بسمه تعالی
پیرزن پس از اینکه از حرف های دخترش قانع نشد، برگشت از من که لباس نظامی به تن داشتم سؤال کرد و گفت: واقعا ایشان آقای خامنهای هستند؟ من هم گفتم بله.
بسمه تعالی
(یادداشت روز)
انتظار این بود- و انتظار گزافی هم نبود- که اصولگرایان در رقابت های انتخاباتی پیش روی با فهرست واحد حضور پیدا کنند ولی این انتظار علی رغم اصرار فراوان دلسوزان به نتیجه نرسید و دو جبهه عمده و بیشتر تعریف شده از طیف اصولگرایان، اگرچه در بسیاری از مناطق انتخاباتی سراسر کشور نامزدهای مشترکی دارند اما برای تهران که در آن نتیجه انتخابات نقش موثرتری دارد، دو لیست جداگانه ارائه کردند که فقط 5 کاندیدا در این دو فهرست 30 نفره مشترک هستند و در این باره گفتنی هایی هست.
1- ابتدا باید گفت که وقتی دو حریف- در اینجا ایران اسلامی از یکسو و آمریکا و متحدانش از سوی دیگر- با یکدیگر درگیر هستند، به یقین هریک از آنها برای رخدادهای تعیین کننده در عرصه سیاسی حریف، برنامه ریزی ویژه ای خواهند داشت و انتخابات مجلس نهم از این قاعده مستثنی نیست. در اینگونه موارد طرفین درگیر دو هدف را که اولی «ثابت و استراتژیک» و دومی «شناور و تاکتیکی» است دنبال می کنند.
آمریکا و متحدانش پنهان نمی کنند که فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک هدف ثابت و استراتژیک در دستور کار خود داشته و دارند. این هدف ثابت متقابلا در استراتژی کلان جمهوری اسلامی ایران نیز تعریف شده و دنبال می شود. امام راحل ما«ره» با صراحت از برافراشتن پرچم توحید بر فراز کاخ های مستکبران، با تاکید بر کاخ سفید- و در تعبیر ایشان کاخ سیاه- به عنوان هدف و مقصود پیش روی انقلاب اسلامی یاد می فرمودند. اما، علاوه بر این هدف ثابت و استراتژیک که هر دو حریف بر آن تاکید می ورزند، هریک از آنها در آوردگاه سی و چند ساله خود، از رخدادهای «میانی» و بهره گیری از آن برای رسیدن به هدف «نهایی» غافل نبوده اند. در این زمینه، فهرستی طولانی از توطئه های سه دهه اخیر آمریکا و متحدانش که در سرفصل های سرنوشت ساز علیه جمهوری اسلامی ایران به میدان آورده اند، قابل آدرس دادن است. توطئه هایی که به قول حضرت آقا و به گواهی رخدادهای نشان دادنی، امروزه به ویترینی از شکست های پی درپی آمریکا تبدیل شده است. و از سوی دیگر، ایران اسلامی نیز هیچگاه، هیچ فرصتی را برای ضربه زدن به آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه ای آن از دست نداده است. حمایت از نهضت های اسلامی و آزادی بخش، تلاش پی گیر در بیداری اسلامی، کدگذاری آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» و دشمن اصلی ملت های مسلمان، معرفی رژیم اشغالگر قدس به عنوان غده سرطانی و ضرورت حذف آن از جغرافیای سیاسی جهان و... از جمله این اهداف «میانی» است که ایران اسلامی برای رسیدن به «هدف نهایی» یعنی همان نقطه ثابت در استراتژی خود که فروپاشی نظام سرمایه داری است، دنبال کرده است. در همین زمینه اشاره به بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در خطبه های تاریخی نماز جمعه تهران نمونه ای مثال زدنی است. آنجا که می فرمایند؛ جمهوری اسلامی در جنگ 33 روزه از پشتیبانی حزب الله لبنان و در جنگ 22 روزه از حمایت و دخالت به نفع حماس دریغ نکرده است.
2- کشف هدف «ثابت و استراتژیک» دشمن به منظور هوشیاری و مقابله با آن کار دشواری نیست، اما کشف «راه کارها» و پروژه هایی که دشمن در برخورد با رخدادهای سرنوشت ساز حریف تدارک دیده است به دقت بیشتری نیاز دارد. برای این منظور فرمول شناخته شده ای وجود دارد و آن، اینکه باید دید؛
اولاً: در آن مقطع زمانی که رخداد سرنوشت ساز در حال وقوع است- در اینجا، انتخابات مجلس نهم- کدام عامل بیشترین آسیب را برای دشمن درپی داشته است.
ثانیاً: چگونه می تواند - یا در نظر دارد- از آن رخداد برای مقابله با عامل آسیب رسان یاد شده بهره برداری کند.
با به کارگیری این فرمول می توان پروژه ای را که حریف در آن مقطع زمانی و برای آن رخداد تعیین کننده تعریف کرده است، کشف و خنثی کرد.
3- اکنون به انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی باز می گردیم و می پرسیم؛ چه کسی می تواند این واقعیت را انکار کند که امروزه بزرگترین دشواری آمریکا و متحدانش حضور مؤثر «الگوی ایران اسلامی» و نقش بی بدیل و سرنوشت ساز آن در انقلاب های اسلامی منطقه است؟ بنابراین بدیهی است که برای آنها مقابله با این الگو و خدشه دار کردن آن از بالاترین اهمیت برخوردار بوده و باید در «اولویت» پروژه های تخریبی آنان قرار گیرد.
مقصود این نیست که ترکیب مجلس نهم برای آمریکا و متحدانش اهمیتی ندارد، بلکه اهمیت آن در اولویت دوم است. چرا که به قول «کنت تیمرمن» در مصاحبه با «اورو نیوز»؛ حامیان آمریکا- منظورش مدعیان اصلاحات است- در دوره ای هشت ساله، مجلس و دولت ایران را در اختیار داشتند و کار چندانی از آنها ساخته نبود!
با توجه به نکته فوق می توان درک کرد که پروژه تعریف شده و به میدان آمده آمریکا و متحدانش در انتخابات مجلس نهم، خدشه دار کردن الگوی نظام اسلامی ایران است که امروزه از حضور آن در میان ملت های مسلمان منطقه بیشترین آسیب را دریافت کرده و می کند.
شواهد فراوانی که اتهامات پی درپی چند ماهه اخیر، تحریم های بی وقفه اقتصادی، تبلیغات گسترده ضد ایرانی و... فقط اندکی از آن بسیارهاست به وضوح نشان می دهد که حریف برای انتخابات مجلس نهم، یک پروژه پلکانی با دو هدف طولی تعریف کرده و به میدان آورده است. این دو هدف به ترتیب اولویت، عبارتند از، اول؛ کاهش حضور مردم در انتخابات و دوم؛ کاستن از غلظت حضور اصولگرایان در مجلس.
باید توجه داشت که این دو هدف در طول یکدیگر قرار دارند و نه در عرض هم، بنابراین سرمایه گذاری و پرداختن به یکی از آن دو به معنای غفلت نسبت به دیگری نخواهد بود.
4- راهپیمایی بی نظیر 22 بهمن که علی رغم تبلیغات گسترده، پرحجم و چندین ماهه دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها با حضور پرشور و چندده میلیونی مردم همراه بود، تردیدی باقی نمی گذارد که حریف به کاهش حضور مردم در انتخابات پیش روی امیدی ندارد و به قول حضرت آقا در دیدار پرشور مردم آذربایجان و با اشاره به تبلیغات گسترده دشمن برای کاستن از حضور مردم در راهپیمایی 22 بهمن «...اما ملت ایران با بصیرت و موقع شناسی اعجاب برانگیز متوجه این ترفند دشمن شد و با حضور عظیم خود در راهپیمایی 22 بهمن امسال به دهان دشمن کوبید» ایشان در ادامه به این نتیجه منطقی اشاره کردند که «ملت با حضور پرشور و فراوان خود در انتخابات مجلس نهم، ضربه سخت دیگری به دشمن خواهد زد». گفتنی است که رهبر معظم انقلاب پیش از راهپیمایی 22 بهمن نیز در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی ارتش از حضور حماسی مردم در این نمایش قدرت و مشروعیت خبر داده و فرموده بودند «در 22 بهمن امسال نیز به توفیق الهی و با هدایت خداوند متعال همه خواهند دید که مردم ایران چگونه به میدان خواهند آمد» و همه دیدند، همان شد که حضرتش فرموده بود.
بدیهی است که حریف علی رغم ناامیدی از کاستن حضور مردم در انتخابات پیش روی به تلاش خود ادامه خواهد داد.
5- و اما، درباره هدف دوم در پروژه پلکانی یاد شده، یعنی کاستن از غلظت حضور اصولگرایان در مجلس نهم، بیشترین امید و تلاش حریف روی اختلاف افکنی و تفرقه در میان اصولگرایان متمرکز شده است. چرا که اختلاف اصولگرایان می تواند زمینه را برای حضور کمرنگ تر آنان آماده کرده و راه را برای ورود کسانی که حداقل های لازم برای حضور در مجلس را دارند ولی با اصولگرایی به مفهوم واقعی آن، فاصله زیادی دارند، هموار کند. و این دقیقا همان ترفندی است که برخی از دوستان اصولگرا از آن غافلند...
به پاره ای از اظهارنظرها و گپ و گفت های شماری از آنان- تاکید می شود که فقط شماری از آنان- نگاهی بیندازید و این گفتن ها و نوشتن ها را در دو کفه «تقابل با دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها نظیر اصحاب فتنه و حلقه انحراف» از یکسو و «تقابل با یکدیگر» از سوی دیگر وزن کنید. کدام کفه سنگین تر است؟! برای برخی از این عزیزان غفلت زده، انگار نه انگار که پیچ بزرگ تاریخ در پیش است و به قول آقا، دو جریان مطرح جهان یعنی «اسلام» به پرچمداری ایران اسلامی و «استکبار و کفر جهانی» به پرچمداری آمریکا و متحدانش به این پیچ نزدیک می شوند و در این میان، به اعتراف دشمنان و به گواهی شواهد غیرقابل انکار، نظیر انقلاب های اسلامی منطقه، جنبش ضد سرمایه داری وال استریت و ده ها شاهد و نمونه دیگر، تابلوهای راهنما بر سر این پیچ بزرگ آرم و آدرس ایران اسلامی را در خود دارند و...
آیا جای آن نیست که خطاب به برخی از عزیزان اصولگرا گفته شود؛ سر گردنه کشتی نگیرید! و تا دیر نشده برای پیشگیری از پراکندگی آراء، برخی به نفع برخی دیگر کنار بکشید! تکلیف شرعی که فقط ورود به مجلس نیست، گاهی اوقات تکلیف در کناره گیری برای پیشگیری از تشتت آراء نیز هست.
و در این باره گفتنی های دیگری هست.
حسین شریعتمداری
قبل از هر پاسخی دقت فرمایید که این جملهی «در کجای قرآن آمده ...؟»، اخیراً توسط سایتها و سایر امکانات و ابزار تبلیغاتی وهابیت بسیار رایج شده است و شیعیان و اهل سنتی که خود را اهل اسلام میدانند و به همین دلیل میخواهند استناد به قرآن کریم نماید، باید بسیار مراقب این حقهی انحرافی باشند. «در کجای قرآن آمده است ...؟» استدلال کسانی است که در ابتدای اسلام مدعی شدند «حسبنا کتاب الله – کتاب خدا برای ما کافیست» و امروز هم مدعی هستند که کتاب خدا در اختیارمان هست و خودمان میخوانیم و نیازی به هیچ معلم، راهنما، عالم، مفسر و ... نیز ندارد و به هر چه در ظاهر آیات آمده نیز به آن شکلی که خودمان میفهمیم استناد میکنیم! در واقع میگویند: کتابی در دست میگیریم، ولی خود دین جعل میکنیم.اگر چه همهی این ادعاها برای جلوگیری از فهم مردم از قرآن و اسلام به واسطهی تعلیم معصومین (ع) که معادن علم الهی و مخازن وحی هستند میباشد، اما همین ظاهر آیات قرآن کریم که برای همگان نیز قابل فهم میباشد، راه فرار و توجیه و ایجاد انحراف «به نام قرآن – علیه قرآن» را بر آنان بسته و دستور به اطاعت از رسول اکرم (ص) و اهل عصمت (ع) و راسخون در علم و ... داده است. تا معلوم شود «حسبنا کتابالله» نه ریشهی قرآنی دارد و دلیل عقلی. بلکه مغایر با این آموزهها و عقل و فهم انسان است. حال ما از آنان میپرسیم که در کجای قرآن آمده است که به ظاهر قرآن بسنده کنید – که میکنید؟ در کجای قرآن آمده که علم بدون معلم قابل فراگیری است – که مدعی هستید خودمان از کتاب همه چیز را میفهمیم؟ اگر این طور است چرا این همه مدرسه و دانشگاه و ... دایر کردید، کافی بود که هفت میلیارد کتاب فیزیک یا ریاضی و یا ... چاپ و توزیع میکردید تا همه انیشتن شوند. وانگهی در مورد احکام الهی میپرسیم: در کجای قرآن کریم آمده است که نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر چهار رکعت است؟ کجای قرآن کریم آمده که به هنگام نماز ابتدا باید نیت کرد و سپس تکبیر گفت؟ در کجایش آمده که قرائت سورهی حمد واجب است – دستور به ترتیب در کجایش آمده است؟ کجای قرآن نوشته که در هر رکعت باید یک رکوع و دو سجده نمود؟ در کجا آمده که مناسک حج چگونه و دفعات طواف چند دور است و نقطهی آغاز و پایان در طواف کجاست – اگر برعکس طواف کنیم چه میشود؟ در مباحث سیاسی – حقوقی و کیفری و مجازاتها میپرسیم: کجای قرآن آمده که اگر یک شاعر یا طنز گویی با یاوهگویی به خدا و رسول (ص) سعی در تحقیر اسلام و یا گمراهی مردم کرد، میتوان او را مجازات نمود که پیامبر اکرم (ص) در عین عفو عمومی در فتح مکه، حکم اعدام یک شاعره و چند شاعر را صادر مینمایند؟ ... و اساساً در کجای قرآن کریم آمده است که مسلمانان باید به اسلام و قرآن کریم، از زاویهی دید یک گروهک انگلیس نهاد به نام وهابیت نگاه کنند؟! ...، پس مسلمانان باید هوشیار و بصیر باشند و فریب این ترفند انگلیسی «در کجای قرآن آمده» را نخورند. استنباط احکام اسلام با رجوع به وحی و سنت صورت میپذیرد و استخراج آنها نیز [مانند هر علم دیگری] مسلتزم چندین سال تحصیلات عالیه و تخصصی در این زمینه میباشد. مگر مردم عادی بدون تحصیلات تخصصی در پزشکی، مهندسی، حقوق، ادبیات، ریاضیات، تاریخ یا ... میتوانند نظر داده یا حتی فراتر از آن حکم صادر کنند – آیا غیر از این است که در صورت ارتکاب بازداشت، محاکمه و مجازات میشوند؟ پس چرا ما را به این سو میرانند که گمان کنیم همهی احکام اسلامی باید در ظاهر قرآن کریم بیان شده باشد و هر عالم و جاهلی که فقط روخوانی بلد است، بتواند آن را یافته، فهم کرده و حکم صادر کند؟ البته در مورد حکم حجاب یا بهتر بگوییم «تستر» و پوشش در اسلام، همین ظاهر قرآن کریم نیز تصریح به وجوب آن دارد و بدیهی است که تخطی از هر قانونی [اگر چه تخلفات رانندگی یا چگونه راه رفتن در خیابان باشد] مجازات دارد و تعیین چگونگی مجازات نیز در چارچوب، تعینات و اختیارات تعریف شده در همان قانون، به قاضی سپرده شده است. نه این که یک قاضی یا حاکم شرع میتواند از ناحیه خود و مبتنی بر میل خود قانون وضع کرده یا آن را تغییر دهد. اسلام مانند هر مکتب، جامعهی مدنی و با شعور دیگری، هر گونه فسق، فجور، جنایت، ظلم ... و رفتارهای ناهنجار را ممنوع دانسته و بدیهی است که عدم رعایت هر ممنوعیت و قانونی مجازات دارد و بد حجابی از مصادیق بارز فسق، فجور، جنایت، ظلم و فحشا است. منتهی تفاوت اسلام با سایر مکاتب یا قوانین جوامع غیر اسلامی این است که در اسلام قوانین از طرف خداوند متعال و حکیم وضع گردیده و از توسط رسول (ص) ابلاغ میگردد، ولی در جوامع دیگر از طرف افراد، اشخاص، احزاب ... و قدرتها و به نفع آنها وضع گردیده و به انحای مختلف [از تبلیغ گرفته تا تهدید و اجبار] القاء میگردد. به راستی حد و مرز حجاب چیست؟ و اگر در قرآن و احکام اسلامی حجاب واجب نشده باشد، حد بد حجابی چیست و مرز آن کدام است؟ و اگر در قوانین جامعهای حدی در این مورد تعیین نگردیده باشد، و همگان بتوانند آزادنه از حجاب کامل تا عریانی کامل در انظار بچرخند، آیا عقل به قوانین آن جامعه نمیخندد و یا از افسوس گریه نمیکند؟ چرا حتی در جوامع به اصطلاح دمکراسی غرب نیز برای پوشش حداقلی قائل شدهاند و در صورت عدم رعایت، توسط پلیس بازداشت و در محاکم قضایی به جرم هنجار شکنی و ایجاد تشویش و تحریک عمومی و ... محکوم به مجازات میشوند؟ و در نهایت این که چرا باید این حداکثرها و حداقلها (حدود و احکام) را به جای خدا و اسلام، از امریکا و انگلیس آموخته و تبعیت کنیم؟ در کجای قرآن آمده که هر چه امریکاییها و انگلیسیها خواستند و گفتند درست است و یا کدام عقل سلیمی چنین ادعایی را تأیید میکند؟ ... اما مکرر در همین ظاهر آیات قرآن کریم تصریح شده که از آنها اطاعت و تبعیت نکنید، بلکه بندهی الله باشید و اوامر و نواهی او را که توسط آیات قرآن یا سخنان و رفتارش ابلاغ میگردد اطاعت و تبعیت کنید.
