت چشمگیر و خیرهکنندهای که در تشییع جنازه حاضر بودند یا از فرزندان میهن که با به خطر انداختن جانشان وجب به وجب خاک جنوب غرب کشور را میکاوند تا تسلیبخش دل پدران و مادران چشمانتظار باشند؟! البته از او انتظاری جز این نیست. شاید اگر به عملکرد گذشته او و همفکرانش در بنیاد فارابی و سازمان میراث فرهنگی و دلدادگیها و دلبریهایشان به بیگانگان رسیدگی میشد امروز وقیحانه آدرس شکایت به خاطر دفن شهدا را نمیداد. جز او، مشاور رئیسجمهور محترم- که پیش از این هم سابقه اظهارات و ارشادات محیرالعقولی در باب موضوعات مختلف و از جمله درباره نمایندگان مجلس داشت- در یکی از شبکههای اجتماعی و تنها طی 24 ساعت سه مرتبه به موضوع دفن شهیدان گمنام پرداخته و حتی اصل وجود «شهید گمنام» را مورد تشکیک قرار داد! این امر نشان میدهد ظاهرا مسئله شهدای گمنام و تدفین آبرومند و عزتآفرین آنها توسط مردم یزد برای آنها قابل انتظار و باور نبوده و لازم میبینند به هر نحو ممکن درباره آن عقدهگشایی کنند.
سوگمندانه باید گفت امروز کسانی با ادعای حفاظت از میراث فرهنگی به دفن شهیدان اعتراض میکنند که فرق یک مجسمه تقلبی با اصل را نمیدانند و پس از یکسال هنوز نمیتوانند درباره کلاهی که آمریکاییها در ماجرای مجسمه شیردال سرشان گذاشتند توضیح بدهند! کسانی معترض هستند که حتی قدرت تشخیص خانه شهید مدرس را نداشته و به جای خرید خانه آن مجاهد نستوه، خانه مجاورش را بعنوان اثر تاریخی خریدند! باید پرسید در حالی که در اروپا، روسیه و کشورهای جهان تکریم و بزرگداشت کشتهشدگان جنگ، اصلی پذیرفته شده و غیر قابل خدشه است، برخی مسئولان به کجا رسیدهاند که اینگونه در حق شهیدان بیمهری را روا میدارند؟!
حسین شمسیان
هفته گذشته در حالی که اخبار و گزارشهای مربوط به شکلگیری و انجام راهپیمایی عظیم و بیست میلیونی اربعین حسینی(ع) به خبر اول جهان اسلام و بسیاری از دیگررسانهها و مجامع دنیا تبدیل شده بود و چشمها و دلها به چگونگی وقوع یکی از سرنوشتسازترین رخدادهای تاریخ دوخته شده بود، مجله «رمز عبور» در اقدامی نسنجیده و درخور ملامت و به بهانه روشنگری درباره ماجرای «مک فارلین»، مصاحبهای از آیتالله سیدمحمد خامنهای را به دست چاپ سپرد. در بخشهایی از این مصاحبه علیرغم ابراز ارادت آیتالله سیدمحمد خامنهای به حضرت امام(ره)، نسبت به ساحت مقدس امامراحل(ره) و برخی از یاران ایشان جفای فاحشی شده است که با وجود شخصیت علمی و قابل احترام آیتالله سیدمحمد خامنهای، این بخش از مصاحبه ایشان بایسته نقد و گلایه جدی است و به آن اشاره خواهیم داشت.
کیهان اگرچه نقد بخشهای مورد اشاره از مصاحبه آیتالله سیدمحمد خامنهای را ضروری میدانست ولی با توجه به شور و نشاطی که راهپیمایی تاریخی اربعین در ایران و جهان اسلام پدید آورده بود ادای این تکلیف را به اولین فرصت بعد از آن رخداد عظیم و مناسبتهای فراگیر پس از آن موکول کرد و...
یادداشت پیشروی بیان چند نکته درباره موضوع یاد شده است.