بسمه تعالی
بسیج دانشجویی دانشگاه علم و صنعت با صدور بیانیه ای نسبت به امضاء نشدن حکم رئیس جدید دانشگاه آزاد از سوی هاشمی، اعتراض کردند.
بسیجیان دانشگاه علم و صنعت با صدور بیانیه ای اعتراض خود را نسبت به هاشمی به دلیل امضا نکردن حکم فرهاد دانشجو - رئیس منتخب دانشگاه آزاد - اعلام کردند.
در بخش هایی از این اعلامیه آمده است؛
«از گوشه و کنار شنیده شده است که بحث انتخاب و رای گیری مجدد رئیس دانشگاه آزاد قرار است کلید بخورد و خواست آقای هاشمی از 5 نماینده شورای عالی انقلاب فرهنگی این بوده که جلسه ای دیگر با حضور تمام افراد کاندید ریاست دانشگاه آزاد برگزار شود و در آن جلسه نسبت به انتخاب رئیس دانشگاه آزاد، تصمیم گیری شود.
آن گونه که از این حرکات برمی آید، می توان حدس زد که تلاش تیم فعلی حاکم بر دانشگاه آزاد بر این اساس استوار است که حداقل اجرای این حکم را تا زمان انتخابات معلق نگه دارند البته تجربه این 6 سال نشان داده که هرچه بیشتر بر سر خواسته های نامعقول این افراد، کوتاه بیاییم و درصدد حل مسالمت آمیز اختلافات برآییم، زیاده خواهی این دوستان، بیشتر می شود پس وقت آن رسیده است که در مقابل این حرکت بایستیم و نگذاریم تا این کار باطل تداوم یابد و خواست نامعقول تیم حاکم دانشگاه آزاد محقق شود.
مگر نه این که این حکم به امضای اکثریت حاضر در جلسه رسیده است؟ مگر نه اینکه وزیر علوم در صحبتی گفتند که رای یکی از اعضا به ریاست امنایی آقای هاشمی، مشروط بر آن بود که انتخاب رئیس دانشگاه آزاد در جلسه 21 دی برگزار شود و حذف رای ایشان منجر به ابطال ریاست آقای هاشمی بر ریاست هیئت امنایی دانشگاه آزاد می شود؟ پس چه شده که قانون باید ابطال شود تا نظرات آقای هاشمی اعمال گردد؟
از همین جا اعلام می کنیم که به هیچ وجه، تاخیر در اجرای این حکم را برنمی تابیم و از مسئولان امر و در صدر آن اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی می خواهیم که قاطع بر سر اجرای این مصوبه قانونی بایستند و لحظه ای در اجرای این مهم تردید نکنند.
بسمه تعالی
«باید همواره مراقب نفوذ عناصر سازشکار به کالبد مقاومت بود، زیرا بروز بیماری تدریجی است» بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با نخست وزیر فلسطین
دیدار اسماعیل هنیه نخست وزیر فلسطین از ایران که در عین حال یک شخصیت بلندپایه مذهبی و امام جمعه غزه هم به حساب می آید، در این شرایط تاریخی اهمیت زیادی داشت. این دیدار از یک سو در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و از سوی دیگر در اولین سالگرد انقلاب های اسلامی منطقه عربی انجام شد و در عین حال حضور هنیه در تهران با اجلاس مشترک رهبری فتح و حماس در دوحه همراه شد و مجموعه این ها معنای خاصی به این سفر داد.
دیدار هنیه با رهبر معظم انقلاب اسلامی در فضایی بسیار صمیمی و پرنشاط انجام شد. اسماعیل هنیه صراحتاً از استراتژی مبتنی بر محو رژیم صهیونیستی که در اجلاس سه ماه پیش فلسطین در قالب «آزادی فلسطین از بحر تا نهر» از سوی رهبری بیان شد، سخن گفت و در همان حال تحقق این هدف را نه تنها دست یافتنی بلکه نزدیک می دانست. هنیه که کاملاً معلوم بود روی واژگان طرح شده از سوی رهبری هم تمرکز کرده است، گفت همانگونه که شما چندی پیش فرمودید ما در دوران بدر و خیبر هستیم و به هیچ وجه در دوران شعب ابی طالب نیستیم.
رهبر معظم انقلاب در این دیدار ضمن اشاره به بشارت های الهی و پیروزی های قطعی پیش رو از «نفوذ عناصر سازشکار به کالبد مقاومت» ابراز نگرانی کرده و از آن برحذر داشتند. طبعاً در فضای کنونی ضمیر چنین موضوعی متوجه مذاکرات دوجانبه ای می شد که این روزها در دوحه قطر با میزبانی دولتی که وابستگی آن به آمریکایی ها و صهیونیست ها اظهرمن الشمس است، در جریان می باشد. البته نخست وزیر فلسطین اطمینان خاطر دارد که رهبری جهاد و حماس مراقب چنین پدیده شومی هستند در عین حال مروری بر روند نفوذ در جنبش فلسطین به فهم اهمیت و نتایج این موضوع کمک می کند:
1- سازمان آزادیبخش فلسطین در سال 1343 بعنوان «تنها نهاد مشروع برای نمایندگی مردم فلسطین» تأسیس شد. رهبری این سازمان تا سال 1353 بعهده احمد شقیری و یحیی عوده بود و بعد از آن به یاسر عرفات با عنوان «رئیس کمیته اجرایی» که مهمترین نهاد ساف به حساب می آمد و مرکب از 18 شخصیت فلسطینی بود، رسید. عرفات فارغ التحصیل دانشگاه عین الشمس مصر و تحت تأثیر جمال عبدالناصر قرار داشت و از این رو در میان کشورهای محافظه کار عرب جایگاهی نداشت و سازمان متبوع او به همراه کشورهای چپ انقلابی شامل سوریه، لیبی، یمن شمالی و الجزایر، در ردیف جریانات رادیکال و انقلابی دیده می شدند. نفوذ در این سازمان، تنها راه جدا کردن ساف از هویت خود بود. آمریکایی ها درست از روزهای آغازین ریاست عرفات کار خود را برای نفوذ در این سازمان آغاز و استفاده از دلارهای انباشته را راهی برای رسیدن به مقصد ارزیابی کردند و چیزی نگذشت که به نتیجه رسیدند. رئیس جمهور آمریکا در اواسط دهه 1350 نماینده ای را برای تماس با فلسطینی ها تعیین کرد این نماینده با چمدان های پراز دلار به سراغ عرفات رفت و وانمود کرد که می خواهد به فلسطینی ها برای حل و فصل مسائلشان کمک کند عرفات این دست را دوستانه تلقی کرده و آن را فشرد و در نهایت سازمان آزادیبخش فلسطین را گام به گام به جایی رساند که در اسلو مهمترین عنصر اساسنامه این سازمان - یعنی مقاومت مسلحانه- را رسماً حذف نماید. چند ماه بعد در سال 1371 یاسر عرفات طی نامه ای خطاب به اسحاق رابین نخست وزیر رژیم صهیونیستی «اسرائیل» را به رسمیت شناخت و پایان مخاصمه را اعلام کرد اما در نقطه مقابل، «رابین» برخلاف مصوبه اسلو، به وجود کشوری بنام فلسطین اعتراف نکرد و تنها کاری که کرد این بود که ساف را بعنوان «تنها نماینده قانونی مردم- و نه کشور یا دولت- فلسطین» به رسمیت شناخت و جالب این است که آمریکایی ها هم که از اواسط دهه 1350 ارتباط با ساف را آغاز کرده و مدعی کمک به آنان برای دستیابی به حقوقشان بودند علیرغم آنکه ساف، اسرائیل را به رسمیت شناخت و ختم منازعه را اعلام نمود اما حتی حاضر نشدند نام این سازمان را از لیست گروههای تروریستی حذف کنند و هنوز هم این کار را نکرده اند. جالب تر این است که آمریکایی ها با لو دادن نماینده ای که عرفات در اواسط دهه 1350 بعنوان رابط سازمان با رئیس جمهور آمریکا معرفی کرده بودند، مقدمات ترور او توسط رژیم صهیونیستی را فراهم کردند و خود یاسر عرفات در سال 1383 در حالی که در رام الله به محاصره ارتش رژیم صهیونیستی درآمده بود مرد.
2- نفوذ در میان فلسطینی ها همواره یک هدف اساسی از سوی رژیم صهیونیستی بوده و این کار نوعاً توسط عناصر فلسطینی یا عرب غیر فلسطینی انجام شده است و در همه این موارد اهرم مالی مهمترین دالان نفوذ رژیم صهیونیستی و کشورهای مرتجع عرب بوده و یک مورد آن «محمد دحلان» است. دحلان در دهه 1370 و تا نیمه دهه 1380 مسئول حفاظت اطلاعات ساف و سپس تشکیلات خودگردان فلسطین و در این اواخر مسئول تسلیحات خودگردان هم بود.
دحلان با رژیم عربستان و قطر ارتباط صمیمانه ای برقرار کرده و وانمود می کرد همه این ارتباطات برای جذب کمک های مالی دولت های عربی است و فلسطینی ها هم احساس می کردند راه دیگری برای اداره خود ندارند بر این اساس دحلان را در حد یک عنصر کارآمد و دلسوز قبول داشتند. دحلان در جریان درگیری های عناصر وابسته به محمود عباس با نیروهای مقاومت در غزه، تأمین کننده سلاح هایی بود که توأمان سینه نیروهای فتح و حماس و جهاد را می درید چیزی نگذشت که فتحی ها اسنادی را منتشر کردند که نشان می داد دحلان با سرویس های اطلاعاتی رژیم های صهیونیستی، عربستان و قطر ارتباط ویژه دارد و ریزترین اطلاعات فلسطینی ها را به این سرویس ها ارائه و در قبال آن مبالغ فراوانی پول دریافت کرده است. و حال آنکه او مسئول حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان و ساف بود و قاعدتاً وظیفه داشت مانع نفوذ خارجی حتی در پایین ترین سطوح تشکیلاتی شود. همین دحلان و نیروهای او با پول هایی که از راه فروش اطلاعات بدست آورده بودند، زندگی شاهانه ای را برای خود و بسیاری از رهبران فلسطینی فراهم کرده و به عیاشی در مناطق خوش آب و هوای تونس، مراکش، مصر و لبنان سرگرم بودند در حالیکه حدود 6 میلیون آواره فلسطینی در شرایط بسیار محنت باری در اردوگاههای اردن، سوریه، لبنان، مصر، غزه و کرانه باختری به سر می بردند و روزانه در معرض هجوم رژیم صهیونیستی و مرگ زودرس قرار داشتند. نتیجه چنین رویه ای نفرت روزافزون فلسطینی ها به گردانندگان سازمان آزادیبخش و تشکیلات خودگردان بود و به شکست فاحش آنان در انتخابات پارلمانی 1384 منجر شد.
3- نباید کمترین تردیدی در این داشت که همان سران فاسد عربی که با اهرم کمک مالی، ساف و خودگردان را به لجن زار تبدیل کرده و حیثیت فلسطینی ها را پیش پای جلادان صهیونیست قربانی کردند از مدت ها قبل به سراغ حماس و جهاد و گروههای، جهادی تابعه آنان رفته و درصدد تکرار نسخه عرفات برای رهبران این نیروها برآمده اند طبعاً در این میدان آن دسته از رهبران گروههای جهادی که از «میدان» دورتر بوده و دیپلمات تر بوده اند، بیشتر در معرض وسوسه های سران عرب و عملیات نفوذ قرار داشتند. این موضوعی پنهان نیست اگر نگاهی به لحن های رهبران مستقر در غزه و رهبران مستقر در کشورهای همجوار فلسطین بیاندازیم، این تفاوت را درمی یابیم. شاید این دوگانگی و این تجربه به این موضوع برگردد که کار جهادی و کار دیپلماتیک را دو گروه مجزا بعهده گرفتند و در همان حال آنکه دیپلماسی را تجربه کرد به نقطه لزوم هماهنگ شدن با جبهه عربی رسید و آنکه در میدان بود، نتایج مبارک در میدان بودن را لمس کرد و بر آن، بعنوان تنها راه آزادی فلسطین تأکید کرد. بی جا نیست که اسماعیل هنیه علیرغم آنکه 5 سال محاصره ظالمانه غزه را با گوشت و پوست خود لمس کرده و تلخی های آن را چشیده است با نگاه به گشایش نسبی امروز، با صراحت می گوید ما از شرایط شعب ابی طالب خارج شده و در شرایط بدر و خیبریم و تحقق استراتژی آزادی فلسطین از بحر تا نهر را در چند قدمی می بیند اما هم زمان بعضی که اصلا در میدان نبوده اند احساس خستگی می کنند. در داخل ایران هم ما همین حکایت را داریم افراد هر چه به میدان نزدیکترند نشاط بیشتری دارند و هر چه دورترند تحلیل های عجیب و غریب تری دارند مگر در جنگ 8 ساله هم همینطور نبود؟
4- درست از سال 1383 یعنی زمانی که- با انتخابات شهرداری ها- معلوم شد که گروههای جهادی در کانون توجه فلسطینی ها قرار داشته و ساف و خودگردان جایگاه خود را از دست داده اند، تلاش ها برای پیوستن حماس و جهاد به سازمان آزادیبخش و تشکیلات خودگردان آغاز شد و حال آنکه ماهیت ساف- به دلیل حذف مأموریت جهادی از آن در اجلاس اسلو- با ماهیت گروههای جهادی کاملا متفاوت بود پاسخ حماس و ... بطور طبیعی منفی بود اخیراً بعضی از اعضای حماس اعلام کردند که به ساف می پیوندند و یکی از شخصیت های حماس هم از لزوم باز تعریف ساف سخن گفت که نتیجه هر دو یکی است. ساف هرچه باشد متعلق به دوره ای است که اینک هیچیک از مختصات آن دوره موجود نیست. فلسطین یک مسئله عربی نیست و اتحادیه عرب که ساف را پنج دهه قبل تأسیس کرد به دامن اسرائیل در غلتیده و دشمن ملت ها و کشورهای مقاومت شده و علاوه بر آن ساف یادآور هیچ موفقیتی برای فلسطینی ها نیست پس چرا باید بازسازی شود؟ این بازسازی وقتی قرار است در قطر و با میزبانی عامل شناخته شده رژیم صهیونیستی- شیخ حمد- صورت گیرد، بدتر هم هست.