1- مراتب علمی آیتالله سید محمد خامنهای را قابل احترام میدانیم و بر این باوریم بخشهایی از مصاحبه ایشان که جفا و تعریض به ساحت مقدس حضرت امام(ره) است، ناشی از کم توجهی و غفلت و مصداق «تعریض ناخواسته» است چرا که ایشان در جایجای همین مصاحبه بر ارادت خود به حضرت امام(ره) و نقش بیبدیل آن حضرت در مقابله با ترفندها و توطئههای داخلی و خارجی تأکید میورزد و بدیهی است که این تأکید و اصرار نمیتواند با آنچه به جفا درباره امام راحل گفته شده قابل جمع باشد. ولی هنگامی که سخنی از خمینی کبیر و احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) در میان است، حتی تعریض ناخواسته نیز از هیچکس- مخصوصاً از یک عالم دینی- پذیرفته نیست و بایسته نقد از سوی دیگران و مستلزم استغفار و اصلاح از جانب تعریض کننده است.
2- آیتالله سید محمد خامنهای در چند جای مصاحبه خویش برخی از تصمیمها و نظرات حضرت امام(ره) را تحت تأثیر گزارشهای غلط و القائات اطرافیان ایشان معرفی میکند! که نه فقط اتهام ناروا و اهانت به ساحت مقدس امام راحل(ره) است، بلکه از رهگذر این اظهارنظر که بیرون از دایره حق و انصاف است، خط مبارک حضرت امام(ره) و رهنمودها و بینش و منش مکتوب و مضبوط آن حضرت را زیر سؤال میبرد و با القای این توهم که برخی از رهنمودها و تصمیمهای آن بزرگوار تحت تأثیر اطلاعات غلط اطرافیان ایشان بوده است - بیآن که متوجه باشد- دستورات و راهنماییها و رهنمودهای حیاتآفرین و گرهگشای حضرتش و یا لااقل برخی از آنها را نستجیربالله مخدوش! قلمداد میکند! و در اینباره گفتنی است که؛
الف: یکی از ویژگیهای منحصر به فرد در رهنمودهای حضرت امام و رهبر معظمانقلاب این بوده و هست که دلایل و مستندات نظر خود را نیز به وضوح بیان کرده و میکنند و نکته در خور توجه آن که در نمونههای مورد اشاره آیتالله سید محمد خامنهای، نظر حضرت امام، همراه با دلیل و علت آن به صراحت اعلام شده است.
ب: امام راحل(ره) بارها و به مناسبتهای فراوان، این توهم را به شدت نفی فرمودهاند که ایشان تحت تأثیر اطلاعات غلط دیگران- و از جمله اطرافیان خویش- هستند! و موارد بسیار و پر شماری را میتوان آدرس داد که نظر مبارک حضرت امام با نظر همه مسئولان و اطرافیان ایشان نه فقط متفاوت بلکه متضاد بوده است.
3- آنچه باعث تأسف است و از آیتالله سید محمد خامنهای دور از انتظار بود، این که نمونههای مورد ادعای مشارالیه درباره القاء نظر دیگران به حضرت امام(ره) منحصراً و فقط مربوط به چند موردی است که امام راحل با دیدگاه و یا اقدامات آیتالله سید محمد خامنهای مخالفت ورزیده و به ایشان عتاب و گلایه کردهاند. از جمله، آنجا که حضرت امام سؤال 8 نماینده مجلس از وزیر خارجه درباره ماجرای «مک فارلین» را که آیتالله سیدمحمد خامنهای نیز یکی از آنان بود، با خطاب سنگین «أین تذهبون؟!» ملامت کرده و گفتند «لحن شما در آن چیزی که - سوال از وزیر خارجه وقت- به مجلس دادید از لحن اسرائیل تندتر است» و البته در ادامه این نهیب به مدارا و ملاطفت فرمودند «من نمیخواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید».