5- فلسطینی ها به وحدت نیاز دارند و سیاست ورزی را هم احتیاج دارند. این دوقطبی فلسطینی-فلسطینی باید برطرف شود و شخصیت واحد فلسطینی احیا گردد این کاری است که با یک توافق باید شروع شود و با یک انتخابات مردمی باید به سامان برسد، مذاکرات تشکیلات خودگردان و نیروهای جهادی تا آنجا که در این چارچوب باشد -که نیروهای جهادی بر این چارچوب تأکید می کنند- صدمه ای به مردم فلسطین و مقاومت نمی زند. توافق عباس- مشعل باید حول محور برگزاری انتخابات آزاد در مجموعه فلسطینی ها- اعم از حدود یک میلیون و چهارصدهزارنفر ساکنان مناطق 1948، 2/2 میلیون نفر از ساکنان کرانه غربی، 5/1 میلیون نفر ساکنان باریکه غزه، ساکنان قدس شرقی، منطقه جنین و حدود 6میلیون نفر ساکنان اردوگاهها- در کشورهای همجوار باشد که جمع این ها حدود 12 میلیون فلسطینی است که حداقل 8 میلیون نفر از آنان واجد شرایط رأی دادن هستند. با رأی این مجموعه، شخصیت فلسطین احیا و حقوق فلسطینی ها تأمین می شود و صندوق های رأی به سنگرهایی برای آزادی سرزمین مقدس فلسطین تبدیل خواهند شد. انشاءالله.
سعدالله زارعی
بسمه تعالی
مراد از «پیچ بزرگ تاریخ» چیست؟ اگر جامعه جهانی به سر پیچ بزرگ تاریخ رسیده و مسیر گذشته از راه آینده بشر جدا می شود، مقتضیات چنین ریل گذاری تازه ای کدام است؟ اگر بنا باشد حاملان انقلاب از این تقاطع و سرفصل جدید تاریخ به صحنه سیاست و تعاملات سیاسی بنگرند که لاجرم باید چنین کنند، آنگاه اولویت ها کدام خواهد بود و راهبرد وحدت را چگونه باید فهمید و در کجای «سیاست داخلی» تعبیه کرد؟ پرسش مهم این است که چالش میان دو قطب انقلابیون (بیداری اسلامی) و جبهه مسلط و محافظه کار استکبار برای تغییر روند تاریخ یا حفظ روند ظالمانه موجود، چند درصد از دغدغه های صاحب منصبان، سیاستمداران و طیف های سیاسی ما را به خود اختصاص داده و چقدر ذهن آنها را مشغول خود کرده است؟ آیا اولویت بندی میان اهمّ و مهم، و اصل و حواشی برای آنها موضوعیت دارد؟ و آیا باور کرده اند در وضعیت جنگی تمام عیاری که بر کلیت جهان حاکم شده، اولویت بندی های سیاسی فرق می کند؟ عدم برآورد دقیق از این وضعیت یا عدم پایبندی به لوازم آن، حکایت مسافری است که با عبور از یک تنگه پرپیچ و خم به مقصد و مقصود می رسد اما درست سر بزنگاه، هوس بازی و شیرین کاری و رفتارهای پرخطر به سر وی یا مرکب چموش او می افتد!
1- پنجم خردادماه امسال (26 مه 2011) بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کنگره آمریکا حضور پیدا کرد تا با توجه به اوضاع متلاطم این رژیم در خاورمیانه از سیاستمداران آمریکایی استمداد کند. او با اشاره به پیشرفت های ایران و انقلاب های نوپدید اسلامی گفت: «نوبت قبلی که در کنار این تریبون ایستادم، درباره ایران هسته ای هشدار دادم. اکنون زمان گذشته و لولا و محور تاریخ ممکن است به زودی چرخش پیدا کند». چرخش محور تاریخ برای صهیونیسم بین الملل به معنای سقوط دوباره قلعه های خیبر است. نتانیاهو با ترس- ترس آمیخته به واقعیات تاریخ- از خیبر و جبل الطارق نام برد و گفت «از گذرگاه خیبر ]در عربستان[ تا تنگه جبل الطارق ]در مراکش[ تحول و دگرگونی عظیمی در خاورمیانه در جریان است. ارتعاش ها و نوسانات، کشورها را متلاطم و دولت ها را متلاشی کرده است و همه ما همچنان ناظر این هستیم که محیط هنوز در حال دگرگونی است. صحنه های استثنایی در تونس و قاهره، خاطرات برلن و پراگ 1989 را زنده می کند اما با وجود این آرزو باید به یاد داشته باشیم که شعله آرزوهای ما می توانند سرد و خاموش شوند، مانند همان اتفاقی که سال 1979 در ایران رخ داد و بهار دموکراسی ]!؟[ به استبداد تبدیل شد. به واسطه مشابه این اتفاق، آزادی و انقلاب]!؟[ در لبنان خفه شد و حکمرانی حزب الله رواج یافت... باید قبول کنیم نیروهای قدرتمندی وجود دارند که با الگوی مورد نظر ما مخالفند. در رأس این نیروهای قدرتمند، ایران قرار دارد. آنها لبنان و غزه را تحت انقیاد خود درمی آورند و از حمله به سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان حمایت می کنند... کسانی که ایران و خطر آن را نادیده می گیرند، سر خود را زیر شن فرو می برند...»
این سخنان در واقع شاهدی بر رهنمود اخیر ولی امر مسلمین است آنجا که فرمودند «تحولات و انقلاب های منطقه و همچنین عقب نشینی های پی درپی آمریکا و دستگاه های استکباری و ضعف روزافزون رژیم صهیونیستی، فرصت های کم نظیری برای امت اسلامی است که باید از آن نهایت استفاده را بکند».
2- دوست و دشمن درباره این نکته اتفاق نظر دارند که «پیچیدن تاریخ به مسیر جدید»، معنایی جز وقوع پیروزی های بزرگ برای امت اسلامی و ایران انقلابی ندارد. اما آیا این به معنای برگشت ناپذیری روند است؟ قطعا وعده نصرت و فتح الهی، امروز تابناک تر از هر زمان دیگری محقق شده اما تداوم نصرت پروردگار مشروط بر این است که حاملان پرچم انقلاب در ام القرا، سر بزنگاه به خواب نروند یا مشغول هیچ چیز دیگری جز «ریل گذاری تاریخ جدید»- که حتما رنج و زحمت و مجاهدت طاقت فرسا را مطالبه می کند- نشوند. در غیر این صورت، هیچ استبعادی ندارد که سرنوشت جنگ احد برای اصحاب پیامبر(ص) برای ما نیز رقم بخورد و به خاطر مسابقه غنیمت جویی و غفلت از تنگه و شبیخون دشمن، پیروزی بدر به ماجرای پرغصه غزوه احد بینجامد.
انتخابات 32 ماه پیش در کشور ما و بر جای گذاشتن رکورد مشارکت 85 درصدی مردم، چشم همه ناظران را در دنیا خیره کرد و می توانست تیر خلاص به ته مانده امید دشمنانی باشد که هر کدام سابقه عداوت های 60 تا 200 ساله با ملت ما دارند. اما غفلت و آلودگی و خیانت رفیقان قافله ملت که برخی از آنان شریک دزد هم شده بودند، از دل همان قدرت نمایی باشکوه ملت، تهدید را برساخت و رصدگران اطلاعاتی دشمن را از افسردگی بیرون آورد. حتی اگر کسی پیوند وثیقی با اسلام هم نداشته باشد اما وطن دوست باشد و به شهادت تاریخ، یقین کند آمریکا و انگلیس و اسرائیل، دشمنان خونی ایران هستند، لابد به خیانت بزرگ دست اندرکاران فتنه و آشوب 88 حکم خواهد داد. اگر سند می خواهید، یک نمونه از این اسناد را می توان در سخنان رابرت گیتس (وزیر وقت دفاع آمریکا و رئیس اسبق سازمان سیا) یافت. او اوایل مهرماه 1388- چند روز پس از ماجرای روز قدس که جماعتی شعار نه غزه نه لبنان سر دادند- با سی ان ان مصاحبه کرد. گیتس با اشاره به همین ماجرا، لزوم تشدید تحریم ها را برخلاف آخرین برآوردها مورد تأکید قرار داد و گفت: «در حال حاضر به دلیل شکاف های عمیق در ایران پس از انتخابات، تحریم مؤثر تر از گذشته است. ما در 30 سال گذشته چنین شکاف هایی را ندیده بودیم. معترضان رفته رفته به جای پیگیری رأی خود، برخی از سیاست های کلان جمهوری اسلامی را هدف گرفته اند و این موضوع، خود را در شعارهای آنها به رخ می کشد.»
مدتی بعد در حالی که به اعتبار خط کشیدن روی قید مبارک «اسلامی» در عنوان «جمهوری اسلامی»، جسارت به امام و ولایت فقیه، و حرمت شکنی روز عاشورا، نقاب از هویت واقعی فتنه سبز برافتاده بود، شیمون پرز گفت جنگ با ایران از درون مرزهای آن آغاز می شود و گروه مخالف به نیابت از ما می جنگد. نتانیاهو نیز آنها را سرمایه بزرگ اسرائیل خواند و... رسید به آنجا که مایکل لدین از مشاوران سابق امنیت ملی آمریکا، تأکید کرد «جنبش سبز نه از سال 2009 بلکه از اواسط دهه 1980 میلادی آغاز شد، هنگامی که ما با برخی افراد در دفتر نخست وزیری ایران تماس گرفتیم.»
3- آیا طمع دشمن به ضعف های شخصیتی یا آلودگی برخی اطرافیان کسانی چون خاتمی و موسوی و کروبی و مجمع روحانیون و حزب مشارکت و کارگزاران، پایان ماجراست و دشمنان برای ایجاد شقاق و شکاف و اختلاف، در رجال و طیف های دیگر طمع نخواهد کرد؟ هر شخص و گروهی که دچار جاه طلبی یا مال طلبی (تکاثر قدرت و ثروت و شهرت و محبوبیت) شود یا به خاطر غرق شدن در رقابت سیاسی با حریفان، با محورهای جنگ روانی و فشار تبلیغاتی دشمن هم موج شود یا در چارچوب های کلان راهبرد وحدت خدشه وارد سازد، در معرض طمع دشمن قرار گرفته است. مواضع انسجام بخش و روشنگر رهبر فرزانه انقلاب به ویژه در 3 سال اخیر، چه درباره دوگانه «بصیرت-فتنه» و چه در مورد وضعیت خیبری تقابل با جبهه استکبار روشن است. آنهایی در همین 3 سال اخیر، عرصه را بد دیدند و لغزیدند که از «محور امت - امامت» زاویه گرفته بودند حال آن که به تعبیر امیرمؤمنان علی(علیه السلام) «جماعت امت را همراهی کنید که دست خداوند همراه جماعت است. بپرهیزید از تفرقه که انسان جدا از جمعیت مردم، نصیب شیطان می شود همان گونه که گوسفند جدا از گله برای گرگ است.» (خطبه 127 نهج البلاغه)
دشمن برای نفوذ در عمق و زدن ضربات کاری، مترصد فرصت ها و شکاف هایی است که از درون جبهه خودی تدارک می شود و اختلاف های طبیعی را به شقاق و تقابل می کشاند. «نفوذی ها»، «دون مایگانی که نفع آنها در شقاق میان سران طیف ها یا قواست»، «عناصر دنیاطلب و قدرت محور» و «تندروها»، 4 طیفی هستند که دانسته و ندانسته، دشمن را در پیشبرد پروژه اش یاری می رسانند. احتمالاً عبرت آموز است ذکر این فراز از خاطرات «استراوب تالبوت» (مدیردفتر مطبوعاتی مجله تایم در مسکو و معاون بعدی وزیر خارجه آمریکا) که چندسال پس از ماجرای فروپاشی شوروی فاش کرد «نقش ها بین کارکنان دفتر ریاست جمهوری آمریکا تقسیم شده بود. عده ای با گورباچف و برخی دیگر با یلتسین در تماس مداوم بودند. آنها به گورباچف اطمینان می دادند که غرب طرف او را خواهد گرفت و همزمان یلتسین را تشویق می کردند که اگر او بر ضعف های ساختاری اتحاد جماهیر شوروی تأکید کند، غرب از او حمایت خواهد کرد.»
4- موضوع این نوشته مطلقاً وحدت یا کثرت فهرست های انتخاباتی نیست. البته طیف های مختلف اصولگرا از چند ماه پیش با رفق و مدارا و الفت و اخوت می توانستند هم اندیشی کنند و صرف نظر از یکی کردن فهرست ها یا تنوع آن، از بستر جشن سیاسی ملی (انتخابات) چالش زدایی کنند. می شود ضمن رفاقت و رعایت اخلاق و مصالح عمومی - مشروط بر اینکه در حوزه های انتخابیه، اثری از فتنه گران و منحرفان نباشد- حتی با یکدیگر مسابقه داد و رقابت کرد بی آن که همدیگر را تضعیف و تخریب کرد و مثلاً این طیف وفادار به انقلاب را به «حلقه انحرافی» نسبت نداد یا آن طیف را به فتنه گران یا سرحلقه کارگزاران منتسب نکرد. نقاط قوت بصیرت و وحدت ما که نباید به نقطه ضعف و آسیب جبهه بزرگ اصولگرایی تبدیل شود و یا هر انتخابات به عنوان نماد نشاط و عزت و اقتدار کشور، بهانه تقابل ها و دلخوری تازه باشد. این خلاف مصلحت و رسم اصولگرایی است. باید به فردای 12 اسفند هم فکر کرد که همین طیف های وفادار به نظام و انقلاب باید با هم کار کنند و پیشبرد اهداف ملی را به دوش بکشند.
اما فراتر از موضوع انتخابات، اولویت اصلی همان است که گفته شد. بشریت به سر پیچ بزرگ تاریخ رسیده و فرصت های بی نظیری پیش روی جمهوری اسلامی قرار گرفته است؛ همان طور که دشمن زخم خورده خود را در معرض زوال کامل می بیند و آخرین تیرهای مسموم دشمنی را پرتاب می کند. مدیریت چنین صحنه ای برای ریل گذاری بزرگ، نیازمند اتحاد و تمرکز و هم افزایی نیروهاست. حزم اندیشی و بلندهمتی، ما را به وحدت رهنمون می کند و ضروری وحدت، مرزبندی با دشمن و آلودگان به آن از یک سو و اغماض و رفق و مدارا و حسن ظن با جبهه خودی از سوی دیگر است. ضعف سازمانی همچنان موجب هدررفت منابع قدرت و فرصت های اصولگرایان می شود. راه اندازی خیمه ها و گروه ها و جبهه هایی با تاریخ مصرف کوتاه انتخاباتی و سپس رها کردن آن پس از هر انتخابات، نشانه آن است که پای دوراندیشی و بصیرت ما می لنگد. اندیشیدن و تدبیر در افق بیداری اسلامی، مستلزم گذشت و ایثار و انسجام و همدلی بیشتر است، اگرنه برای همیشه تاریخ، سرزنش خواهیم شد همان گونه که تنگه داران احد محل ملامت هستند.
محمد ایمانی
طبق فتوای رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای مد ظله العالی :
مسافر مخیّر است در شهر مکّه و شهر مدینه و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند یا شکسته، و در این سه مکان فرقى بین بناء اصلى و اوّلیّه و آنچه بعد اضافه شده نمى باشد، و نیز مسافر مى تواند در حرم و رواق حضرت سیدالشّهداء(علیه السلام)بلکه در مسجد متصل به حرم نماز را تمام یا شکسته بخواند.
بسمه تعالی
(یادداشت روز)
دیروز مردم ایران با حضور چند ده میلیونی و ماندگار خود در تظاهرات روز 22 بهمن، باردیگر - و به قول حضرت امام(ره)- تحلیل ها و آرزوهای آمریکا و اسرائیل را زیرگام های استوار خود لگدمال کردند و احتمالا آمریکا، اسرائیل و متحدان اروپایی و منطقه ای آنها را به این نتیجه که چند سال قبل «کاسپار واین برگر» وزیر دفاع وقت آمریکا بر آن تاکید ورزیده بود رساندند که برای سقوط و براندازی جمهوری اسلامی ایران تنها یک راه وجود دارد و آن «از میان برداشتن ملت ایران است»! چرا که به گفته «واین برگر» نظام جمهوری اسلامی ریشه در باورهای دینی مردم دارد و از آنجا که جدا کردن این باورها از مردم امکان پذیر نیست و یا به سختی امکان پذیر است، مردم ایران به عنوان یک ملت باید از میان برداشته شوند. واین برگر بعد از تصویب قطعنامه «تحریم تسلیحاتی ایران» نیز در دفاع از تصویب این قطعنامه گفته بود «...در صورتی که قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران با قاطعیت اجرا شود، ریشه توانایی ایران برای ادامه جنگ به سرعت خشک می شود واین به مفهوم آن است که موجودیت ایران به عنوان یک ملت به خشکی می گراید و دنیای مدرن از پدیده ای ناهمگن به نام جمهوری اسلامی ایران رهایی می یابد»!
«ساموئل هانتینگتون» صاحب نظریه معروف «جنگ تمدن ها» چند سال قبل از پیوستن به موشه دایان رفیق گرمابه و گلستان خود در آن دنیا، در همایش بین المللی «دموگرافی» که در فوریه سال 2005 در نیکوزیا، پایتخت قبرس بر پا شده بود، این پرسش را مطرح کرده بود که؛ «چرا آمریکا با مرتجع ترین کشور منطقه - منظورش عربستان سعودی است- که به صورت نظام پادشاهی قرون وسطایی اداره می شود و در آن از رأی و نظر مردم در اداره کشور کمترین نشانه ای نیست، بیشترین دوستی و نزدیکی را دارد و در همان حال بیشترین دشمنی و مقابله خود را روی کشوری مانند ایران که همه ارکان و کانون های تصمیم ساز آن با رأی مردم شکل گرفته، متمرکز کرده است؟» هانتینگتون به این پرسش پاسخی نمی دهد و فقط در پایان سخنان خود اعلام می کند که پاسخ این پرسش را بر عهده شرکت کنندگان در همایش یاد شده می گذارد و البته اشاره می کند «این برخورد به ظاهر دوگانه، توضیح و پاسخی منطقی و قابل قبول دارد»!
دو سال بعد- مارس 2007- خانم کاندالیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا در دولت بوش در مصاحبه با روزنامه سعودی «شرق الاوسط» - چاپ لندن- بدون اشاره به همایش نیکوزیا، پرسشی را که هانتینگتون- شاید به خاطر حفظ پرستیژ خود- بی پاسخ گذاشته بود، پاسخ داد « در این مصاحبه ابتدا خبرنگار شرق الاوسط توضیح می دهد که دولت حماس برآمده از رأی مردم فلسطین است و سپس می پرسد؛ چرا دولت شما- آمریکا- که طرفدار دموکراسی و پشتیبان رأی مردم است(!) دولت حماس را به رسمیت نمی شناسد و در مقابل، محمود عباس را رئیس دولت فلسطین می داند»؟ خانم رایس که انگار پرسش شرق الاوسط را نشنیده است، پاسخ درباره دولت حماس و اسماعیل هنیه را وامی گذارد و با پیش کشیدن نام جمهوری اسلامی ایران می گوید؛ «ما انکار نمی کنیم که ایران یک کشور دموکرات است و دولت و مجلس در آن با رأی مردم انتخاب می شوند ولی باید توجه داشت که امروزه «مشروعیت» در دو شکل «مشروعیت داخلی» و «مشروعیت بین المللی» مطرح است، جمهوری اسلامی ایران مشروعیت داخلی دارد ولی مشروعیت بین المللی ندارد»! خانم رایس در پاسخ به ابهام خبرنگار شرق الاوسط می گوید «قبول داریم که دولت و مجلس ایران با رأی مردم انتخاب شده اند اما، این فقط نشانه «مشروعیت داخلی» است ولی خواست و رأی مردم ایران باید در خانواده بین المللی نیز مشروعیت داشته باشد که جمهوری اسلامی ایران فاقد این مشروعیت است»!!
به بیان دیگر، «برای آمریکا و متحدانش «دموکراسی» فقط یک بهانه است و از نگاه آنها رأی و نظر مردم تنها هنگامی نشانه دموکراسی خواهد بود که نتیجه آن بیرون از منافع آنان نبوده و تضمین کننده زورگویی ها و غارتگری های نظام سلطه بین الملل باشد»!
یک ماه بعد از صدور قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران که به بهانه مقابله با برنامه هسته ای کشورمان - و به نوشته واشنگتن پست برای حمایت از جنبش سبز(!)- تصویب شده بود، دولت آمریکا لایحه ای با عنوان «قانون جامع تحریم ایران» را از تصویب کنگره گذراند- 9 ژوئیه 2010/ 18 تیر 1389- براساس این مصوبه شرکت های آمریکایی از صدور فرآورده های نفتی پالایش شده- از جمله بنزین- به جمهوری اسلامی ایران منع شده و شرکت های غیرآمریکایی نیز در صورت صدور بنزین به ایران مشمول تحریم تجاری آمریکا می شدند- این تحریم به تولید بنزین در جمهوری اسلامی ایران تا مرز صدور این فرآورده نفتی انجامید- بعد از این مصوبه، شرکت های نفتی از تحویل سوخت به هواپیماهای مسافربری کشورمان در فرودگاه های اروپایی و برخی فرودگاه های کشورهای فسقلی عرب خودداری ورزیدند و مسافران را با دردسرهای فراوانی روبرو کردند. در همان هنگام «رابرت گیتس» وزیر دفاع وقت آمریکا در پاسخ به این سؤال خبرنگار روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز که «این تحریم ها به جای دولت ایران، مردم ایران را نشانه رفته است» گفته بود؛ «ترجیح می دهم به این پرسش در وقت دیگری پاسخ دهم».
ده ها و صدها نمونه دیگر از این دست اعترافات صریح و بی پرده مقامات رسمی آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه ای آنها را می توان فهرست کرد که در آن بدون پرده پوشی تاکید می کنند طرف مقابل و حریف رو در روی آمریکا و متحدانش در چالش 33 ساله و پرحادثه آنان با ایران اسلامی، «مردم ایران» هستند و نظام جمهوری اسلامی ایران فقط از آنجا که خواست همین مردم را نمایندگی می کند، با خشم و کینه آنها روبرو بوده و هست. اکنون به آسانی می توان یک بار دیگر و برای چندمین بار بر درستی و حکیمانه بودن نظر امام راحل(ره) پی برد و بدون کمترین تردیدی حضور چندده میلیونی دیروز مردم در راهپیمایی سراسری 22بهمن را لگدمال کردن تحلیل ها و آرزوهای آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی و منطقه ای آنها دانست.
گفتنی است روز چهارشنبه 19 بهمن ماه جاری نیز حضرت آقا در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش فرموده بودند؛
« در 22 بهمن امسال نیز به توفیق الهی و با هدایت خداوند متعال همه خواهند دید که مردم ایران چگونه به میدان خواهند آمد»... و دیدیم که آمدند.
نگاهی هر چند گذرا به تبلیغات گسترده و فراگیر مقامات و رسانه های غربی طی سه ماه گذشته از تمرکز آنها روی سه محور حکایت می کند؛
اول: تاکید بر این که جمهوری اسلامی ایران تحت تاثیر تحریم ها به آخر خط رسیده است و چاره ای جز کوتاه آمدن ندارد! و به زودی نشانه های کوتاه آمدن را می توان در نگاه مسئولان بلند پایه نظام مشاهده کرد!
بیانات تاریخی رهبرمعظم انقلاب در خطبه های جمعه تهران، پاسخ شکننده ای به این توهم پراکنی بود. حضرت آقا از یکسو به اقتدار جمهوری اسلامی ایران که از تمامی سال ها و دوران های پیشین، فراتر و درخشان تر است اشاره فرمودند و از سوی دیگر برای نشان دادن اقتدار ایران اسلامی و ضعف و ناتوانی آمریکا و متحدانش نمونه ها و اسناد انکارناپذیری از پیروزی های ایران و شکست های آمریکا، اسرائیل و اروپایی ها را در یک ویترین که برای همگان قابل رویت باشد به نمایش گذاشتند. وقتی حزب الله در جنگ 33 روزه و حماس در جنگ 22 روزه فقط با حمایت جمهوری اسلامی ایران بر آمریکا و اسرائیل غلبه می کنند، نتیجه تهدید بی اساس و یا حمله احتمالی و احمقانه آمریکا به ایران پیشاپیش قابل پیش بینی است. نیست؟!
دوم: دشمنان با سیاه نمایی این توهم را می پراکندند که مردم با کاستی ها و دشواری هایی در زندگی روزمره خود روبرو هستند و از این روی در راهپیمایی 22 بهمن که نشانه مشروعیت و مقبولیت مردمی جمهوری اسلامی ایران است حضور چشمگیری نخواهند داشت!
سوم: با اشاره به همان علت پیش گفته- محور دوم- اعلام می کردند که از حضور مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز کاسته خواهد شد.
... و دیروز، مردم پاکباخته و دشمن شناس ایران اسلامی با بصیرت مثال زدنی خود و حضور بی نظیر و چند ده میلیونی در تظاهرات 22 بهمن از یکسو محور دوم از آرزوهای دشمن را زیرگام های استوار خود لگدمال کردند. و از سوی دیگر تردیدی باقی نگذاشتند که در انتخابات مجلس نهم نیز همانگونه که حضرت آقا پیش بینی کرده اند، حضوری حماسی و بارها گسترده تر و فراتر از موارد مشابه خواهند داشت.
و بالاخره، حضور چند ده میلیونی دیروز مردم در تظاهرات و راهپیمایی 22 بهمن بار دیگر و برای چندمین بار به آمریکا و متحدانش فهمانده است که حریف رو در روی آنها مردم ایران هستند که یکپارچه در برابر نظام سلطه بین المللی ایستاده و خواهد ایستاد، مخصوصا امروزه که طعم شیرین این رودررویی را در انقلاب های اسلامی منطقه و خیزش مردم در آمریکا و اروپا علیه نظام سلطه نیز به چشم دیده است.
حسین شریعتمداری
بسمه تعالی
گروه ترجمه - خبرگزاری رویترز روز یکشنبه 12فوریه (23 بهمن) در گزارشی به نحوه غلات خریدن ایران از سایر کشورها و دور زدن تحریمها پرداخت و نوشت: تجار معتقدند که دولت ایران از شرکتهای مستقر در سوئیس که قادر به تأمین مالی خود در آسیا هستند، استفاده میکند و برای تأمین مالی قرارداد واردات 200 هزار تن غلات از قراردادهای مبتنی بر «ین» استفاده کرده است.
یک تاجر اروپایی در اینباره گفت: ایرانیها حدود 200 هزار تن غلات را از شرکتهای تجاری چند ملیتی خریدهاند.
در ادامه گزارش آمده است: «راهول خولار» معاون وزیر تجارت هند، روز پنجشنبه به خبرنگاران گفت: یک خریدار ایرانی خصوصی به واردات مقادیر زیادی غلات از هند تمایل دارد.
یکی از تجار هم گفت: پیشنهاد انجام معاملات غلات در ازای پرداخت شمش طلا و معاملات پایاپای با نفت مطرح شده است.
بازرگانان گفتند: خریداران ایرانی در گذشته از طریق کشورهای ثالث بهویژه امارات، معادلات را به انجام رساندهاند؛ اما این گزینه پس از اقدام امارات در این زمینه متوقف شد.
رئیس شورای غلات کانادا نیز روز پنجشنبه از اظهارنظر درباره گزارشها مبنی بر قصد کانادا برای فروش غلات به ایران خودداری کرد؛ اما افزود: «ما زمانی که ایران نیاز داشته باشد، به این کشور غلات میفروشیم.»
«یان وایت»، مدیر اجرایی این شورا به رویترز گفت: ما اغلب به ایران غلات فروختهایم و در حال حاضر من نمیتوانم در این باره اظهارنظر کنم که آیا فروش بیشتری انجام خواهد شد یا خیر.
وایت در پاسخ به مقالهای در یک خبرنامه صنعتی آمریکایی، این اظهارات را مطرح کرد. این خبرنامه گزارش داده بود که شورای غلات کانادا در حال مذاکره با دولت کانادا برای فروش احتمالی به ایران است.
در پایان گزارش آمده است: تجار اروپایی نیز روز پنجشنبه خبر دادند که خریداران ایرانی ظرف دو روز گذشته 200 هزار تن غلات برزیلی و 200 هزار تن غلات آلمانی را خریداری کردهاند و این نشان میدهد واردات این کشور همچنان ادامه دارد.
راهول، معاون وزیر تجارت هند نیز ابراز داشت مشکل پرداخت بهای برنج صادراتی هند به ایران، زمانی که سازوکارهای پرداخت تجاری مشخص شود، حل خواهد شد.
در این میان، شرکت HPCL هند اعلام کرده است که به واردات سه میلیون تن نفت خام از ایران در سالهای 2013ـ 2012 ادامه خواهد داد.
خبرگزاری فارس: منتخب جبهه متحد اصولگرایان و عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی گفت: شایستهترین فرد برای سرلیست قرار گرفتن در لیست جبهه متحد اصولگرایان تهران، حداد عادل است.
ستار هدایتخواه امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در یاسوج اظهار داشت: دکتر حداد عادل در دوره هفتم به بهترین شکل ممکن مجلس را اداره میکرد که مدیریت اسلامی و توام با حفظ کرامت وی زبانزد همه نمایندگان بود.
منتخب جبهه متحد اصولگرایان در حوزه انتخابیه بویراحمد و دنا عنوان کرد: در طول چهار سالی که در کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در خدمت این بزرگوار بودیم بهرههای فراوانی از فضائل و کمالات این شخصیت والای فرهنگی بردیم.
هدایتخواه عنوان کرد: دکتر حداد عادل یکی از صاحبنظران بزرگ حوزه فرهنگی کشور است و همه آنانی که در این عرصه دستی بر آتش دارند بر این نکته صحه میگذارند و میدانند که خدمات ایشان به حوزه فرهنگ اصیل اسلامی تا چه میزان است.