4- ایشان درباره نامه 8 نماینده به وزیر خارجه اینگونه توضیح میدهند که بعد از امضای آن نامه رئیس مجلس و باند او دستپاچه شدند «و با مشورت کسانی در جماران و دولت، توطئهای کردند و سؤالاتی را که امام را عصبانی و ناراحت میکردند تهیه و به زور و اصرار برای امضاء به دست افرادی داده بودند که به هشت نفر معروف شدند و پیش من هم آوردند من قبول نکردم که آن را امضاء کنم ولی خیلی اصرار کردند و... و من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم قهرا امضاء کردم و به دام افتادم... و امام هم در یک سخنرانی به امضاءکنندهها حمله شدید کردند و کار آنها را بدتر از کار اسرائیل دانستند».
ایشان در این بخش از مصاحبه با صداقت اعلام میکند که در امضای نامه 8 نماینده، فریب خورده و به دام افتاده است و عصبانیت حضرت امام را هم بجا میدانند ولی نهیب امامراحل را ناشی از توطئه رئیس مجلس وقت و «کسانی در جماران و دولت» معرفی میکند!
ظاهرا منظور ایشان از «کسانی در جماران» اشاره به مرحوم حاجسیداحمد خمینی است که باید گفت؛ امام راحلمان(ره) در موارد قابل ارائهای با نظر مرحوم حاجسیداحمد خمینی مخالفت کردهاند که این دلیل روشنی بر تاثیرناپذیری آن حضرت است و از سوی دیگر، حضرت روحالله درباره فرزند مرحوم خویش تأکید میفرمایند «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد میگیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرون مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه- وصیتنامه- را مینویسم قدمی یا قلمی خلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه، بلکه گاهی یک حرف را که با نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند» صحیفه امام(ره) جلد 20 ص 442.
آیتالله سیدمحمد خامنهای که در بخشی از این مصاحبه امضای نامه 8 نماینده را «به دام افتادن خود» میداند، در بخش دیگری نامه 8 نماینده را «ابراز غیرت دینی و اسلامی» دانسته و آنان را در نهیب حضرتامام(ره) «مظلوم» معرفی میکند!
5- ایشان در مصاحبه با مجله «رمز عبور» از شهید بزرگوار حضرت آیتالله بهشتی با عنوان «تمامیتخواه»! و دارای «ظاهر لیبرالیستی» یاد میکند که جفای بزرگی در حق آن شهید والامقام است. شهید بهشتی به گواهی همه شواهد و اسناد موجود، با تمامی توان خود در مقابل «زیادهخواهی»ها و فرصتطلبیهای دشمنان اسلام و انقلاب و مخصوصا لیبرالها و منافقین ایستاد و انبوهی از تهمتهای ناروا و فشارها نتوانست آن بزرگوار را از صراط مستقیم منحرف کند، تا آنجا که به دست منافقین همپیمان لیبرالها به شهادت رسید و امام راحلمان ایشان را به تنهایی «یک ملت» دانستند و مظلومیت او را دردناکتر از شهادتش نامیدند.
6- آیتالله سیدمحمد خامنهای، عزل منتظری از قائممقام رهبری - که انبوهی از شواهد و اسناد غیرقابل انکار، به صراحت از ضرورت آن برای حفظ انقلاب و نظام از تسلط بیگانگان حکایت میکند - را هم توطئه یک جریان مرموز معرفی میکند و اعدام مهدی هاشمی- که قتل انسانهای بیگناه و پادویی برای بیگانگان فقط بخشی از جرایم و جنایات وی بوده است- را نیز به همان جریان نسبت میدهد! که در اینباره کافی است ایشان تنها نیمنگاهی به اسناد و سوابق ماجرا داشته باشند.