این نماینده اصولگرای دورههای هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی ابراز داشت: هماکنون در جریان اصولگرایی کسی را لایقتر از ایشان برای سرلیست قرار گرفتن در جبهه متحد نمیدانم.
منتخب جبهه متحد اصولگرایان در حوزه انتخابیه بویراحمد و دنا بیان داشت: مواضع بسیار شفاف و بصیرتمندانه ایشان در هنگامه فتنه 88 به گونهای بود که خشم دشمنان را بر میانگیخت و این افتخاری در پرونده حداد عادل است که به مانند بسیاری از خواص در آن برهه ساکت نبود.
هدایتخواه اقبال مردمی به حداد عادل را بیش از سایر افراد در لیست اصولگرایان تهران دانست و تصریح کرد: قرار گرفتن حداد عادل در صدر لیست اصولگرایان منجر به اعتماد بیشتر مردمی به این لیست و کاندیداهای جبهه متحد خواهد شد .
بسمه تعالی
پوکی استخوان یا استئوپوروز حالتی است که در آن استخوان شکننده شده و احتمال شکستگی با ضربات کوچک افزایش می یابد . پوکی استخوان از گرفتاری های شایع ، در جوامع بشری است ، که بعد از سن 35 سالگی روند آن در انسان آغاز می شود. حدود نیمی از زنان مسن تر از 45 سال و 90درصد زنان مسن تر از 75 سال به بیماری پوکی استخوان مبتلا می شوند. مردان مسن نیز به پوکی استخوان دچار می شوند که البته میزان ابتلای آنان کم تر از زنان است. به طور تقریبی از هر 3 زن یک نفر و ازهر دوازده مرد یکی به پوکی استخوان دچارمی شوند . این امر در سال ، منجربه ده ها هزار شکستگی ناتوان کننده ، در مبتلایان می شود که متاسفانه تعداد اندکی از مبتلایان به پوکی استخوان مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرند .
این شکستگی ها به طور عمده دراین نواحی رخ می دهد : گردن ، استخوان ران ، مهره های ستون فقرات و استخوان های مچ دست ، حتی گاهی شکستگی های خود به خود مهره ها ، گردن و استخوان ران هم دیده می شود.
می توان بافت استخوانی را به زبان ساده به صورت زیر تقسیم کرد: استخوان انسان همانند یک ساختمان است که دارای اسکلت بندی ، دیوار چینی و ملات بین آجرهاست. اسکلت این استخوان ها از رشته های قوی و محکمی به نام رشته های کلاژن تشکیل شده که مابین رشته ها را املاح کلسیم پرمی کند. همچنین از آنجا که استخوان ، بافتی زنده است ، محتوی مقدار زیادی سلول های جوان و بالغ استخوانی است که وظیفه ساختن بافت استخوان ها را به عهده دارند.
پوکی استخوان عارضه ای است که با بالا رفتن سن به وجود می آید ، در نتیجه از استحکام بافت و املاح استخوانی کم شده و از مقاومت آن کاسته می شود. استخوان انسان در دوران کودکی از خاصیت ارتجاعی برخوردار است و تحمل فشار زیاد را دارد و به تدریج سفت و محکم می شود ، این مسئله در سن 20 سالگی به اوج خود می رسد ، بین سن 20 تا 35 سالگی استحکام استخوان ها به همان قوت باقی می ماند. به همین دلیل ضربات شدید ، مثل تصادفات می تواند منجر به شکستگی استخوان شود. اما از این سن به بعد ، به تدریج و با سرعتی کم ، از تراکم استخوان ها کم شده و با بالارفتن سن ، پوک می شوند. در زنان، بعد از سن یائسگی به علت توقف ترشح هورمون های زنانه و نقش مهم این هورمون ها در استحکام استخوان ها ، شیوع پوکی استخوان زیادتر می شود.
چه کسانی در معرض پوکی استخوان قرار دارند؟
به طور تقریبی و با احتمال زیاد همه ما در معرض پدیده ناخوشایند پوکی استخوان قرار داریم.
·افراد مسن در معرض ابتلای بیشتری قرار دارند.
·عارضه پوکی استخوان در نزد خانم ها بعد از سن یائسگی بسیار شایع و زنان ، بیش از مردان به پوکی استخوان مبتلا می شوند ، به ویژه اگر یائسگی زودرس در خانم ها ایجاد شده باشد.
·تحرک بدنی و ورزش ، باعث استحکام استخوان ها در هر سنی می شود. عدم تحرک و استراحت زیاد باعث تحلیل و پوکی سریع استخوان ها می شود و شکستگی استخوانی را بیشتر می کند.
·گاه پوکی استخوان در برخی ازخانواده ها بیشتر دیده می شود. همچنین در بعضی از نژادها مثل بعضی از نژادهای آسیایی این پوکی بیشتر است.
·تغذیه ، نقش مهمی در پوکی استخوان به عهده دارد. افرادی که کلسیم کافی در رژیم غذایی آنها وجود ندارد و یا ویتامینDکافی دریافت نمی کنند، در معرض ابتلا بیشتری هستند.
· همچنین نتایج حاصل از مصرف سیگار و قهوه زیاد هم ، در پوکی استخوان ثبت شده است.
کسانی که خود سیگار می کشند، یاهمنشین سیگاری هاهستند، در معرض پوکی استخوان زودرس قراردارند و زنانی که سیگارمی کشند، دچار پوکی استخوان شدیدتری هستند.
· استفاده طولانی از کورتن ها و یا داروهای ادرارآور، می تواند باعث پوکی استخوان شود. البته قابل ذکر است که مصرف یک یا چند آمپول کورتن در سال چنین اختلالی را ایجاد نمی کند.
· افرادی که از بعضی اختلالات هورمونی مشخص رنج می برند ، مثل پرکاری تیروئید وپارا تیروئید، کم کاری غددجنسی و بیماری کوشینگ در معرض ابتلای بالاتری به پوکی استخوان هستند.
آیا پوکی استخوان علامتی دارد؟
متاسفانه باید گفت پوکی استخوان قبل از بروز عوارض آن علامتی ندارد.علائم هنگامی ایجاد می شود که شکستگی اتفاق افتاده باشد. درد ناگهانی و شدید درستون فقرات ، می تواند از علائم شکستگی های ستون فقرات باشد. ممکن است شکستگی مهره ، بدون درد اتفاق افتد و به صورت خمیدگی ستون فقرات و کاهش قد بیماردیده شود. اگر چه عکس برداری با اشعه ایکس به تشخیص شکستگی کمک می کند ، ولی برای تشخیص زودرس آن روش مناسبی نیست . پس بهتر است کلیه افرادی که درمعرض خطرپوکی استخوان قرار دارند، قبل از شروع عوارض، مورد ارزیابی قرار گیرند و در صورت مبتلا بودن ، اقدامات پیش گیرانه صورت گیرد.
بهترین روش برای تشخیص پوکی استخوان، سنجش تراکم استخوان یا دانسیتومتری است. خوشبختانه امروزه برای سنجش تراکم استخوان دستگاه های جدیدی ساخته شده که می تواند با دقت نسبتاً زیادی ، تراکم استخوانی و نسبت آن ، با استخوان سالم و سن مناسب را اندازه گیری کنند. آزمایش سنجش تراکم استخوانی بدون درد است و تنها چند دقیقه طول می کشد، همچنین احتیاج به آمادگی قبلی ندارد و در طی آن دارویی مصرف نمی شود. این سنجش، پزشک را قادرمی سازد تا شدت پوکی استخوان را اندازه گیری کرده ودرنتیجه استحکام استخوان را بسنجد.
بنابراین بهترین روش پیشگیری ازپوکی استخوان وعوارض آن، رعایت رژیم غذایی مناسب، فعالیت ورزشی مناسب و دوری ازعوامل کمک کننده در افزایش پوکی استخوان ، مانند استعمال دخانیات (به ویژه تمام موارد ذکر شده تا قبل از سن 35 سالگی) و ارزیابی های لازم برای تعیین میزان تراکم استخوانی است.
جلوگیری از پدیده پوکی استخوان
می توان با روش های بسیار ساده ای خطر پوکی استخوان را کاهش داد:
· با اطلاع از وضعیت استخوان ها به ویژه در خانم ها دردوران نزدیک به یائسگی، به وسیله مشورت با پزشک، به کار بردن روش تشخیص مناسب و در صورت نیاز تجویز دارو های ویژه می توان از پیشرفت بیماری و عوارض حاصل از آن پیش گیری کرد.
·تغذیه مناسب ، از روشهای موثر برای پیش گیری پوکی استخوان است. غذای انسان باید محتوی پروتئین ، املاح کافی و ویتامین های لازم باشد، تا روند پوکی استخوان کندتر شود.
بهترین منبع کلسیم و پروتئین، شیر، پنیر، ماست و غذاهای دریایی به ویژه ماهی است.
کلسیم یکی از اجزای سازنده استخوان است وغذای روزانه هر فرد بالغ ، باید حداقل حاوی 1000 تا1200 میلی گرم کلسیم باشد. البته این مقدار در زنان باردار ، شیرده، یائسه ، افراد مسن و بچه ها بیشتر بوده و بین 1500تا2000 میلی گرم است . همان طور که گفته شد، فرآورده های لبنی مانند شیر، ماست، کشک، قره قوروت، پنیر از منابع مهم و بسیار خوب کلسیم اند . سایر منابع حاوی کلسیم عبارتند از: سبزیجات برگ سبز ، کلم پیچ، شلغم، هویج، پرتقال ، انگور، توت فرنگی، خرمالو، زیتون، جعفری، اسفناج، کرفس، کشمش، بادام، پسته، گردو، حبوبات و غذاهای دریایی مانند ماهی به ویژه ماهی تن، کیلکا و ساردین.
در زیر به مقادیر تقریبی کلسیم در بعضی از مواد ذکرشده اشاره می شود:
نوع ماده غذایی | مقدار ماده غذایی | مقدار کلسیم به میلی گرم |
شیر کم چرب | یک لیوان | 290 |
ماست کم چرب | یک لیوان | 415 |
پنیر | 30 گرم | 150 |
کشک | 100 گرم | 430 |
پسته | 100 گرم | 140 |
ماهی کنسرو شده با روغن | 100 گرم | 354 |
ماهی کنسرو شده بدون روغن | 100 گرم | 437 |
اسفناج | 100 گرم | 93 |
پرتقال | یک عدد | 56 |
لوبیای خشک خام | 100 گرم | 144 |
انجیر خشک | 5 عدد | 126 |
پوکی استخوان یکی از مهمترین عوارض کاهش مصرف کلسیم است و در صورت همراهی با عواملی مانند:کمبود ویتامینC، کمبود ویتامین D، درمان با استروئیدها (کورتون)، بی حرکتی و... برشدت آن افزوده می شود. پس بیاییم با رعایت نکات زیر حافظ سلامتی استخوان ها وجلو گیری از پوکی استخوان خود ، در سن میانسالی و پیری باشیم.
1. هم اکنون که مقدار نیاز روزانه کلسیم خود را می دانید، سعی کنید به میزان لازم از مواد حاوی کلسیم در روز استفاده کنید، تا دچار کمبود میزان کلسیم نشوید. این ذخیره سازی به ویژه در دهه دوم و سوم بسیار پر اهمیت است. در صورتی که نمی توانید مقدارلازم کلسیم را از فرآورده های غذایی طبیعی تهیه کنید ، برای جلوگیری از این بیماری نا خوشایند، سفارش می شود، به مصرف ترکیبات مکمل غذایی موجود در بازار بپردازید.
2. ویتامین D برای سلامتی استخوان ها وجذب کلسیم لازم وضروری است. بنابراین زمانی را در بیرون از منزل بگذرانید، تا آفتاب بتواند پوست را برای ساختن ویتامین Dتحریک کند.
3. به طور منظم ورزش کنید. استخوان های اطفال با ورزش کردن ، محکم می شوند و رشد طبیعی خواهند داشت. البته افراد بالغ نیز باید تحرک کافی داشته باشند. استراحت و عدم تحرک باعث تحلیل بافت استخوانی می شود. بهترین، مفید ترین و کم خرج ترین ورزش برای انسان های بالغ و به ویژه افراد مسن پیاده روی است. توجه داشته باشید که ورزش های تحمل وزن مثل پیاده روی نقش مهمی در رسوب کلسیم در استخوان ها دارند. ورزش هایی که فشار و تحمل استخوانی ندارند، کمتر از ورزش های تحمل وزن در این مسئله اثر مثبت دارند.
4. ازمصرف مواد افزایش دهنده پوکی استخوان مانند سیگار ، قهوه فراوان و ... خودداری کنید.
5. جایگزینی هورمون های زنانه ، در خانم های یائسه زیر نظر پزشک می تواند مانع پوکی استخوان زودرس شود.
درمان پوکی استخوان
اگر پس از سنجش تراکم استخوان، معلوم شد که مبتلا به پوکی استخوان هستید، با نظر پزشک خود می توانید تحت درمان های زیر قراربگیرید: درمان های متفاوتی هم اکنون برای پوکی استخوان وجود دارد که هر کدام با توجه به شرایط بیمار برای وی انجام می گیرد. از جمله تجویز ترکیبات حاوی کلسیم و ویتامینD، تجویز ترکیبات فلوراید و دارو های کاهنده سرعت پوکی استخوان مانندEtidronale &Alendronale و... که تمام موارد ذکر شده بسیار پر خرج و گران هستند و تنها موارد اول یعنی کلسیم و ویتامینD قابل دسترس تر، کم هزینه تر و برای عموم قابل استفاده تراست.
در نهایت در نظر داشته باشید که تغذیه مناسب سرشار از کلسیم و پروتئین، فعالیت و دوری ازعدم تحرک و انجام ورزش های مناسب از زمان کودکی و نوجوانی، بهترین و کم خرج ترین توشه و روش پیشگیری برای جلوگیری از پوکی استخوان است.
توصیه طلایی
مصرف روزانه نیم لیتر شیر 50 درصد نیاز افراد بالغ به پروتئین و 100 درصد نیاز افراد به کلسیم را برآورده می کند.
بسمه تعالی
به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری «دیجیتال ژورنال»، در این خبر فوری که در فیسبوک منتشر شده است، ادعا شده که آمریکا به ایران و عربستان سعودی حمله کرده و این آغاز جنگ جهانی سوم خواهد بود، این در شرایطی است که در صورتی که کاربر اقدام به تماشای این فایل ویدئویی کند، هیچ ویدئویی پخش نخواهد شد، اما یک ویروس وارد رایانه شخصی کاربران خواهد شد.
این نسخه ویدئویی با عنوان «حمله آمریکا به ایران و عربستان» منتشر شده و در آن توصیف زیر نیز ارائه شده است: آیا جنگ جهانی سوم آغاز خواهد شد؟ این فایل ویدئویی با این عنوان باعث فریب مردم و جذب آنان به تماشای این ویدئو که به عنوان یک خبر فوری بر روی سایت فیسبوک قرار گرفته است، میشود که هدف از آن به تله انداختن کاربران فیسبوک و به بیان دیگر اقدامی برای جاسوسی و گردآوری اطلاعات از قربانیان خود است.
پیغامهایی که بر روی این ویدئو قرار داده شده است، در واقع حاوی نوعی ویروس است که بر روی کامپیوتر شخصی کاربران نصب میشود و به طور خودکار در کامپیوتر منتشر خواهد شد. پس از نصب ویروس، افرادی که قربانی آن شدهاند، با هر بار کلیک کردن بر روی آن باعث انتشار هر چه بیشتر این ویروس خواهند شد.
این در شرایطی است که پیش از این نیز در فیسبوک اقدام به سوء استفاده از چندین حادثه مهم در سطح دنیا شده است که برخی از این اقدامات جعلی و دروغ بوده است.
انتشار خبر فوری حمله آمریکا به ایران و عربستان توانسته با توجه به حساسیت این موضوع اقدام به فریب کاربران اینترنتی و نصب نرم افزار جاسوسی در رایانههای آنان به منظور مصارف جاسوسی از کاربران شود.
گروه استانها – قزوین: دومین همایش استانی جبهه پایداری در استان قزوین با حضور رییس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس و عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی در مسجد موسی بن جعفر علیه السلام قزوین برگزار شد.
در این همایش که دو کاندیدای جبهه پایداری انقلاب اسلامی در قزوین معرفی شدند، حجت الاسلام و المسلمین روح الله حسینیان در سخنانی با تحلیل دوران شکلگیری انقلاب اسلامی به بیان ویژگیهای بارز امام خمینی (ره) پرداخت. متن کامل سخنان حجت الاسلام و المسلمین روح الله حسینیان در ادامه آمده است:
و ابر قدرت جهان با همهی اختلافات، بر سر جلوگیری از انقلاب اسلامی ایران اتفاق نظر داشتند
خداوند را سپاسگزاریم که این توفیق را به ما عنایت کرد که در خدمت برادران و خواهران متدین، شهید پرور و انقلابی قزوین باشیم.
آیاتی که تلاوت شد، داستان پیامبر و نبی خدا در مورد فرعون بود که خداوند تذکر میدهد به موسی که ای موسی، بهیاد بیاور وقتی که به تو گفتیم قومت را از ظلمات به سوی نور هدایت کن و مردم را به ایام الله متذکر کن و به یاد آورید زمانی را که موسی به قومش گفت که چگونه خداوند آنان را از حکومت فرعونیان نجات داد؛ فرعونی که آنان را شکنجه میکرد، پسرانشان را میکشت و دخترانشان را زنده نگه میداشت.
این ایام متعلق به انقلاب است و قبل از هر چیز ما باید به این آیات عمل کنیم و مبنای حرکتمان را همین حرکت الهی قرار دهیم. شاید بهترین عبرت برای همه ما، سرنوشت انقلاب اسلامی است که قدرتهای جهانی دست به دست هم داده بودند تا از پیروزی این انقلاب جلوگیری کنند، اما این انقلاب بهرغم تلاش همهی قدرتهای جهانی به پیروزی رسید.
دوستان اگر به خاطر داشته باشند یا سن آنها به آن زمان برسد، یادشان میآید که انقلاب ما در زمان جنگ سرد رخ داد. بعد از جنگ جهانی دوم، دو ابرقدرت در جهان وجود داشت، یکی امریکا و یکی اتحاد جماهیر شوروی که بهنحوی جهان را بین خودشان تقسیم کرده بودند و بر سر جهان و تقسیم کشورهای مختلف با یکدیگر در ستیز و مبارزه بودند، اما این دو ابر قدرت با همهی اختلافات، بر سر یک موضوع با هم اتفاق نظر داشتند و آن هم جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی بود. اتحاد جماهیر شوروی تا آبان 1357 نسبت به انقلاب اسلامی کینهورزی میکرد، امریکا هم که مشخص بود با تمام امکانات درصدد حفظ رژیم شاه در ایران بود.
چه شد که یک روحانی با مردمی دست خالی بر همهی ابرقدرتهای متحد جهانی پیروز شد؟
حالا چطور شد که این انقلاب با رهبری مردمی با دست خالی در مقابل یک رژیم کهنسال شاهنشاهی، در مقابل یک ارتش تا بن دندان مسلح، در مقابل حمایت شرق و غرب، در مقابل حمایت همهی قدرتها به پیروزی رسید؟ این سؤال یکی از سؤالهای کلیدی است که میتواند ابزاری باشد که بسیاری از مسائلی را که در آینده پیش خواهد آمد، به واسطه آن حل کنیم. چه چیزی موجب شد در چنین جهان ضد دین، یک روحانی و یک مرجع با یک مشت مردم دست خالی بر همهی ابرقدرتهای متحد جهانی پیروز شود؟ سه عنصر در اینجا دست به دست هم داد، رهبری شجاع، ایده آرمانی و مردمی جانفدا و ایثارگر که به خود آگاهی رسیده و نقش خودشان را در این جهان تشخیص داده و به خود باوری رسیده بودند.
در این نشست بنده فقط در مورد نقش امام صحبت میکنم. اینکه امام چه نقشی داشت و چرا توانست چنین رهبری را ایفا کند؟ پاسخ به این سوال که چه چیزی از امام چنین رادمرد بزرگ، شجاع و امیدواری ساخته است و مهمتر و بالاتر از این، مهندسی عالم و فطرت را کشف و اعتقاد پیدا کرده بودند؛ وقتی که انسان به کلمات امام مراجعه میکند، میبیند پیروزی انقلاب اسلامی از روز اول برای ایشان مثل روز روشن بوده است.
سال 46 دوران اقتدار رژیم شاهنشاهی بود و امام تبعید شده بودند و هیچ نفسکشی دیگر، در این جهان باقی نبود. شاه تبدیل به یک فرد سرکوبگر و قدرتمند شده بود، که بر ایران حکومت میکرد.
در آن تاریخ دو نامه وجود دارد یکی شریفهی نور و دیگری به آیت الله گرامی و آیت الله یزدی مینویسد ظاهراً حوزهها دیگر ناامید شده بودند و در این باره به آیت الله گرامی میگوید من مطمئن به پیروزی هستم و این جمله زیبا را به آیت الله یزدی مینویسد که میفرمایند انفجار عظیمی در راه است، که انشاالله ما شاهد آن انفجار عظیم خواهیم بود.
وقتی به سکوت و تأمل امام نگاه کنیم، میفهمیم که چگونه امام مسلط بر خویش هستند. به عنوان رهبری که هیچ چیز نباید او را بلرزاند، وقتی که طلبهها در قم مورد هجوم قرار گرفتند و در فروردین 1342 مثل لشکر شکست خوردهای به سمت منزل امام میروند و امام با یک جمله آرامش خود را به آنها منتقل میکند: "الحمدلله همین را از خدا میخواستیم که رژیم خودش را نشان بدهد" بعد از اینکه امام را دستگیر کردند و به زندان بردند و بعد از آنکه در 17 فروردین 1343 آزاد شدند، در 18 فروردین امام برای طلبهها سخنرانی کردند و فرمودند: "والله هنوز نترسیدهام."
این طمانینه و آرامش از کجا بود؟
شهید مطهری در آبان 1357 به خدمت امام رسیدند و وقتی به جمع طلبهها، علما و جامعه روحانیت در مدرسه رفاه بازگشتند، به آنها گفتند: "من امامی را دیدم که "آمن بهدفه، آمن بسبیله و آمن بامته"؛ به امت، هدف و آن روشی که انتخاب کرده، ایمان صد در صد دارد. فرمودند که به امام عرض کردم آقا با این وضعیت امکان پیروزی نیست، یک رژیم قدرتمند با یک ارتش مقتدر و تحت حمایت ابر قدرتها در ایران حاکم است که امام فرمودند: "آقای مطهری مطمئن باش تا چند وقت دیگر انقلاب به پیروزی میرسد."
مام مهندسی عالم را کشف کرد
آیا امام علم غیب داشت؟ من معتقدم بالاتر از علم غیب بود، چرا که علم غیب را ممکن است انسان با مرتاضی و روشهای ریاضت به دست بیاورد و این برای همه انسانهای عادی هم قابل دسترس است، اما امام بالاتر از اینهاست، مهندسی عالم را کشف کرد. یعنی چه؟ یعنی امام به دست آورده بود که این جهان مبدأش کجاست؟ گذرش چیست؟ پایان تاریخ آن چیست؟ این را امام کشف کرده بود و باور کرده بود.
در قرآن تأکید شده که ما این جهان را بازیچه و بیهوده نیافریدهایم، بلکه بر مبنای حق آفریدیم و میفرماید که ما همهی این آفرینش را به خاطر شما انسانها آفریدیم و آنچه که در زمین است، بهخاطر وجود مبارک شما انسانهاست. این خورشید و ماه چرخنده را به خاطر خدمت به انسان آفریدیم و هر چیزی که در زمین و آسمان هست و همه حیوانات برای توست و همه چیز دست به دست هم داده که ما بخوریم و از آنها لذت ببریم، خداوند در قرآن میفرمایدکه آنهایی که خوردند و لذت بردند، کافر شدند ولی مؤمنان این طور نیستند. پس تو برای چه آفریده شدهای؟ برای رسیدن به خدا، رسیدن به جایی که جز خدا کسی را ندیدهای که در کنار خدا قرار میگیری و در جایی دیگر خداوند میفرماید: ای انسان! فقط برای خوردن و خوابیدن آفریده نشدهای، همهی اینها وسیله است که تو تلاش کنی و به لقا الله یعنی ملاقات با پروردگار برسی همان طور که امام خمینی بارها تأکید کردند: "خدایا ما را از این مادیات منقطع کن تا چشم و دل ما باز شود تا آن نادیدنیها را ببینیم.
در حکومتی که عدالت علی علیه السلام سرلوحه همه امور است، باطل قابل سازش و سازگار است؟ خدا این همه آسمان و زمین را برای انسان بیافریند، بعد یک عده مثل صدام، بوش و اوباما در این دنیا هر کاری دلشان خواست میکنند و یک طاغوتی در مقابل خدا میشوند، خدا در قرآن در جای دیگری می فرماید که چه تمدنها فرو ریختیم به خاطر ظلمی که بر آنان حاکم بود و وقتی که عذاب ما آمد، فرار کردند. نگاه امت را خراب نکنید، برگردید به خانههایتان تا سؤال شوید از کارهای که انجام دادید، بعد میفرماید ما آنها را مثل گندم درو کردیم و سرکوب کردیم. چرا؟ چون ما جهان را بازیچه نیافریدیم که این همه کارکنیم و یک عده بیایند ظلم و ستم کنند، اگر میخواستیم، میتوانستیم؛ اما از حکمت واقعی خدا دور است. بلکه چنان کلمه حق را بر باطل میکوبیم که باطل نابود شود.
انسان گل سر سبد همهی موجودات است و همه چیز در خدمت انسان است. حقانیت آفرینش و هدفمندی انسان با ظالمین و ستمکاران قابل جمع نیست، در مهندسی عالم پیروزی حق بر باطل میسر می شود.
اگر سال 46 که همه از پیروزی ناامید بودند، امام امیدوار بود و گفت مطمئن باشید ما انفجار نور هستیم. در جنگ تحمیلی، هواپیماهای استراتژیک کانادا از جانب صدام اول روی آسمان ایران مانور داده و سپس مناطقی از این خاک را بمباران کردند، شهید بابایی برای مقابله با دشمن روی سطح دریا هشت ساعت پرواز کرد تا یکی از این هواپیماها را زدند. امام در پاسخ به اقدام صدام و عکس العمل شهید بابایی و نیروی هوایی میگویند که این هواپیمای فرانسوی را که میگویند، همه چیز را از بین خواهد برد، دیدید که خدا با آنها چه کرد. در یک موقعیت سختی که ایران انقلاب کرده، ارتش در حال بازسازی است و نیروی نظامی جدید به وجود نیامده، این دشمنان انقلاب اسلامی به سراغ صدام دیوانه میآیند، تحریکش میکنند و به ایران حمله کرده و جاهای مختلف ایران را بمباران کردند.
برخی از فرماندههان نظامی بعد از این اقدام صدام خودشان را باخته بودند، خدمت امام رسیدند، امام فرمود: "دیوانهای سنگ انداخته و رفته، صدام از اسلام سیلی میخورد که نتواند هیچ کاری بکند"، اگر شاعر از روی شعر بگوید امام به حرفی که میزد معتقد بود، مثلا زمانی که چند آمریکایی در ایران گروگان گرفته شده بودند، آمریکا به حملهی نظامی تهدید کرد، ولی امام در پاسخ به آمریکا فرمودند که هیچ غلطی نمیتواند بکند.
زمانی که آمریکا با حضور در طبس قصد ضربه زدن به پایههای انقلاب را داشت، خداوند در غیبت حکومت و نظام و ارتش و سپاه طوفان شن فرستاد و نیروهای متجاوز دشمن را مچاله کرد و آنها را مجبور به ترک خاک ایران کرد.
امام مشرف به مسائل عرفانی بود و از همه مهمتر اینکه اعتقاد داشت، این جهان بی هدف آفریده نشده، برای آفرینش خلق قطعا یک هدفی وجود دارد، امام به وجود خدا ایمان داشت به همین خاطر نمیترسید. هر کسی که پیر و مسن میشود محافظه کارتر میشود، اما امام هرگز محافظه کارانه عمل نکرد.
گر فرمایشات امام را در جلد 21 صحیفه امام را مطالعه کنید، در پیامی به مسئولین نظام متذکر میشوند که این نظام جمهوری اسلامی مقدمه برای حکومت جهانی است و برای حکومت واحد جهانی برنامه ریزی کنید، امام تأکید داشت که همه چیز در دست خداست، پیامبر به مسلمانان صدر اسلام خطاب کرد که اگر شما از دین برگردید، هیچ اهمیتی ندارد؛ خدا یک قومی را میآورد که خدا را دوست دارند و خدا هم آنان را دوست دارد.
درس مهمی که باید از امام بیاموزیم، این است که وقتی از امام پرسیدند که آقا چگونه ممکن است شما با یک مشت مردم دست خالی و یک رژیم تا بن دندان مسلح وتحت حمایت همهی ابر قدرتها پیروز شوید؟ امام فرمود به یاری خدا من رژیم را سرنگون خواهم کرد و به جای آن جمهوری اسلامی را برقرار خواهم کرد.
امروز ما نشانههای به اهتزاز در آمدن پرچم اسلام را در غرب مشاهده میکنیم، یکی از وظایف ما که مقام معظم رهبری بر آن تاکید دارند، انتخاب درست و سرنوشت ساز است که مردم باید پای صندوقهای رای بیایند و چشم دشمن را کور کنند و نمایندگانی را انتخاب کنند که رنگ و بوی خدایی دارند.
وظیفهی ما در مرحلهی اول ایجاد یک بستر داغ رقابتی و سالم است، از آنجایی که دولت برای خدمتگزاری همیشه در صحنه حضور دارد، شما نیز نگویید من با این دولت مخالف هستم و این شور را داشته باشید، پس خودتان موظف هستید که انتخاب صحیح داشته باشید و تلاش کنید که انشاء الله این انتخابات پر شور باشد. من تشکر میکنم از آقای عباسی که یکی از کاندیدای جبهه پایداری است و همچنین جناب آقای حسینی انشاء الله امیدواریم که دوستان تلاش کنند که این برادران مومن با رأی بالا وارد مجلس شوند.
و کاندیدای قزوین
در این همایش حجتالاسلام علی عباسی و حجتالاسلام سید مرتضی حسینی نیز به عنوان کاندیدای جبهه پایداری از قزوین معرفی شدند.
باسی از اساتید حوزه علمیه، تحصیلات حوزوی خود را در قم در سال 1358 شروع کرد و سطح یک و دوی حوزه را در مدرسه حقانی و سپس مدرسه شهیدین که زیر نظر آیت الله شهید بهشتی و شهید قدوسی اداره می شد، ادامه داد. وی چند سال درس خارج را در مدرسه شهیدین و در حوزه علمیه گذراند. اساتید سطح عالی او در اصول آیت الله سید کاظم حائری و در فقه حضرات آیات میرزا جواد تبریزی، جوادی آملی و عندلیب بودند. عباسی سه سال مدیریت حوزه علمیه شیخ الاسلام قزوین، سه سال مدیریت حوزه علمیه عالی کوثر قزوین و سه سال معاونت تهذیب و تبلیغ حوزه علمیه قزوین را بر عهده داشت. از جمله مسئولیتهای سیاسی وی نیز میتوان به مسئولیت هیات نظارت شورای نگهبان استان در دوره انتخابات خبرگان رهبری، دو دوره عضو هیات مرکزی اجرایی انتخابات و مسئولیت ستادهای مردمی دکتر احمدی نژاد در دوره دهم ریاست جمهوری اشاره کرد.