7- و اما، آیتالله هاشمی رفسنجانی در پاسخ شدیداللحن خود به آیتالله سیدمحمد خامنهای، ضمن اعتراض به برخی از اظهارات قابل نقد مصاحبه ایشان، به نکاتی پرداخته است که در این مختصر اشارهای گذرا به چند نمونه از آن خواهیم داشت؛
الف: بخشی از انتقادات آیتالله هاشمی به مصاحبه یاد شده - صرفنظر از اهانتهای فراوان به مصاحبهکننده - منطقی و قابل قبول است و باید پذیرفت که در مصاحبه مزبور نسبتهای ناروایی نیز به ایشان داده شده است.
ب: شماری از انتقادات نیز غیرواقعی و اتهام ناروا به آیتالله سیدمحمد خامنهای است. از جمله، مینویسد ایشان معتقد است «انقلاب از اساس طرح آمریکاییها بوده است»! که این اظهارات در هیچ جای مصاحبه یاد شده نیامده است.
ج: حضرت امام(ره) ماجرای مک فارلین را تمام شده اعلام کرده و آن را شکست سنگینی برای آمریکا معرفی کردند تا آنجا که نتیجه آن را روسیاهی دشمنان دانسته و تاکید فرمودند «رئیسجمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد» بنابراین دامن زدن به این ماجرا چه از سوی مجله «رمز عبور» و چه از سوی آیتالله سیدمحمد خامنهای، اقدامی نسنجیده و ناصواب بوده و هست. اما، برخی از اظهارات آقای هاشمی و دفتر ایشان در اینباره نیز با واقعیات همخوانی ندارد. از جمله اینکه، مطابق اخبار موثق، حضرت امام(ره) را در جریان سفر مک فارلین قرار نداده بودند و میرحسین موسوی برخلاف آنچه ادعا میشود از ماجرا باخبر بوده است. اردیبهشتماه امسال آقای محسن کنگرلو، مشاور امنیتی وقت مهندس موسوی در مصاحبه با روزنامه شرق تاکید میکند که همه اطلاعات مربوطه را در اختیار مهندس موسوی میگذاشته است و گفتنی است که «مایکل لدین» از دستاندرکاران آمریکایی فتنه 88 در بحبوحه آن فتنه آمریکایی اسرائیلی در مصاحبه با رادیو فردا میگوید « اگر از شما بپرسند این جنبش - فتنه سبز- بهچه زمانی برمیگردد؟ احتمالا خواهید گفت به یک سال پیش. اما من میگویم ما از اواسط دهه 1980
- دهه 60 - با کسانی از دفتر نخستوزیری ایران در ارتباط و تماس بودیم و موضوع مذاکره و رابطه را پیگیری میکردیم» و...
8- آیتالله هاشمی در بیانیه خود از سکوت رسانههای مدعی ارزشمداری در مقابل توهین به امام راحل(ره) که در مصاحبه یاد شده آمده است گلایه کردهاند، که کیهان بهدلیل پیش گفته، نسبت به مصاحبه مزبور بیتفاوت نبوده است.
و اما؛ با عرض پوزش از جناب هاشمی باید گفت گلایه شما در حالی است که متاسفانه حضرتعالی از فتنه 88 سربلند بیرون نیامدید و در آن بحبوحه ننگین که فتنهگران تصویر مبارک حضرتامام(ره) را پاره و لگدمال کردند، روی کلمه اسلام در جمهوری اسلامی ایران خط بطلان کشیدند! شعار «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است» سر دادند، به ساحت عاشورای حسینی(ع) اهانت کردند و نامزد مورد حمایت شما از آنها با عنوان «مردمانخداجوی»! یاد کرد. دروغ بزرگ تقلب را ساز کردند! و... حضرتعالی نه فقط در مقابل آنهمه اهانت آشکار به اسلام و امام و انقلاب سکوت کردید بلکه به حمایت بیپرده خود از آنان نیز ادامه دادید. بنابراین چگونه انتظار دارید که دلشوره حضرتعالی برای حفظ حرمت حضرتامام جدی گرفته شود و این تلقی به میان کشیده نشود که جنابعالی- خداینخواسته - فقط از این که شخص شما مورد حمله قرار گرفته است، برآشفتهاید؟!....
حسین شریعتمداری