جت الاسلام سید مرتضی حسینی نیز از روحانیون سرشناس و ایثارگر قزوینی است. وی داماد مرحوم آیت الله سید حسن موسوی شالی است و سالها در درس خارج مقام معظم رهبری، آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله وحید خراسانی شرکت داشته است. وی 22 سال نماینده ولی فقیه در سپاه استان قزوین، البرز و بسیج وزارتخانهها بوده است
وزارت امور خارجهی ایران علیرغم گذشت حدود دو هفته از اظهارنظر موهن نفر دوم سفارت آذربایجان در تهران کماکان اقدام مؤثری در این زمینه نکرده و در شرایطی که طرف آذربایجانی اقدامات خصمانهی خود علیه کشورمان را در ماههای گذشته به اوج رسانده است، دستگاه دیپلماسی ایران همچنان در بیعملی بهسر میبرد.
به گزارش رجانیوز، دو هفته پیش ابراهیم غفاراف رایزن و نفر دوم سفارت جمهوری آذربایجان در تهران در نشستی در دانشگاه تهران ضمن تأیید برگزاری رژهی همجنسبازان در مسابقات یوروویژن باکو، از آن بهعنوان شاهدی برای اثبات وجود آزادی فردی و رعایت حقوق بشر و همچنین عاملی در جهت پیشرفت و توسعهی اقتصادی کشورش نام برد. وی همچنین افزود: برگزاری کارناوال "گی"ها نیز سبب خواهد شد که سیل همجنسبازان به این جمهوری سرازیر شده و بخشی از صدها میلیون دلار پولی که خرج مراسم یوروویژن شده است جبران شود.
طرح این اظهارات از سوی نفر دوم سفارت آذربایجان در تهران در حالیست که دولت این کشور بهطور قابل توجهی رویکردهای اسلامستیزانهی خود را افزایش داده و اسلامگرایان را با احکام حبسهای دراز مدت مجازات میکند. دولت آذربایجان همچنین به پادوی منطقهای سرویسهای جاسوسی سیا و بهویژه موساد در منطقه نیز تبدیل شده و کلید اجرای بسیاری از عملیاتهای جاسوسی علیه ایران در منطقه از مبدآ باکو میخورد.
نکته قابل توجه دیگر اینکه بر اساس گزارشی که سایت روسیزبان نیوزرو newsru روز گذشته منتشر کرد "ابراهیم غفاراف در سال 2008 میلادی به عنوان رئیس نمایندگی جمهوری آذربایجان در افغانستان مشغول به کار بوده است. وی با توجه به حضور نیروهای آذری در کنار نیروهای ناتو در افغانستان، ارتباطات زیادی نیز با نیروهای امریکایی حاضر در این کشور داشته است و این دیپلمات آذری در برخی محافل دیپلماتیک کشورهای غربی حاضر در افغانستان، متهم به داشتن روابط همجنسگرایانه با رابط نظامی آمریکا با دفتر نمایندگی باکو بود؛ اما این شایعه زمانی منجر به پایان ناگهانی مأموریت دیپلماتیک وی در افغانستان شد که یکی از کارمندان وزارت امور خارجه افغانستان شکواییهای را به وزارت امور خارجه افغانستان بابت تعرض غفاراف به پسر 14 سالهاش تقدیم کرد.
این اقدام غیراخلاقی غفاراف در افغانستان، که در نتیجهی پیگیریهای وزارت خارجه افغانستان، تهدیدی جدی در جهت ایجاد تنش در روابط دو کشور افغانستان و جمهوری آذربایجان محسوب میشد، سبب شد که وزارت خارجه جمهوری آذربایجان جهت جلوگیری از یک رسوایی بزرگ به سرعت بر مأموریت غفاراف در افغانستان پایان داده و با توجه به تسلط وی بر زبان فارسی او به عنوان رایزن به تهران اعزام کند."
در عین حال، بیتفاوتی وزارت امور خارجه کشورمان در قبال اظهارات سخیف غفاراف در دانشگاه تهران علاوه بر اینکه یادآور بیتفاوتیهای این دستگاه در قبال سایر اقدامهای غیرقانونی و خلاف واقع سفارتخانههای خارجی در تهران مانند برگزاری پارتیهای شبانه است، این سؤال را ایجاد میکند که آیا دستگاه دیپلماسی ایران از وزارتخارجه افغانستان نیز که با این دیپلمات فاسد برخورد کرده بود، کمتر است؟
در این زمینه، جمعی از دانشجویان بسیجی دانشگاه تهران نیز با صدور بیانیهای به تعلل وزارتخارجه اعتراض کردند. در این بیانیه آمده است:
«در خجسته روزهای سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مردم ایران که با سالگرد سقوط فرعون مصر، حسنی مبارک و با فراگیر شدن عطر خوش بیداری اسلامی از شمال افریقا تا خاورمیانه تقارن یافته است، کماکان شاهد شیطنتهای دشمنان قسم خوردهی اسلام و انسانیت در جهت ویرانی دستاوردهای ارزشمند مسلمانان جهان در سالیان اخیر هستیم.
در حالیکه نهال احیای قدرت اسلام در جهان که به دست توانمند امام کبیر امت(ره) غرص گشته بود با زعامت پیشوای مسلمین جهان و سلالهی پاک نبی(ص)، مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) به بار نشسته است، مردم انقلابی ایران هر روز خبرهایی ناگوار از وضعیت شیعیان و مسلمانان کشور همسایه جمهوری آذربایجان میشنوند. تخریب مساجد، تصویب و اجرای قانون ممنوعیت حجاب، بازداشت و حبسهای طولانی مدت معترضان به قانون منع حجاب، برخورد وحشیانه با عزاداران حسینی، تخریب منازل شیعیان و منع توزیع رسالههای مراجع عظام و کتب ادعیه اسلامی در جمهوری آذربایجان، به امور عادی و روزمره بدل گشته است، جای تأسف و تأثر فراوان است که دولت باکو با هزینههای هنگفت از پول بیتالمال مسلمین اقدام به تدارک برگزاری فستیوال بدنام موسیقی کرده است که در جهان فاسد غرب نیز به هیچ روی خوشنام نبوده و به دلیل انتساب آن به همجنسگرایان، بسیاری از کشورها از برگزاری آن در خاک خود اجتناب میورزند.
دولتی که 20 درصد خاک آن در اشغال است، در عوض تهییج اراده و غیرت مذهبی و میهنی مردم خود برای بازپسگیری اراضی اشغالی، جشنوارهی موسیقی بدنام برگزار کرده و بدان افتخار میکند.
وای بر ما بسیجیان که در جوار کشور اسلامیمان ایران، دولتی بر سر کار است که با هزینه از پول بیتالمال شیعیان، جام جهانی همجنسبازها برگزار میکند و همزمان مؤمنان متدین را به جرم غیرت و حمیت دینی به حبسهای طویلالمدت محکوم میکند.
شاید اگر ما دانشجویان بسیجی از اقدامات موذیانهی دولت فاسد باکو غفلت نمیورزیدیم، شاهد بازگرداندن نماینده صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در فرودگاه باکو، جسارت به دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در جمهوری آذربایجان، تعطیل کردن دفتر نمایندگی کمیته امداد امام خمینی (ره) در باکو، همکاری بیشرمانه حکام باکو با سرویسهای جاسوسی غربی و صهیونیستی در توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران و جنایاتی نظیر ترور شهید شهریاری و احمدی روشن و… نمیبودیم.
در ادامهی رسواییها و اقدامات بیشرمانهی حکام فاسد و اسلامستیز جمهوری آذربایجان، روز گذشته خبری در خبرگزاریهای رسمی کشور منتشر شد، حاکی از جسارت و توهین آشکار یک دیپلمات آذربایجانی به احکام و حدود الهی در حضور مقامات رسمی وزارت خارجه و دانشگاه تهران.
در حالیکه گفتههای بیشرمانه و موهن نفر دوم سفارت جمهوری آذربایجان در تهران جای هیچ شک و شبهه در اخراج سریع وی از کشور باقی نگذاشته است، اما شوربختانه شواهد، نشانگر تعلل و سردرگمی دستگاه سیاست خارجی کشور در واکنش بههنگام در برابر این سخنان موهن است.
از قرار معلوم، الگوی رفتاری وزارت خارجه در برابر برخی دیگر از اقدامات موهن دیپلماتهای خارجی در تهران، نظیر بیتفاوتی در برابر برگزاری پارتیهای شبانه و غیراخلاقی برخی از سفارتخانههای خارجی، در این مورد نیز تکرار خواهد شد.
اما ما دانشجویان بسیجی اعلام میداریم که در برابر گفتههای ابراهیم غفاراف در هتک حکم آشکار و صریح الهی در قبال اعمال شنیع همجنسگرایانه، آنهم در تهران، امالقرای جهان اسلام، هیچگونه سکوت و اهمال و اغماض را برنخواهیم تافت و تا اخراج این فرد مهدورالدم از خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران، که جای جای آن آغشته به خون پاک شهدای دفاع از اسلام ناب محمدی (ص) است، از پای نخواهیم نشست. باشد که با اخراج ابراهیم غفاراف پیام آشکار آحاد مردم مسلمان جمهوری اسلامی ایران مبنی بر همدردی و حمایت ایشان از برادران و خواهران مظلوم آذربایجانی، به حکام مفسد و اسلامستیز باکو برسد. باشد که تا دیر نشده از راه شیطان بازگردند.»
همسر شهید احمدی روشن گفت: مهمترین پیام راهپیمایی امروز این است که تهدیدها و تحریم ها هیچگونه اثری بر اراده ملت ایران ندارد.
'فاطمه بلوری' روز شنبه در حاشیه راهپیمایی روز 22 بهمن درابتدای خیابان توحید و در گفت و گو با ایرنا ،یکی از اصلی ترین شعارهای انقلاب اسلامی ایران را استقلال دانست.
وی افزود: هدف شهیدان احمدی روشن، شهید علیمحمدی و دیگر شهدای هسته ای گام برداشتن در مسیر استقلال کشور بود.
همسر شهید احمدی روشن گفت: این شهیدان با درک این مساله جان خود را فدای استقلال کشور کردند.
وی افزود:حضور این جمعیت و همرزمان این شهیدان نیز در راهپیمایی 22 بهمن تاکیدی بر هدف شهیدان یعنی استقلال کشور ایران است.
همسر شهید 'مسعود علیمحمدی' از شهدای عرصه علم و فناوری هسته ای کشور گفت: اگر همسرم زنده بود، با شعار 'انرژی هسته ای حق مسلم ما است' در راهپیمایی 22 بهمن شرکت می کرد.
'منصوره کرمی' که امروز به مانند دیگر اقشار مردم در راهپیمایی 22 بهمن در تهران حضور یافته بود، حضور پرشور مردم را حماسه ای ماندگار خواند و افزود: حضور مردم در تمامی صحنه ها یک امر واجب است.
وی اظهار داشت: ما در طی 33 سال در مقابل سران استکبار ایستاده ایم و امروز آنان باید بدانند با ریختن خون شهدا، بویژه شهدای هسته ای نمی توانند به این انقلاب خدشه ای وارد کنند.
همسر شهید علیمحمدی، مبانی انقلاب اسلامی را مستحکم خواند و گفت: تا زمانی که ما در صحنه هستیم، دشمنان نمی توانند به این انقلاب آسیبی برسانند.
در خیل عظیم راهپیمایان تهران در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، همسر شهیدان 'احمدی روشن' و 'رضایی نژاد' نیز حضور داشتند.
بولتن نیوز: جمعه؛ نبرد خیبر مغلوبه شد. تا همین جمعه، صهاینه با هیمنه قدرت پوشالی و مال و تزویرشان با آن ها بوقهای بلندی که گوش فلک را کر میکنند، از یک سو و مزدوران حاشیهنشین آنها که بوی کباب به مشامشان خورده بود، با پشتوانه منافقین داخلی از سوی دیگر داشتند زهری جانسوز را برای جامی دیگر آماده میکردند.
خیالشان این بود حتی اگر هم نتوان این مدینه را تصرف کرد، با تردید آفرینی در مشروعیت یا کار آمدی میتوان اقتدار این یگانه حکومت مشروع جهان را تضعیف کرد. در اوهام خود روزی را میدیدند که بر سر میز مذاکره دارند ناز میکنند و گذشته ها را به رخ میکشند و این طرف هم مشتی واداده نشسته اند و عذر خواهی میکنند و امتیاز میدهند.
خواب میدیدند که همه "سعدآباد"ی شده اند. معبّرین داخلی هم بر این وهم می افزودند. یکی از قحطی میگفت، یکی از روزگار خوش ویژه خواری. یکی از تلخی سال های جهاد و یکی از مضرات تحریم. این وهمآفرینان آنقدر گفته بودند که پشتیبانان خارجی نیز باورشان شده بود که یک تلنگر همه چیز را تمام خواهد کرد. البته وهم دشمنان و دوستان داخلی آنها غریب نبود؛ فتنه 88 هم محصول همین اوهام بود.
آنچه عجیب بود، قحطی بصیرت در برخی از پرچمداران این جهاد بود. عجیب این بود که آنها خیال کنند ما در شعب ابیطالبیم و با این باور غلط، گاه و بیگاه به امید کاستن از فشار ها توصیه به مذاکره با دشمن مستکبر و احیانا کوتاه آمدن کنند. عجیب این بود که سقوط چهار فرعون را در کمتر از یک سال رخ دهد و آن دست نصرت الهی در ورای این تحولات و تطورات دیده نشود.
ما از وادادگان پاریس و سعدآباد و آنان که بطونشان با حرام آشنا شده، توقعی جز آنچه که میکنند، نداشتیم اما از سنگر نشینان جهادی توقع داشتیم که دوست و دشمن را همان اندازه که هستند، ببینند. دشمن را بزرگ نبینند. حقارت او را در تهدیدهای تو خالیاش و در تزویر و مکرش و در تحریم و تطمیعش ببینند و بزرگی امت مؤمن و مجاهد ایران اسلامی را در عظمت حماسه عاشورایی 9 دی. چه نایاب است بصیرت.
جمعه حیدر فرزندش را به میدان آورد و آن پرچم منور سفید نورانی جهاد دوباره به اهتزاز در آمد. پرچمی که جز با صبر و بصیرت به هدف نمیرسد.
ناعم؛ قموص، کتیبه، نساة، شق قلعه های خیبر در جنوب لبنان و غزه فتح شده اند. اکنون قلعه مرحب پیشروست. فرزند حیدر خود فاتح این قلعه است. این فتح نظیر فتح جدش نه با نیروی بشری که با نصرت الهی است. نصرتی که در پیروان بصیر و مومنش جلوه گر شده. راست گفت خدای متعال که: "او تو را با یاری خود و با یاری مؤمنین تایید کرده است. (انفال 62)
3 سال از شهادت پدر میگذرد و حجت الاسلام سید مهدی اندرزگو فرزند بزرگ شهید سیدعلی اندرزگو، که در آن زمان شش ساله بوده، حتی حالا که پا به 40 سالگی گذاشته است، جای خالیاش را احساس میکند.
بهانه گفتوگوی ما با پسر شهید اندرزگو، چاپ برخی متون درباره زندگی اوست که به نظر میآید در بخشهایی از حقیقت فاصله گرفته است.
آقای اندرزگو مطالبی را درباره پدرتان مطالعه میکردم که از صحتشان مطمئن نیستم و مایلم با مرور بخشی از خاطرات ایشان، دربارهشان صحبت کنیم. برای مثال من شنیدهام که ایشان مدتی در دوران کودکی یا نوجوانی ترک تحصیل کرده بودند، آیا این موضوع درست است؟
خیر، پدرم هرگز ترک تحصیل نکردند، بلکه شبها درس میخواندند و روزها در مغازه نجاری کار میکردند و سپس به دلیل علاقه به مسائل دینی تصمیم گرفتند، تحصیلات حوزوی داشته باشند.
این درست است که ایشان از خانواده فقیری بودند؟
این هم درست نیست. پدرم از خانوادهای با سطح متوسط اقتصادی و اعتقادات مذهبی بود با سه برادر و سه خواهر. پدرشان در بازار کار میکردند و ساکن محله دروازه غار بودند.
درست است که ایشان چندین بار دستگیر شدند و چون بازجوییهای ساواک به نتیجه نرسید، آزادشان کرد؟
پدرم هرگز دستگیر نشدند. ایشان یک جمله معروف داشتند که چندین بار در میان دوستان تکرار کرده بودند. همیشه میگفتند «من هرگز زنده دستگیر نمیشوم.» پدرم نمیخواستند زنده به دست ساواک بیفتند. همیشه متواری بودند و ما هم همراه شان به شهرهای مختلف میرفتیم.
این فرارها از کی آغاز شد و چند سال طول کشید؟
از سال 1343 که امام(ره) سخنرانی علیه قانون ننگین مصونیت قضایی آمریکاییها (کاپیتولاسیون) داشتند، نیاز به یک جنبش تازه و حرکتی تاثیرگذار در جامعه احساس میشد و براین اساس هیات موتلفه اسلامی تصمیم به اعدام انقلابی حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت گرفتند و علیرغم همه تدابیر امنیتی، این تصمیم را پدرم که عضو شاخه مبارزه مسلحانه هیات موتلفه اسلامی بودند، به همراه شهیدان بخارایی، امانی، نیکنژاد و صفار هرندی در عملیاتی به نام بدر با حکم مرجع تقلید عملی کردند. فرار پدرم از همان زمان آغاز شد و تا سال 1357 ادامه داشت، یعنی حدود 14 سال فراری بودند و 20 جلد شناسنامه و 4 جلد گذرنامه داشتند.
شناسنامهها و گذرنامهها را از کجا تهیه میکردند؟
دوستانشان در ثبتاحوال این مدارک را در اختیارشان قرار میدادند.
در زمان ترور پدرتان چند ساله بودند؟
آن زمان 25 سال داشتند. پدرم در روز تولد حضرت علی(ع) در سال 1318 متولد شدند و در روز شهادت ایشان در سال 1357، به شهادت رسیدند.
در صحبتهایتان گفتید که با حکم مرجع تقلید اقدام به اعدام انقلابی کردند. منظورتان امام بود؟
خیر امام آن زمان در تبعید بودند و هیات موتلفه از آیتالله میلانی مجتهد طراز اول، کسب اجازه کردند.
پدر که فرار کردند، پس چطور ساواک ایشان را به عنوان یکی از عوامل ترور شناسایی کرد؟
عملیات در زمستان اتفاق افتاد و شهید بخارایی در محل ترور لیز خورد و ساواک ایشان را دستگیر کرد، اما هیچکس را لو ندادند. ایشان در زمان دستگیری 18 ساله بودند. ساواک از طریق شناسایی محله و مدرسهشان، دوستانش را شناسایی کرد و بعد همه را جز پدر من دستگیر کردند.
در افغانستان پدرتان امنیت بیشتری داشتند، چرا برگشتند؟
سفر ایشان به افغانستان یک ماموریت برای تهیه سلاح بود. وقتی ماموریت شان تمام شد برگشتند. در تمام مدت فرار، پدرم همچنان به فعالیت انقلابی ادامه دادند. در این مدت هم اعلامیه وارد میکردند، هم اسلحه. گروه تشکیل داده بودند. البته ایشان زیر نظر ولی فقیه بودند. خودسرانه مبارزه نمیکردند.
از کدام شهر بیشتر خاطره دارید؟
در مشهد ما ساکن خیابان خسروی بودیم که اکنون اسمش خیابان شهید اندرزگوست. ما آنجا همسایه رهبر معظم انقلاب بودیم. من در چیذر به دنیا آمدم، اما سه برادرم در مشهد متولد شدند.
برای من همیشه جای سوال بوده است که پدرتان در آن شرایط فرار مخارج زندگی را چطور تامین میکردند؟
بازاریهای متدین جزو مبارزان بودند و مبالغی را در اختیار موتلفه قرار میدادند. البته پدرم شغلهای پوششی هم داشتند که صرفا برای جلوگیری از مشکوک شدن ساواک به ایشان بود مثلا مهر فروشی، تسبیح فروشی و فرش فروشی.
خاطرهای که از سفرهای مختلف یادتان مانده باشد، دارید؟
من در زمانی که پدرم شهید شدند شش ساله بودم و منظورم این است که خیلی کوچک بودم، اما از مادرم خاطرهای شنیدهام.
مادر میگوید مدتی پدرم ناچار شد به زابل برود و در آنجا ساکن شود اما بعد ناچار بود که ما را ترک کند به همین علت من و برادرم محمود و مادر را به خانوادهای در زابل سپرد و گفتند که یک ماهه بر میگردند، اما مشکلاتی برای پدر پیش آمد و یک ماه شد دو ماه.
مادرم در آن زمان تقریبا 20 ساله بودند. وقتی مدت غیبت پدرم طولانی شد مرد آن خانوادهای که ما به آن سپرده شده بودیم از ترس این که ساواک ما را پیدا کند و برایش دردسر شود، تصمیم گرفته بود که من، برادرم و مادرم را بکشد.
مادرم این صحبتها را شنیده و خیلی ترسیده بودند و نمیدانستند چه کار کنند و فقط متوسل شده بودند به اهل بیت که ناگهان، فرستادهای از طرف پدرم آمده بود و خواسته بود ما را ببرد و مادرم هم بلافاصله آن خانه را ترک کرده بودند.
این حقیقت دارد که برادر شما کوچکترین زندانی سیاسی کشور به حساب میآید؟
بله برادرم مرتضی در آن زمان هفت ماهه بود که من، مادرم و بقیه برادرها را زندانی کردند. ما نمیدانستیم پدر شهید شدهاند. ما چهار کودک و مادرمان در بند 209 زندان اوین بودیم و دائما مادر را میبردند برای بازجویی تا بفهمند که آیا با پدر همکاری میکرده یا نه اما مادرم خودشان را بسادگی زدند و طوری وانمود کردند که ساواکیها گمان کردند ایشان از فعالیتهای پدرم خبری نداشته و به زور با او همراه شده است.
زندان را چقدر به یاد دارید؟
نه زیاد. از دید من به عنوان یک بچه شش ساله آنجا مکانی بود تاریک با پتوهای مشکی و سقفی بلند. ما سه ماه در زندان بودیم.
گفتید که از شهادت پدر مطلع نبودید. چرا؟
پدرم در تهران بودند و ما در مشهد. ماه رمضان بود و ایشان با دوستشان قرار گذاشته بودند که برای افطاری بروند خانهشان، اما زمانی که به مغازه دوستشان زنگ زده بودند و او به پدرم گفته بود «آقای جوادی ما منتظر افطاریم.» ساواک حدس زده بود که این آقای جوادی باید همان اندرزگویی باشد که سالهاست دنبالش میگردند. خانه دوست پدرم را پیدا کردند و وقتی پدرم در مسیر بودند 5 اکیپ از ساواک برای دستگیریشان کمین کردند و درگیری پیش آمد. برای دستگیری پدرم در ساواک بخش ویژهای تشکیل شده بود و در آن زمان برای دستگیریشان 20 میلیون تومان جایزه میدادند!
اگر برای افطار میرفتند، پس اسنادی که آنها را پاره کردند و سعی کردند بخورند تا به دست ساواک نیفتد، چه بود؟
دفترچه تلفن شان بود. نمیخواستند شماره تلفنهای دوستان شان دست ساواک بیفتد. آن روز پدرم روزه بودند و روزهشان را با خوردن آن اسناد باز کردند.
پدرتان عهد کرده بودند زنده دست ساواک نیفتند و ساواک هم تا آنجا که شنیده ام دستور اکید داشت که ایشان را زنده بگیرد، چه طور شد که شهید شدند؟
پدرم دستشان را در جیبشان کردند و تظاهر کردند که مسلح هستند و آنها هم ایشان را به رگبار بستند.
چه کسی خبر شهادت پدرتان را به خانواده شما داد؟
وقتی امام وارد کشور شدند فرمودند که میخواهند خانواده ما را ببینند و به ملاقاتشان که رفتیم، گفتند پدر شهید شدهاند. امام به ما خیلی محبت کردند و گفتند که در تهران بمانید و همین جا زندگی کنید.
کدام یک از خصوصیتهای اخلاقی پدر بیشتر یادتان مانده است؟
پدرم به نماز خیلی اهمیت میدادند. میگفتند مبارز مسلمانی که وقتی اذان میگویند منقلب نشود و برای اقامه نماز شتاب نکند، مبارز واقعی نیست، چون مبارزان واقعی برای اجرایی شدن احکام اسلامی تلاش میکنند که یکی از آنها نماز است.
نیره خسروی - جامجم
اسرائیل، آمریکا دارد. آمریکا، شیطان بزرگ است، شیطان بزرگ، کاخ سفید دارد. کاخ سفید، گاز فلفل و باتوم و ابوغریب و گوآنتانامو و کودتا و جنگ و غارت و بمب هسته ای و البته اتاق بیضی دارد. اتاق بیضی، میز مستطیل دارد. میز اما گزینه های زیادی رویش دارد که البته هیچ کدامش «نظامی» نیست!! یعنی گزینه هست، اما نظامی نیست!! خدا رحمت کند گزینه نظامی را. خدا بیافزاید بر درجات نظامی. «نظامی»، جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بود که شاعر و داستان سرای ایرانی بود! گزینه نظامی، اتفاقاً روی میز ما ست! «مولانا» رقص سماعش مال قونیه است، اما شمس تبریزی اش مال ماست! اصلش مال ماست. اردوغان، دل خوش کرده به شب شعر!! و خیال می کند منظور از «الله اکبر» ملت های منطقه، آتاتورک بی خداست!! اردوغان، هم برای «حسین» اشک می ریزد و هم برای «یزید» فرش قرمز پهن می کند!! اما «آیات القرمزی» به خامنه ای می گوید «امام خامنه ای». بیداری اسلامی، ریشه در «صنعت توریسم» ندارد. «آنتالیا» ام القرای اخوان المسلمین نیست! راشد الغنوشی لباس دارد. لخت نیست! دانشمندان هسته ای اردوغان، خار چشم نظام سلطه نیستند، البته اگر وجود خارجی داشته باشند!! «نی» مال ماست. «بشنو از نی» به زبان ماست. «حکایت» مال ماست. «شکایت» حق ماست. بان کی مون هر روز هنگام ورود به سازمان ملل باید «سعدی» بخواند. «مصطفی احمدی روشن» اعضای پیکر بنی آدم 99 درصد در جنبش تسخیر وال استریت است. در روزگاری که کسی بچه های مکتب لیبرالیسم را نمی شناسد، «آرمیتا» و «علیرضا» جهانی شده اند. از این پس، ما شهید نمی دهیم الا اینکه شهیدمان را جهانی کنیم و کاخ سفید را روانی کنیم. روی میز کار اوباما، جاخودکاری هست، چراغ مطالعه هست، بوگیر هست، کاغذ A4 هست، جاچسبی هست، ماژیک هست، خط کش هست، از این خودکارهایی که با هر دکمه، یک رنگ می نویسند، هست، گیره و سوزن ته گرد و نوک ذخیره برای مداد اتود هست، پاک کن هم هست، اما «گزینه نظامی» نیست!! این دفعه میکروفن ها روشن شوند، اوباما و سارکوزی، فحش خواهر مادر می دهند به اسرائیل!! ما در سرمای زیر صفر، با خطبه های گرم «آقا»ی مان، گرم گرم می شویم، اما مردم اروپا در سرمای زیر صفر، ببین اگر نفت ایران نباشد، چند نفر می خواهند کشته دهند؟!! آقای اروپا! رحم کن به ملتت. روی میز کار اوباما، گزینه نظامی یعنی دروغ! و روی میز کار اروپا، گزینه تحریم یعنی حرف مفت! ما در نماز جمعه سال جهاد اقتصادی، در ساعات دشمن شکن «و ذروالبیع» که کار اقتصادی مان تعطیل است، هنوز «فانتشروا فی الارض» نشده، با جمله های خطبه ها، قیمت نفت را بالا می بریم!! نبض اقتصاد منطقه در تریبون نماز جمعه ما می تپد. آری! موضع ما همچنان موضع نماز جمعه است. برعکس میز کار شلوغ پلوغ اوباما، روی میز کار ملت ما فقط یک گزینه است: «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست». ما اراده کنیم، تنگه هرمز را از این هم تنگ تر می کنیم! و دنیا را از «بیداری اسلامی» هم قشنگ تر! جمهوری اسلامی، ابرقدرت معنوی دنیای معاصر است. «آقا»ی ما افتخار نمی دهد اسم سارکوزی را ببرد!! روزولت و دوگل و ترومن و حتی کارتر و نیکسون و چرچیل و ژیسکاردستن و تاچر کجا؟! و هیلاری کلینتون و تونی بلر و برلوسکونی و سارکوزی و اوباما و نتانیاهو کجا؟! گند زده اند این دسته دوم به ابرقدرتی نظام سلطه!! آبرو باقی نگذاشته اند برای شیطان. البته همه اینها تقصیر انقلاب اسلامی است!! و الا سگ زرد در هر دوره ای، و با هر حال و روزی، برادر شغال است!! رهبر ما وقتی درباره «همه گزینه ها روی میز است»، صحبت می کند، با یک لحن حرف می زند، اما وقتی درباره آل خلیفه سخن می گوید، لحن شان را عوض می کند؛ «ما اگر بخواهیم در بحرین دخالت کنیم، اتفاق دیگری می افتد». یک جمله مختصر و مفید و آرام و بی نگاه و با تن صدای پایین اما در عین حال کوبنده! عاقل باش آل خلیفه! عاقل باش اوباما! مهم ترین گزینه روی میز کار اوباما، «گزینه تقلب» است. اوباما منتخب مردم آمریکا نیست! 99 درصد مردم آمریکا نظام سلطه را نمی خواهند. مؤسسات نظرسنجی در خود آمریکا بارها و بارها اعتراف کرده اند که اکثریت قاطع مردم آمریکا با جنگ و ترور مخالف اند، اما چرا نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همچنان بر طبل جنگ می کوبند؟! سؤال اساسی این است: اینها از مردم آمریکا می خواهند رأی بگیرند یا از کارتل های صهیونیستی؟!! در صندوق انتخابات، رأی مردم آمریکا ریخته می شود، اما از این صندوق، فقط رأی اسرائیلی ها خوانده می شود!
¤¤¤
آقای اوباما! تو رئیس جمهور آمریکا نیستی. رئیس آمریکایی ها نیستی. رئیس جمهور نظام سلطه ای. شماها از بس تقلب کرده اید، به زودی قیام می شود در آمریکا. بیشتر از این! گزینه «نه» به نظام سلطه، روی میز چادرنشینان آمریکاست که عکس شهید هسته ای ما دست شان است.